حقایقی جالب پیرامون مذهب حقه تشیع

با نام وياد خدا

با سلام خدمت برادران خوبم

با عرض شرمندگي اگر نتوانستم  زود پاسخ هاي آقاي عبد الستار را بدهم  آقاي عبدالستار سوالاتي را در كامنت هاي قبلي بيان نمودند كه قبلا به شما قول دادم پاسخ بدهم

بايستي بگويم سوال اول ايشان پيرامون كلمه مولا بود كه تا حدودي در مقاله قبلي پاسخ دادم ولي مثل اينكه ايشان هنوز قانع نشدند و تصميم گرفتم مقاله اي جداگانه براي اين موضوع اختصاص بدهم

همانطور كه در كامنت هاي قبلي آمده است هنگامي كه پيغمبر از حج بر مي گشتند در مكاني به نام غدبر خم آيه ابلاغ نازل شد كه به طور مفصل بحث شد ولي آقاي عبدالستار بياناتي را فرمودند كه مشخص مي كند ايشان اصلا قرآن را يا نخواندند و يا به آن كمتر توجه كرده اند كه چنين سوالاتي را از بنده پرسيده اند خواهشا قبل از هر صحبتي مراجعه مي كنيم به كلام الله مجيد و از قرآن مدد مي جوييم

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :

وَ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ احْذَرُواْ  فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلىَ‏ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ  "مائده92"

اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد! و (از مخالفت فرمان او) بترسيد! و اگر روى برگردانيد، (مستحق مجازات خواهيد بود و) بدانيد بر پيامبر ما، جز ابلاغ آشكار، چيز ديگرى نيست (و اين وظيفه را در برابر شما، انجام داده است).

وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ  قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ"انعام66"

قوم و جمعيّت تو، آن (آيات الهى) را تكذيب و انكار كردند، در حالى كه حق است! (به آنها) بگو: «من مسئول (ايمان‏آوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)»

فَتَوَلىَ‏ عَنهُْمْ وَ قَالَ يَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبىّ‏ِ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لَكِن لَّا تحُِبُّونَ النَّاصِحِينَ "اعراف79"

(صالح) از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه كنم كه) شما خيرخواهان را دوست نداريد!»

إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِسَالَاتِهِ  وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا "جن23"

تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالات اوست و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مى‏مانند!

حال آقاي عبدالستار شما درباره ي آيه ابلاغ فرموديد :منظور از اين آيه تبيلغ رسالت و تكميل شدن دين و اعلام وصايت امير المومنين است و همچنين فرموديد كه ابلاغ رسالت وتكميل شدن دين در واقع متحقق نشده است و در نتيجه پيغمبررسالت خويش را انجام نداده است

در پاسخ بايستي بگويم اين مطالبي كه ميگوييد حرف شماست نه حرف قرآن كه آياتش را بيان نمودم خداوند در قرآن به پيامبرش ميگويد تو وظيفه داري آنچه را كه من مي گويم  به مردم ابلاغ كني حال اينكه آيا مردم گوش به حرف مي دهند يا نه با من است و كساني كه اطاعت نكنند به آتش مي اندازم در ضمن شما فرموديد ابلاغ رسالت وتكميل شدن دين متحقق نشده است خواهشا بفرماييد اين را از چه سنگ و ملاكي متوجه شديد آيا پيامبر اكرم در سفر آخر خود در مكاني به نام غدير خم بعد از نزول آيه ابلاغ اين امر را انجام نداد اگر بگوييد انجام نداده است دروغ گفته ايد چون تمامي مورخين و مفسرين اهل تسنن كه لينكش را در قسمت قبلي گذاشتم تاييد كرده اند ، پس چگونه به پيامبر اكرم اسلام چنين تهمت هايي مي زنيد و ميگوييد كه او ابلاغ رسالت نكرده است ، حال چون صحابه پيغمبر بخاطر عناد و دشمني كه با امير المومنين داشته اند و توطئه كردند ونگذاشتند كه او به خلافت برسد ،براي توجيه كار آنها به پيغمبر رحمت تهمت مي زنيد ومي گوييد كه تبليع رسالت به اين مهمي كه برابر با كل رسالت پيغمبر است را انجام نداده است ،پناه مي برم به خدا از اين تهمت هاي ناروا

و همچنين گفتيد اگر منظور از ابلاغ دين ، ولايت بوده چرا آيات بيشتري به اين مهم اختصاص نداده است ؟ در جواب بايستي بگويم آنها هم مثل همين آيات نيز انكار ميشد واگر نه همين يك آيه كافي بود در ضمن اينكه ميگوييد آيات كمي پيرامون امير المومنين نازل گشته است باز اين سوال شما مطالعه كمتان پيرامون كتب خودتان است اگر مي خواهيد پيرامون آياتي كه در وصف امير المومنين نازل گشته است مراجعه كنيد به كتاب نهج الحق علامه حلي كه در اين كتاب فقط به 88مورد از آيات نازل شده اي  كه در باره ي امير المومنين در منابع اهل تسنن آمده جمع آوري شده است  همچنين مقاله اي پيرامون همين آيات براي شما در مقالات بعدي قرار مي دهم

پيرامون سوال بعدي شما واقعا نمي دانم گريه كنم يا بخندم و در حيرتم كه چگونه يك مسلمان هنوز خدا را نشناخته است كه اين چنين سوالاتي را مطرح ميكند

در جواب اين سوال واقعا مضحك بايستي در ابتدا به چند سوال براي مقدمه پاسخ بدهم

چرا خداوند آن هنگاميكه قابيل هابيل را كشت سريعا قابيل را به جزاي عملش نرساند؟ مگر نمي توانست اين كار را انجام دهد ؟چرا خداوند متعال كه عين قدرت است فرعونيان را نابود نكرد با اينكه چنديد قرن به مردم ظلم و ستم ميكردند و با اين وجود آنجا قادريت خود را به نمايش نگذاشت ؟ چرازماني كه قوم موسي بعد از آنهمه حجت بارز دوباره به گوساله پرستي روي آوردند باز آنجا قدرت خود رابه نمايش نگذاشت ؟چرا آنجا كه برادران يوسف با بي رحمي تمام يوسف را به درون چاه انداختند خداوند برآنها خشمگين نشد و آنها را همان لحظه مجازات نكرد ؟از همه مهمتر چرا در جنگ احد كه سپاه اسلام شكست خورد خداوند از قدرت خود استفاده نكرد تا سپاه اسلام شكست نخورد؟

چرا هنگاميكه امام حسين را با آن وضعيت بد شهيد كردند و زنان او را به اسارت بردند خداوند به خشم نيامد(منظور اين است كه به خشم در آمد ولي خشم خود را بروز نداد) وتمام كساني كه سبط پيغمبر را شهيد كردند را نابود نكرد ؟ همچنين در زمانه خودمان شاهد ظلم بيش از حد سران كشور هايي مثل آمريكا و انگليس هستيم با وجود اين چرا خداوند آنها را نابود نمي كند ؟

مطمئن هستم كه با خواندن اين سوالات به جواب سوالتان پي برديد ، جواب سوالاتي را كه ذكر كردم همه ما مي دانيم ولي به طور خلاصه ميگويم كه آن خداييكه قادر مطلق است ودر قهاريت وي شكي نداريم صبور نيز هست مثلا در همين قضيه ي حضرت يوسف اگر خداوند همان لحظه اي كه برادرانش مي خواستند او رابه درون چاه بياندازند آنها را نابود مي كرد آيا ديگر فرصت اين را داشتند كه پيش پدر خود بيايند و از او بخواهند كه شفاعت آنها را پيش خدا بكند تا خداوند آنها را ببخشد در ضمن يكي ديگر از دليل ها اين است كه ما در سوره حمد مي خوانيم خداوند صاحب روز جزاست سوال اينجاست مگر خداوند صاحب دنيا نيست كه مي فرمايد صاحب روز جزاست در جواب بايستي بگويم در روز قيامت صفاتي مثل قهاريت خداوند وهمچنين قادريت او بر همه مردم نمايان مي شود و بخاطر همین هيچ كس در آنروز نمي تواند وجود خدا و این صفات را انكار كند بخاطر همين از لفظ صاحب روز جزاست استفاده نموده است   

همچنين مگر خداوند در قرآن نفرمود كه سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر به دست خودشان مگر همين قوم نبودند كه اميرالمومنين را به خاطر منافع خود كنار گذاشتند در حالي كه مي دانستند كه او جانشين رسول اكرم است با اين وجود به مخالفت پرداختند و او را نپذيرفتند حالا شما از خدا چه انتظاري داريد مي خواهيد كه خدا بيايد و آنها را مجبور كند كه ولايت امير المومنين را بپذيريد در حالي كه خداوند هرگز چنين كاري نمي كند دليل من دليل قر آن است خداوند در سوره يونس آيه 99 مي فرمايد :

وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لاََمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا  أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ‏ يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ(99)

اگر خدايت مى‏خواست، همه مردم روى زمين ايمان مى‏آوردند. آيا تو مى‏خواهى با اكراه آنها را وادار به قبول ايمان كنى؟!

 فكر مي كنم به همين اندازه كافي باشد

همچنين در مورد صحبت شما پيرامون قدرت غيبي پيامبر اكرم و اهلبيت ايشان ، كه فرموديد چرا از قدرت غيبي خود استفاده نكردند بايستي بگويم قدرت خداوند بالاتراست يا پيامبر اكرم ؟كه هر چه دارد از خداوند متعال دارد در جواب فقط مي توانم آيه 99سوره يونس را ذكر نمايم كه شرحش را دادم

اگر خدا مي خواست با زور و قدرت خودش مردم ايمان بياورند اصلا چه نيازي بود به پيغمبر كه او را به سوي ما بفرستد و از ما بخواهند به خدا ايمان بياوريم مطمئنا فرق است بين ما و فرشته ها چون فرشته ها از قدرت اختيار برخوردار نيستند در حالي كه انسان مجبور است كه مختار باشد و اين مهمترين دليل است  و همچنين اگر ما با قدرت غيبي خدا و رسول اكرم مي خواستيم ولايت مولا امير المومنين را بپذيريم آن وقت چه ارزشي براي ما داشت  

حال در مورد سوال بعدي شما پيرامون اينكه چرا امير المومنين سكوت كردند سوالاتي را پرسيديد كه خالي از جواب نمي باشد توجه بفرماييد

چرا حضرت علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) نتوانست حکومت را به دست گیرد؟

در پاسخ مقدمه‏ای لازم است. پیامبر اکرم(ص) پیوسته از جانشینی و خلافت علی(ع) گفت و گو میکرد. با شیوه‏های گوناگون و در مناسبت‏های مختلف به ملت نوپای اسلام گوشزد میفرمودند، تا آیه تبلیغ نازل شد: "یا ایها الرّسول بلغ ما انزل الیک ...

با توجه به این که از آخرین آیاتی است که در حجة الوداع نازل شده و مقصود جز اعلام خلافت و ولایت علی نیست و ماجرای غدیر از انجام همین امر حکایت میکند
مطابق روایات اهل سنّت همگی تبریک گفتند، اما در انتظار غروب خورشید زندگاني پيامبر بودند تا نيت هاي شوم خود را عملي كنند در روزهاي آخر زندگاني باز پیامبر(ص) در حال نقاهت فرمود قلم و کاغذ بیاورید تا بگویم بنویسید، عمر گفت "هذا الرجل لیهجر". به پیامبر نسبت هذیان دادند. (مربوط به حديث قرطاس مي باشد)

 بعد از رحلت رسول اکرم(ص) حضرت علی(ع) و زهرا(ع) مشغول کفن و دفن پیغمبر(ص) بودند که جمعی رفتند در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند و اظهار داشتند که تعیین خلیفه از همه چیز مهم‏تر است، رعب و وحشت در ميان مردم ایجاد کردند و مردم را برای بیعت با ابابکر فرا خواندند و تهدید کردند هر کس بیعت نکند محکوم به قتل است.
مردم از یک طرف ترسیدند و سران قوم تطمیع شدند، به پیامبر(ص) اشکال کردند که با مردم باید در امر خلافت مشورت میکرد و مردم برای خلافت علی(ع) آمادگی ندارند، چون شوخ طبع و کشنده اجداد و اقوام مردم و از نظر سنّی هم جوان است و ده‏ها شک و شبهه دیگر.
حضرت علی(ع) فرمود:
"دیدم یا با دست قطع شده و بدون یاور باید قیام کنم و یا بر این تاریکی کورزا صبر و تحمل را در پیش گیرم در حالی که تیر بر چشم و استخوان در گلو دارم، پس از بررسی و تفکر دیدم صبر به عقل نزدیک‏تر است".
بنابراین، حضرت علی(ع) محیط را مساعد نمیدید. اکثریت مردم جاهل و نادان بودند. آن‏ها قدرت نظامی را به دست گرفتن و مردم را ارعاب و تهدید کردند.

 حال در جواب  آقاي عبدالستار كه ميگويند چرا امير المومنين قيام نكرد و چرا سكوت كرد واز حق مسلم خود دفاع نكرد  دلايل مختلفي دارد كه به شرح مختصري از آنها مي پردازم

 بعد از رحلت نبی گرامی اسلام و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علی از صحنهء سیاسی و تصمیم گیری در امور جامعهء اسلامی , آن بزرگوار لحظه ای درنگ نکرد و برای بازپس گیری حق مسلّم خویش تلاش بسیار نمود.
طبق گفتهء یکی از علمای بزرگ اهل سنّت , شب ها حضرت فاطمه را سوار برچهارپایی می کرد و در مجالس انصار می برد و فاطمه از آن ها می خواست كه از علی پشتیبانی کنند.
آنها در پاسخ می گفتند: ای دختر رسول خدا بیعت ما با این ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است و نمی توانیم نقض بیعت کنیم . اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوی ما می آمد, ما به او مراجعه کرده و رهبری او رامی پذیرفتیم .

 حضرت برای اثبات حقانیت خود بارها با استدلال ها و احتجاج های متین خود, از خلیفه و هواداران اوانتقاد و به آن ها اعتراض می کرد, ولی مرور ایام و سیر حوادث نشان داد این اعتراض ها سودی ندارد و خلیفه وهوادارانش برای حفظ قدرت پافشاری زیادی دارند.
در این هنگام امام بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفت : یا می بایست به کمک خاندان رسالت وعلاقه مندان خود قیام کند و با توسل به زور و قهر و غلبه , حکومت را قبضه کند, و یا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خویش بپردازد; از آن جا که هدف در رهبری الهی ,مقام و قدرت و موقعیت نیست , لذا اگر رهبری اسلامی بر سر دو راهی قرار گیرد و ناگزیر باشد از میان مقام وهدف یکی را برگزیند, باید از مقام دست برداشته و هدف را مقدم بدارد. علی با رو به رو شدن با چنین وضعی , راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزیابی اوضاع و احوال جامعهء اسلامی و خطراتی که آن را تهدید می کرد, به این نتیجه رسید که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود, وضعی پیش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون های پاکی که در راه باور کردن نهال اسلام ریخته شد, هدر برود.
خود می فرماید: .

 خطرهایی که در صورت قیام علی جامعهء اسلامی را تهدید می کرد, زیاد بود که در ذیل به چند تا به طوراختصار اشاره می کنیم :
1 امام اکثر دوستان فدایی و صمیمی خود را از دست می داد. از طرفی بسیاری از صحابهء پیامبراکرم به حکومت علی راضی نبودند, کشته می شدند. بدیهی است با پیش آمدن چنین وضعی , قدرت مسلمانان به ضعف می گرایید و با یک حملهء دشمنان قسم خورده و زخم دیده سقوط می کرد.
2 بسیاری از قبایل و گروه ها در سال های آخر عمر پیامبر مسلمان شده و هنوز ایمان در دل آنان نفوذ نکرده بود; لذا وقتی با خبر شدند پیامبر رحلت کرد, گروهی پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً باحکومت اسلامی در مدینه به مخالفت برخاستند.
روشن است , قیام امام برای خلافت در چنین وضعی به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
3 علاوه بر خطر مرتدان , خطر بزرگ عده ای بود که ادعای نبوت کردند, مانند مسیلمه کذّاب و سجاح , که هر کدام با جمع بیروهای زیاد قصد حمله به مدینه , مرکز حکومت اسلامی را داشتند.
4 خطر احتمالی حملهء رومیان مسیحی به سرزمین های اسلامی , در صورت دو دستگی مسلمانان .

فعالیت امام در طول این مدت :
1 تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی مثل ابن عباس ;
2 پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل جهان , به خصوص دانشمندان یهودی و نصاری ;
3 تبیین حکم شرعی مسائل جدیدی که سابقه نداشت ;
4 تربیت و پرورش گروهی که ضمیری پاک و روحی آماده برای سیر و سلوک داشتند;
5 تلاش و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از مستمندان , تا آن جا که با دست خود باغ احداث می کرد وقنات حفر می نمود و آن را در راه خدا انفاق می کرد;
6 مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و حل مشکلاتی مهمی که بر سر راه حکومت به وجود می آمد.(3) بعد از رحلت نبی گرامی اسلام 6و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علی 7از صحنه ءسیاسی و تصمیم گیری در امور جامعهء اسلامی , آن بزرگوار لحظه ای درنگ نکرد و برای بازپس گیری حق مسلّم خویش تلاش بسیار نمود.

حال استدلالات را خواندید گمان مي كنم همين مقدار كافي باشد

همچنين فرموديد چرا امير المومنين  سكوت كردند ولي امام حسين قيام نمودند ؟

اگر به استدلالات قبلي پيرامون سكوت امير المومنين توجه كنيد متوجه اوضاع بدجهان اسلام بعد از پيغمبر مي شويد درآن زمان به هيچ عنوان قيام مناسب نبود ولي در زمان امام حسين (ع) خيلي از مشكلات زمان امير المومنين مثل پيامبران دروغين ، خطر حمله ايران و روم و... وجود نداشت يا اگر وجود داشت خيلي كمتر بود

همانطور كه مي دانيد 10 سال از امامت آقا امام حسين در زمان خلافت معاويه ملعون بود وامام حسين به چند دليل در برابر او قيام نكرد يكي از آنها اين بود كه يارن كمي داشتند هانطور كه به خاطر ياران كم ، امام حسن خلافت را به معاويه واگذار كرد و دليل ديگر كه مهمترين دليل است اين بود كه معاويه بر خلاف پسرش يزيد كه در ملا عام مشروب مي خورد ، زنان را به زور تصاحب ميكرد ميمون باز و سگباز بود و صفات حيواني را به كمال خودش رسانده بود ، ظاهر اسلام را بر خلاف باطن كثيفش حفظ كرد پس از مرگ معاويه و روي كار آمدن يزيد امام حسين ديد اگر بخواهد سكوت كند تمامي زحماتي كه پيغمبر انجام داده بود به باد مي رفت و كسي جانشين علي الظاهر او شده كه نه تنها چيزي از دين نمي داند بلكه حلال هاي خدا را حرام مي كند و حرام هاي خدا را در ملا عام در حضور مردم به راحتي انجام مي دهد و مردم جاهل به گمان اينكه او جانشين رسول خداست با ديدن كار هاي او از او الگو برداري مي كنند و به انحراف كشيده مي شوند بر اين شد كه عليه يزيد ملعون با وجود كمي يارانش قيام كند همچنين امام حسين در مورد فلسفه قيام خود مي گويد  من قيام كردم تا امر به معروف و نهي از منكر را زنده كنم  واو قيام كرد در حالي كه با خون خود اسلام را بيمه كرد

امام خميني رهبر كبيرانقلاب در كتاب صحيفه نور مي فرمايند :گناه يزيد اين نبود كه امام حسين را شهيد كرد اين يكي از گناهان كوچك او بود بزرگترين گناه او اين بود كه اسلام را وارونه كرد بخاطر همين امام حسين نتوانست با او بيعت كند و اگر امير المومنين نيز جاي او بود همين كاري را مي كرد كه امام حسين انجام دادند

در آخر بايستي بگويم بعضي از سوالات آقاي عبدالستار بايستي به طور مفصل در يك پست جداگانه پاسخ داده شود

موفق باشيد

 


جناب آقای عبدالستار در قسمت کامنت وبلاگ بیاناتی را فرمودند که هم اکنون آنها را دیدم وانشاالله بعد از ۵ ال ۶ ساعت جواب ایشان را وارد وب می کنم

بسمه تعالی شأنه

آقاي عظامي، مطالبي را كه در پاسخ بنده نوشته بوديد خواندم و بيش از پيش برايتان متأسف شدم. زيرا شما براي اثبات سخنان خود به تحريف نوشته‌هاي بنده و دخل و تصرف در آنها پرداخته‌ايد بدون هيچ واهمه‌اي از آشكار شدن حق و بدون پروا از خداوند عليم و خبير. و البته اين دأب شما و بزرگان شما بوده و هست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اوّلاً: نوشته‌ايد:« شما درباره ي آيه ابلاغ فرموديد :منظور از اين آيه تبيلغ رسالت و تكميل شدن دين و اعلام وصايت امير المومنين است و همچنين فرموديد كه ابلاغ رسالت وتكميل شدن دين در واقع متحقق نشده است و در نتيجه پيغمبررسالت خويش را انجام نداده است». در اينجا علاوه بر تغيير دادن نوشتۀ بنده صدر و پايان جملۀ مرا كه نوشته بودم: «شما مي‌گوييد: منظور از «ما انزل اليك» و تبليغ رسالت و تكميل شدن دين اعلام وصايت اميرالمؤمنين است. و بعد از وفات پيامبر(ص) از دستور او سرپيچي شده در اين صورت نتيجه اين مي‌شود كه ابلاغ رسالت و تكميل شدن دين در واقع متحقق نشده ...». حذف كرده‌‌ايد تا خواننده توهم كند كه من ـ خداي ناخواسته ـ گفته‌ام رسالت حضرت مهتر عالم (ص) ناتمام مانده است. در حالي كه نتيجۀ عقايد شما چنين مي‌شود نه عقايد ما كه معتقديم رسالت به بهترين نحو انجام پذيرفته، كما لا يخفی.

پس از چند سطر دوباره تهمت قبلي را تكرار كرده و نوشته‌ايد:« فرموديد ابلاغ رسالت وتكميل شدن دين متحقق نشده است خواهشا بفرماييد اين را از چه سنگ و ملاكي متوجه شديد»
اگر انصاف داشتيد عين جملۀ بنده را مي‌آورديد كه در بالا نقل كردم. و همانطور كه قبلا هم گفته‌ام اگر ما منظور از آيۀ ابلاغ را ولايت حضرت امير بدانيم اين امر تحقق نيافته و چون مي‌دانيم كه رسالت به خوبي و كاملاً ابلاغ شده پس منظور از اين آيه اعلام ولايت حضرت علي(ع) نيست و در آيات پيشين و پسين آيۀ مذكور هم هيچ اشاره‌اي به ولايت نشده است.

چرا در آيات پيشين و پسين آيۀ ابلاغ اندكي تدبر نمي‌كنيد ؟

 

ثانياً: نوشته‌ايد:« گفتيد اگر منظور از ابلاغ دين ، ولايت بوده چرا آيات بيشتري به اين مهم اختصاص نداده است ؟ در جواب بايستي بگويم آنها هم مثل همين آيات نيز انكار ميشد واگر نه همين يك آيه كافي بود».
عرض مي‌كنم هيچ مسلماني آيات كتاب خدا را انكار نمي‌كند و اگر اهل سنّت مي‌گويند اين آيه ربطي به ولايت ندارد بدان دليل است كه نه در اين آيه و نه در آيات ديگر به امر ولايت ـ كه به زعم شما « برابر با كل رسالت پيغمبر است» ـ تصريح نشده و اين درحالي است كه دبارۀ فروع دين مانند نماز و روزه و... و مسائل فقهي و اجتماعي مانند چگونگي تقسيم ارث و غير آن ده‌ها آيه وجود دارد!!!
باز به بنده تهمت زده‌ايد كه« براي توجيه كار آنها به پيغمبر رحمت تهمت مي زنيد ومي گوييد كه تبليع رسالت به اين مهمي كه برابر با كل رسالت پيغمبر است را انجام نداده است».
هر خوانندۀ منصفي مي‌داند كه من چنين نگفته‌ام و حتی به خاطرم هم خطور نكرده كه ـ پناه بر خدا ـ حضرت رسول(ص) رسالت را ابلاغ نكرده بلكه سخن من اين است كه منظور از رسالت در آيۀ مذكور امر ولايت نيست.

ثالثاً: بالاخره تاب نياورده و ناپروا خود را در آتش تقوّل انداخته و بر من سخني ناروا بسته‌ايد كه:« ميگوييد آيات كمي پيرامون امير المومنين نازل گشته است»!!! و نتيجه گرفته‌ايد:« باز اين سوال شما مطالعه كمتان پيرامون كتب خودتان است»!
نيازي نمي‌بينم كه از خويش دفاع كنم زيرا خوانندگان ـ بحمدالله ـ متن نوشته‌هاي پيشين مرا پيش روي دارند و با خواندن آن حقيقت بر آنها آشكار مي‌شود و درمي‌يابند كه من هيچگاه چنين نگفته‌ام، آنگاه اگر تعصب، چشم آنان را نيز نبندد خواهند گفت:هذا بهتانٌ عظيم.
آقاي عظامي، از رقيبان عتيد پروا كنيد و اينچنين به ديگران تهمت نزنيد!
ـ لازم است به اطلاع شما برسانم كه اين علماي اهل سنّت بودند، كه پيش از همه، به جمع آوري آيات نازل شده در شأن حضرت علي(رض) و ديگر ياران پيامبر(ص) و ثبت آنها در رسائل و كتب پرداختند و نيازي نيست كه شما اين آيات را به ما يادآوري كنيد.

رابعاً: به پرسش بنده كه پرسيده‌ام:« آيا خداوند نمي‌توانست ابوبكرو عمر رضي الله عنهما را مغلوب و ارادۀ خود را محقق سازد؟» بدون نقل آن اشاره كرده و آن را مضحك دانسته‌ و نوشته‌ايد:«واقعا نمي دانم گريه كنم يا بخندم و در حيرتم كه چگونه يك مسلمان هنوز خدا را نشناخته است كه اين چنين سوالاتي را مطرح ميكند».
و در صدر نوشته‌هايتان آياتي را نقل كرده‌ايد تا خود را از پاسخ اين گونه پرسشها رها سازيد و نوشته‌ايد:« آقاي عبدالستار بياناتي را فرمودند كه مشخص مي كند ايشان اصلا قرآن را يا نخواندند و يا به آن كمتر توجه كرده اند».
در پاسخ ، ابتدا شما و خوانندگان را به تدبر در اين آيات فرا مي‌خوانم:

وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿حشر/6﴾

ولى خدا فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى‏گرداند و خدا بر هر كارى تواناست.

كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿مجادله /21﴾
خدا مقرر كرده است كه حتما من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد آرى خدا نيرومند شكست‏ناپذيراست.
فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿ابراهيم/47﴾
پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مى‏كند به تحقيق خدا شكست‏ناپذير انتقام‏گيرنده است.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ(صف/ 8)
آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را کامل مى‏کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!
ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُواْ كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿يونس/103﴾
سپس فرستادگان خود و كسانى را كه گرويدند مى‏رهانيم زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را نجات دهيم .
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿روم / 47﴾
و در حقيقت پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم پس دلايل آشكار برايشان آوردند و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و يارى‏كردن مؤمنان بر ما فرض است.

آنگاه مي‌گويم:
بر خلاف تصور شما، خداوند فرعونيان را نابود كرد،و فرعون زمان حضرت موسی را هم به سختي شكست داد و مغروق ساخت و قارون را در زمين فرو برد و همه قدرت او را دريافتند و گفتند: وَيْکَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْکَافِرُونَ(قصص/ 82).
دربارۀ قوم موسی و مسألۀ هابيل و قابيل و جنگ احد لازم است توضيح دهم كه: اوّلا بني‌اسرائيل در ابتدا گوساله پرست نبودند كه شما نوشته‌ايد: « دوباره به گوساله پرستي روي آوردند» بلكه سامري آنان را فريب داد و به جزاي اعمالش هم رسيد(فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ. طه/97) و قوم موسی توبه كردند.
ثانياً: نه در قضيۀ هابيل و قابيل و نه در گوساله پرستي خطر از ميان رفتن دين در ميان نبود زيرا در مورد هابيل فقط يك نفر(كه پيامبر نبود) به قتل رسيده بود و در مورد قوم موسی پيامبر(موسی ـ ع) هنوز زنده بود و خداوند مي‌دانست كه او قوم خود را تنبيه مي‌كند و گوساله را ازبين مي‌برد و پس از آن نيز سالها پيروزمندانه به تبليغ دين مي‌پردازد و در اين راه موسی(ع) را ياري كرد؛ مسألۀ حضرت يوسف هم، چنين است.
در مورد جنگ اُحد اين سخن ماست كه به اثبات مي‌رسد نه سخن شما! : ما معتقدبم كه خداوند دين خود را حفظ مي‌كند و پيامبر(ص) و مؤمنان را ياري مي‌دهد؛ در جنگ احد، دو مسأله سبب شكست مسلمانان شد يكي اينكه گروهي از تيراندازان فرمان پيامبر(ص) را فراموش كردند و قبل از موعد از جايگاه خود فرود آمدند و ديگر اينكه گروهي از مسلمانان با مشاهدۀ پيروزيهاي قبلي اطمينان يافته بودند كه پيروز خواهند شد خداوند اينگونه به آنها آموخت كه فرجام فراموش كردن فرمان پيامبر(ص) و تكيه بر قدرت ظاهري خود،شكست است و اگر چنين نمي‌كرديد مانند جنگ بدر فرشتگان را به ياري شما مي‌فرستاديم. و بدين سان خداوند، مسلمين را متنبه ساخت و درواقع آنها را و دين خود را ياري داد.


دربارۀ كربلا مگر نه آن است كه ما و شما معتقديم كه در واقعۀ كربلا خون بر شمشير پيروز شده ؟ و مگر پس از اين واقعه يزيد با آن بيماري مهلك به هلاكت نرسيد؟ و مگر بعدها در قيام مختار و ديگران قاتلان اهل بيت به سزايشان نرسيدند ؟ پس باز هم خداوند دين خود را حفظ كرده و نجات بخشيده است.
اين توضيحات را بدان دليل مرقوم كردم كه شما معتقديد كه ابوبكر و عمر و عثمان(رضي الله عنهم)،پناه بر خدا،غاصب و كافر و مرتد بوده‌اند و آنگاه اين پرسش بزرگ پيش مي‌‌آيد كه:
با تو جه به آياتي كه نقل شد و با توجه به اين كه خداوند مي‌فرمايد: وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً ﴿نساء/141﴾ خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان براى كافران راه [تسلطى] قرار نداده است. چرا كافران ـ بلافاصله پس از يزرگترين و آخرين پيامبر خدا ـ سالها بر مؤمنان تسلط يافتند و خداوند جانشين اصلي پيامبرش را در مقابل آنان ياري خامساً: نوشته‌ايد:« مگرهمين قوم نبودند كه اميرالمومنين را به خاطر منافع خود كنار گذاشتند در حالي كه مي‌دانستند كه او جانشين رسول اكرم است با اين وجود به مخالفت پرداختند و او را نپذيرفتند».
از شما مي‌پرسم اين قوم چه كساني بودند ؟ جز اين است كه آنان ياران سيّد عالم (ص) و پرورش يافتگان مكتب او بوده‌اند؟ آيا آنان نيستند كه خداوند در قرآن به نيكي از آنها ياد مي‌كند و مي‌فرمايد: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...(فتح/29) محمّد (ص) فرستادۀ خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى‏بينى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است...؟
آيا گروهي كه خداوند اينچنين آنان را مي‌ستايد چنان ظالم هستند كه بلافاصله از فرمان او و پيامبرش سرپيچي ‌مي‌كنند؟ نعوذ بالله از اين پندار باطل.

 

اگر بگوييد منظور خدا از اين آيه فقط حضرت علي و تعداد معدود ديگري است، آنگاه مي‌گويم: شما خود نوشته‌ايد كه حضرت علي در زمان سكوت توانست اين كارها را انجام دهد:...« تربیت شاگردانی مثل ابن عباس... تربیت و پرورش گروهی که ضمیری پاک و روحی آماده برای سیر و سلوک داشتند» مي‌گويم چگونه است كه حضرت علي در اين سالها توانسته اين همه شاگرد و گروهي با ضميري پاك و روحي آماده تربيت كند و پيامبر اكرم(ص) كه مربي بزرگ او بود، نتوانست يارانش را به خوبي تربيت كند و جامعه‌اي بسازد كه پذيراي حق باشد و آن را پايمال نكند؟ شگفتا باب مدينۀ علم اين همه در تربيت انسانها توانمند است و مدينۀ علم از تربيت ناتوان!!!
شگفتا بزرگترين مربي بشر و سرور انبيا(ص) بيست و سه سال رنج كشيد و خالصانه كوشش كرد اما فقط توانست تعداد انگشت‌شماري را تربيت كند!!!!
سادساً: نوشته‌ايد: بعد از وفات پيامبر(ص)« گروهی پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً باحکومت اسلامی در مدینه به مخالفت برخاستند.روشن است , قیام امام برای خلافت در چنین وضعی به صلاح اسلام و مسلمانان نبود». و مثلاً خواسته‌ايد سكوت امام را توجيه كنيد.
مي‌گويم: امام علي به خاطر اينكه آن گروه كه پرچم ارتداد را بلند كرده اند پيروز نشوند و تسلط نيابند از حق خود دفاع نكرد ولي پذيرفت كه گروه ديگري (كه آنها هم مرتد بودند) خلافت و حكومت بر مسلمانان را بر عهده بگيرند !!!! شما خلفاي ثلاثه را مرتد مي‌دانيد و بعد مي‌گوييد امام سكوت كرد تا مرتدان بر مسلمانان چيره نشوند!!! سؤال اين است: ياري دادن مرتدان در مقابل مرتدان چه معنايي دارد ؟؟؟!

 


ـ خرسندم كه در اين جمله اعتراف كرده‌ايد كه حكومت مدينه اسلامي ‌بوده است:« باحکومت اسلامی در مدینه به مخالفت برخاستند»!
در ادامه نوشته‌ايد كه حضرت علي(رض) در اين سالها « مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و حل مشکلاتی مهمی[كذا] که بر سر راه حکومت به وجود می آمد» بوده است!
مي‌پرسم: امام چرا مشاور خوب و مورد اعتماد مرتدان و خائنان و پايمال كنندگان حق مي‌شود ؟ در حالي كه خداوند مي‌فرمايد: َلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا (نساء/ 105) زنهار جانبدار خيانتكاران مباش.
ـ امامي كه طبق عقيدۀ شما و ما همواره با خق است و حق با اوست چرا اين بار با باطل همراه گشته و مشاور و معاون حكومت باطل شده ؟
لابد براي همان مصلحت موهوم! آيا حكومت باطل بر جامعۀ مسلمانان مصلحت است؟؟؟!


سابعاً: در پايان اين سخن را از آقاي خميني نقل كرده‌ايد:« بزرگترين گناه او(يزيد) اين بود كه اسلام را وارونه كرد بخاطر همين امام حسين نتوانست با او بيعت كند و اگر امير المومنين نيز جاي او بود همين كاري را مي كرد كه امام حسين انجام دادند».
عرض مي‌كنم: نتيجه مي‌گيريم كه اصل ولايت جزء اسلام نيست و انكار كردن و نپذيرفتن آن منتج به وارونه كردن اسلام نمي‌شود.

 

تتمه:

مي‌گوييد: چگونه؟

مي‌گويم:

ـ شما معتقديد ولايت از اصول اساسي و مسلم و مهم دين اسلام است.
ـ و معتقديد كه خلفا و اهل سنت از فرمان خدا و پيامبر(ص) سرپيچي كرده و اين اصل را نپذيرفته‌اند.

ـ آنها به جاي اينكه بگويند پيامبر(ص) علي(رض) را ولي و وصي خود ساخته مي‌گويند: هيچ نصي دال بر اين امر وجود ندارد و پيامبر(ص) امر تعيين خليفه را به مسلمين واگذاشته.

ـ بنابر اين خلفا يك اصل اساسي اسلام را «كه برابر با كل رسالت پيغمبر است» منكر شده و وارونه جلوه داده‌اند.

از طرفي امام علي آن را پذيرفته و قيام نكرده است!

اكنون ناگزيريد كه يكي از اين دو سخن را بپذيريد:

1. امام علي(رض) در مقابل وارونه كردن اسلام سكوت كرده ولي فرزندش قيام كرده است.
2. ولايت جزء اصول اسلام نيست و دليل سكوت امام اين بوده است.
گمان مي‌كنم همين حق‌جويان را كفايت مي‌كند.



 

 

 

 

 

 

 

 

دانلود آهنگ  منم سرگشته‌ی حيرانت ای دوست         با صدای حسین کشتگار بوشهری  

 دانلود آهنگ  منم سرگشته‌ی حيرانت ای دوست         با صدای حسین کشتگار بوشهری 

منم سرگشته‌ی حيرانت ای دوست           كنم يك باره جان قربانت ای دوست

تنـــی نـــاسـاز  شـوق وصـل كـويت           دهم سر بر سـر پيمانت اي دوست

دلــی دارم در آتــش خـــانه كــــرده            ميـــان شعـــله هـــا كـاشانه كـرده

دلـــی دارم كه از شــــوق وصـــالـت           وجـــودم را ز غـــم ويـــــرانه كــرده

مـــن آن آواره‌ی بشــكسـته حــالـم            ز هجـــرانت بـــتـــــا رو  بـــــر زوالـم

منــم آن مـــرغ ســـرگــردان و تنهـا            پريشــان گشته شد يكبـــاره حـالم

سـحـر ســـر بـــر سـرسجاده كردم            دعــــايي بهــــر آن دلـداده كـــــردم

زحسرت ساغر چشمانم‌ای دوست            لبـــانت یکســـره از بــــاده كــــردم

دلا تــا كـــی اسيـــر يـــاد يـــــــاری            ز هجــــر يــــار تـــا كــی داغـــداری

بگــو تـــاكــی ز شــوق روي ليـــلی            چـــو مجنـــون پـــريشــان روزگـاري

پـــريشـــانم پــريشـــان روزگــــــارم            مــن آن ســرگشته ي هجــر نگارم

كنــــون عمـــريست بـا اميد وصـلت            درون سينـــه آســـــايــش نــــدارم

ز هجـــرت روز و شـب فــريـــاد دارم            ز بيدادت دلـــی نـــــاشــــــاد دارم

درون كوهــســـار سيـنـه ی خــــود            هـــزاران كشـــته چـون فـرهاد دارم

چـــــرا اي نــــازنيــنم بـــي وفـــايي           دمـــا دم بــــا دل مـــن در جفــايـی

چــــرا آشـفــته كــــردي روزگــــــارم           عـــزيــزم دارد اين دل هـــم خدايی

 دانلود

حجم فایل۵۳۹۱ کیلو بایت

اثبات تشیع از کتاب صحیح بخاری و مسلم

مذهب ما مذهب حضرت زهراست

دوستان خوبم پیشاپیش بزرگترین عید مسلمانان را به شما تیریک عرض می نمایم و از خداوند می خواهم شما را روز قیامت با امیر المومنین محشور نماید در باره مقاله زیر فوق العاده عجله ای نوشتم واگر کم و کاستی داشت پوزش می طلبم

 

بعد از همین جمعه منتظر انقلابی جدید در این وبلاگ باشید چون وقتم کاملا آزاد می شود "التماس دعا"

اين مقاله را كه هم اكنون مي نويسم در جواب آن آقايی كه مي گويد سني ها اسناد قوي تري نسبت به ما تشيع دارند حال من چند سوال دارم كه اگر كسي به اين پرسش هاي من پاسخي منطقي بدهد تشيع را رها مي كنم وسني مي شوم

یک سند از شیعه

مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه در كتاب شريف كمال الدين و تمام النعمة ، مي‌نويسد :

سئل أبو محمد الحسن بن علي عليهما السلام وأنا عنده عن الخبر الذي روي عن آبائه عليهم السلام : " أن الأرض لا تخلو من حجة لله على خلقه إلي يوم القيامة وأن من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية " فقال عليه السلام : إن هذا حق كما أن النهار حق ، فقيل له : يا ابن رسول الله فمن الحجة والامام بعدك ؟ فقال ابني محمد ، هو الامام والحجة بعدي ، من مات ولم يعرفه مات ميتة جاهلية .

از امام حسن عسكري عليه السلام سؤال شد (در حالي كه من آن جا بودم ) در بارۀ  اين روايت كه از پدرانش نقل شده بود : « زمين هيچ‌گاه از حجت خدا بر خلق ، تا روز قيامت خالي نخواهد بود و اگر كسي بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است » امام حسن عسكري عليه السلام فرمود : اين سخن حقي است ؛ همان طور كه روز حق است . از ايشان سؤال شد : اي فرزند رسول خدا ! امام و حجت بعد از شما كيست ؟ فرمود : فرزندم محمد ، او امام و حجت بعد از من است . هر كس بميرد و او را نشناسد ، به مرگ جاهليت مرده است .

كمال الدين وتمام النعمة - الشيخ الصدوق - ص 409 – 410 و كفاية الأثر - الخزاز القمي - ص 296  و وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 16 - ص 246 و مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 18 - ص 187 و ...

 وهمچنين همين حديث كه از پيغمبر اكرم نقل شده در كتب اهل سنت به صورتهاي مختلف آمده كه بيان مي شود

از كتاب‌هاي اهل سنت :

۱-مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و بر گردن او بيعت با امامي نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478و  السنن الكبرى ، البيهقي ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 و مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088و  سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715 .

۲-مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

هر كس بدون امام بميرد ، به مرگ جاهلي  مرده است .

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ،‌ الهيثمي ، ج5 ،‌ ص218 و مسند الطيالسي ، الطيالسي ، ص295 و الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلية الأولياء  ، ج 3 ،‌ ص22  .

۳-مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و اطاعت از امامي بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتاب السنة ، ج2 ،‌ ص489 .

 الباني بعد از نقل حديث مي‌گويد :

 إسناده حسن، ورجاله ثقات .

۴-مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .

هر كس بميرد و امام جماعتي نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلي است .

المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص150

حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي‌گويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .

۵-من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .

هر كس بميرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلي مرده است .

المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ،‌ ص298و  المعجم الأوسط ،‌ ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و  مسند أبي يعلى، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ،‌ص489 و  مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225.

اهل سنت از طرفي اين روايات را نقل و صحت آن را تأييد كرده‌اند و از طرف ديگر عملاً هيچ امامي ندارند كه همگي بالإتفاق از او تبعيت كنند . و اين پارادوكسي است كه از حل آن عاجز مانده‌اند .

اگر هيچ روايت ديگري براي بطلان مذهب اهل سنت وجود نداشته باشد ، همين يك روايت كفايت مي‌كند .

حال سوال ما اين است وظيفه ما در قبال جانشين رسول خدا چيست جز تبعيت كردن از وي وبا او دست بيعت دادند .(حالاهرکسی که می خواهد باشد)

حضرت زهرا نه تنها با آن دو بيعت نكرد بلكه از آن دو نا راضي بود و تا هنگامي كه از دنيا رفت با آن دو (عمر وابوبكر )صحبت نكرد

 «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْر، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ».

 صحيح البخارى: 4/42، ح 3093، كتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ .

 و نيز در روايت ديگري بخاري نقل مي‌كند :

 فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْر فِي ذَلِكَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ .

 صحيح البخارى: 5/82، (ص 802 ح 4240) كتاب المغازى،  ب 38 ـ باب غَزْوَةُ خَيْبَرَ.

 صحيح مسلم: ج 5، ص 154، ح 4471، كتاب الجهاد والسير (المغازى )، ب 16 ـ باب قَوْلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم، ج لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ.

 و در روايت سوم مي‌نويسد :

 فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ .

 صحيح البخارى، ج 8، ص 3، ح 6726، كتاب الفرائض، ب 3 ـ باب قَوْلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم  لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ .

 حال به من بگوييد اگر حضرت زهرا با ابوبكر بيعت نكرد پس بايستي به مرگ جاهليت مرده باشد  آيا كسي كه به مرگ جاهلي بميرد وارد بهشت مي شود ؟

 جواب:

- قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: فاطمه سيده نساء اهل الجنه:«حضرت زهرا سلام الله عليها سرور زنان اهل بهشت است.»

( المستدرك حاكم نيشابوري ج3 ص153) (مسند احمد حنبل حديث شماره 18153-18154)
(صحيح مسلم با روايت المسور حديث شماره 4482 الي 4485)

آيا كسي كه به مرگ جاهلي مرده است سرور زنان اهل بهشت مي شود؟ (امان از اين تهمت هاي ناروا )

وسوال مهمتر اينجاست كه:

خليفه وجانشين رسول خدا چه كسي بوده است كه حضرت زهرا با وي بيعت كرده است تا به مرگ جاهلي نميرد؟

 اگر بگوئيد با ابوبكر بيعت كرده است پاسخ شما خير است چون همانگونه  كه بزرگترين كتاب اهل تسنن مي گويد حضرت زهرا در حالي از دنيا رفت كه نه تنها با ابوبكر بيعت نكرد بلكه از او ناراضي بود واز اين دنيا رفت و با او صحبت نكرد تا پيامبر را ملاقات كند

حال مهمترين سوال اينكه حضرت زهرا با چه كسي بيعت كرده ؟

به غير از مولا امير المومنين

پس ما راهي را مي رويم كه حضرت زهرا رفته است

اين معني تشيع و پيرو بودن است

شما را قسم مي دهم به آن كسي كه مي پرستيد تعصب را كنار گذاشته و به مطالب گفته شده کمی فكركنيد

كساني كه دنبال حق وحقيقت هستند خداوند هم راه را به آنها نشان مي دهد و قضيه مثل روز روشن است كه حق با تشيع است ولي نمي دانم چرا بعضي ها نمي خواهند قبول كنند

 البته بایستی بگویم فقط کمی مطلب را باز کردم وفقط بخاطر اینکه تفرقه بین مسلمین ایجاد نشه وهمچنین کسانی که فکر می کنند مذهب شیعه حق نیست همین الان تکلیف خود را بدانند

 قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين

 برای آن دسته از عزیزانی که می خواهند بیشتر با حقایق مذهب تشیع آشنا شوند بر لینک های زیر کلیک نمایند

تمامي سند هاي حديث غدير از ديدگاه (تاریخ نگاران و محدثان ومفسرین)اهل تسنن

کلیه سندهای اهل تسنن پیرامون آیه ابلاغ 

کلیه سند های اهل تسنن پیرامون آیه اکمال 

مناشده امیر المومنین در روز شورا

ام کلثوم همسر عمر

 

 

 

 

 

دانلود کتابهای دکتر تیجانی

 

دانلود کتاب آنگاه هدایت شدم

اهل سنت واقعی جلد اول

اهل سنت واقعی جلد دوم

اهلبیت کلید حل مشکلها

همراه با راستگویان

درصورت هرگونه مشکل ما را بی خبر نگذارید

دانلود کتب عقیدتی شیعه

 

 

در پاسخ افسانه شهادت

داستان ترور ابوبکر وعایشه

دیدگاه های دو خلیفه

سقیفه (علامه عسگری)

شعله های همیشه

عبور از تاریکی

دانشنامه شهادت حضرت زهرا

مظلومی گمشده در سقیفه جلد اول

مظلومی گمشده در سقیفه جلد دوم

مظلومی گمشده در سقیفه جلد سوم

مظلومی گمشده در سقیفه جلد چهارم

کتاب جالب شبهای پیشاور

دفاع از مذهب اهلبیت

رساله رفع شبهات

تاریخ خلفا

غدير خم  

غدير روز جانشيني

من كنت مولا فهذا علي مولا

با سلام خدمت برادران خوبم تسليت عرض مينمايم شهادت جانگداز امام محمد باقر و تبريك عرض مينمايم عيد بزرگ قربان را و همچنين  پيشاپيش تبريك عرض مي كنم بزرگترين عيد شيعيان را كه در اين عيد بزرگ امير المومنين به جانشيني رسول اكرم و خليفه بعد از ايشان منصوب شدو لذا در پاره‏اى از روايات آمده است كه هنگامي كه آيه اكمال دين نازل شد  بعضى از يهود و نصارى با شنيدن اين آيه گفتند اگر چنين آيه‏اى در كتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عيد قرار مى‏داديم  تفسير المنار جلد 6 صفحه 155.

در ضمن به تمامي برادران اهل تسنن اين نكته را اشاره مي كنم اگر مي خواهيد به سوالاتي كه از من مي پرسيد پاسخ بدهم حداقل بايستي  نام ايميل و يا وبلاگ خود را قرار دهيد تا با هم مناظره كنيم  در ضمن تا حدودي جواب آقاي عبد الستار كه در نظر قبلي سوالاتي را از من پرسيدند را در اينجا آورده ام

در اين روز هنگام بازگشت پيامبر از مكه  در مكاني به نام غدير خم اين آيه نازل شد

 یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس

.یعنی : ای پیامبر! انچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی ، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای...،و خدا تو را از [ گزند] مردم نگاه می دارد

اگر مي خواهيد سند ها را ببينيد كه اين آيه در اين روز نا زل شده است لطفا بر لينك زير كليك نماييد

كليه سند هاي اهل تسنن پيرامون نزول آيه اكمال

لذا پیامبر (ص)  تمامی اصحاب را در بیابانی که انجا را غدیر خم می گفتندجمع نمود، حتی جلو رفتگان قافله را به امر ان حضرت برگرداندند و عقب ماندگان هم رسیدند که به سند  تمامي كتب اهل تسنن وشيعه نزديك به  صدوبيست هزار نفر(امام ثعلبي از علماي اهل تسنن) در اين مكان جمع شدند كه تمامي كساني كه خطبه پيامبر را پيرامون غدير نقل كرده اند را در قسمت هاي قبلي آورده ام خواهشا برادران اهل تسنن به اين قسمت ها مرا جعه نمايند و كمتر پيرامون اين قضيه سوال بپرسند

رسول اکرم (ص) بالای منبری که برایش درست کرده بودند رفت و شروع به خواندن خطبه ای غرا و بسیار طولانی (كه در قسمت هاي قبلي وبلاگم اين خطبه را آوردم  ) نمودند که غالب ان در مدایح و فضائل و ایاتی بود که در شان مولانا علی علیه السلام نازل و جاری شده بود و جمیع امت را به خوبی متوجه مقام مقدس ولایت امیرالمونین نمود، انگاه فرمود :

يا معاشر الناس !

الست اولی بکم من انفسکم ؟

( ای جماعت مردم ! ایا من اولی به تصرف از شما در نفس هایتان نیستم؟) اشاره به آيه:

 النبي اولي بالمومنين من انفسهم ...

قالوا: نعم

قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه

( پس هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست)

و جمله اخر را پیامبر سه مرتبه تکرار نمودند

انگاه دستها را برداشت و دعا کرد:

 اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله:

 دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد و یاری کن کسی که علی را یاری کند و واگذار کسی که علی را واگذارد))

سپس در پایان فرمود:

 معاشر الناس! قولو الذی قلت لکم و سلموا علی «علی» بآمره المومنین .

(( ای مردم! انچه راکه برای شما گفتم با من بگویید و بر علی به خاطر امارت مومنین درود بفرستید))

سپس امر فرمود خیمه ای بر پا دارند و علی (ع) را امر فرمود در خیمه بنشینند و به تمام امت که حاضر بودند، دستور داد بروید و با علی بیعت کیند، زیرا که  من از جانب پروردگار مامورم که از شما بیعت بگیرم

امت و اصحاب همه با خوشحالی ، پیشوایی علی (ع) را تبریک گفتند

 در كتاب مسند امام احمد حنبل ج4ص281 و سر العالمين امام غزالي ص 12 تذكره الخواص ابن جوزي ص29 الرياض النظره "طبري" ج2ص169 كنز العمال ج6 ص 397 ودر كتاب البدايه و النهايه ابن كثير ج 5ص212 وتاريخ ابن عساكر ج2ص50 .تفسير رازي ج3 ص63 وهمچنين در كتاب الحاوي للفتاوي سيوطي ج1 ص112آمده است كه  اولین کسی که بیعت کرد عمر بن خطاب بود که گفت:

بخ بخ  لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مومن و مومنه

مبارك باد برتو اي فرزند ابوطالب ، همانا تو مولاي هر مومن ومومنه اي شدي

حال جناب آفاي عبدالستار كه مي گوييد من در فرهنگ لغات معاني مولا را اينچنين ديده ام خواهشا توجا بفرماييد اينها معاني هستند كه آقاي عبدالستار داده اند

مالك،عبدوبرده،آزادكنندۀبرده،آزادشده،دوست،نزديك،پسر،عمو،

همسايه،هم‌سوگند،مهمان،شريك،خواهرزاده،سرپرست،پروردگار،نعمت دهنده،نعمت گيرنده، دوستدار،پيرو،داماد.(اقرب الموارد ج. پنج ص. 834).

حال من از ايشان سوالي دارم  ما كه اينجا مناظره مي كنم شما برادران اهل تسنن بايستي سند از شيعه بياوريد نه از علماي خودتان  وهمچنين شما مي گوييد معاني مولا اين چيزي است كه من گفته ام  

حال چند سوال من از شما دارم : آيا پيغمبر 120 هزار نفر را در آن مكان جمع كرد كه به آنها بگويد علي پسر عموي من است ويا بگويد امام علي غلام من است و يا بگويد كه علي دوست من است در حالي كه اگر اين چنين باشد عمل لغوي است كه از پيامبر بدور است در ضمن شما مي گوييد چرا صراحتا اعلام نفرموده شما اگر بادقت به جملات قبل پيامبر نگاه  كنيد فرمودند الست اولی بکم من انفسکم ؟ اين جمله نشان مي دهد كه كلمه مولا اولي به تصرف بر مومنين است در ضمن از همه مهمتر عمل پيامبر است اينكه چرا از همه براي امير المومنين بيعت گرفتند در ضمن  اگر كلمه مولا به معني دوست است پس چرا عمر گفت تو مولاي من وهر مومنه اي شده اي واستدلالات ديگر كه در پايين آورده ام و در اينجا مجال نمي باشد

در ضمن بعضي ها مي گويند چون امير المومنين دشمن داشته به خاطر اينكه پيامبر دشمني آنها را با علي بر طرف كنه آنها را جمع كرده وگفته كه با علي دوست باشيد حتي اين شبه نيز رد مي شود چون اگر كسي با امير المومنين دشمن بوده ديگر نيازي نبست كه 120 هزار نفر را جمع كنه وبگويد با علي دوست باشيد و مطمئنا اين گونه نبوده چون اگر اينگونه بود پيامبر هر كسي را كه با علي دشمني مي كرده صدا مي كرد وبه او گوشزد مي كرد كه اين كار را نكند همانگونه در پستهاي قبلي كه در مورد عايشه بود همين كار را كرد در ضمن اگر بگوييم كه منظور دوستي بوده پس چرا بعد از پيامبر با علي دشمن كردند وبه او تهمت ها زدند اورا خانه نشين كردند محسنش را كشتند درب خانه او را كه در سايتهاي سني مي گويند كه افسانه است را آتش زدند عايشه با او چنگ جمل را به راه انداخت و ... كه بايستي گفته مي شد

 پس از اتمام سخن رانی پیامبر، جبرئیل ایه سوم سوره مائده را نازل کرد...( ایه اکمال)

الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا :

 امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را به عنوان دين شما پذيزفتم

( كساني كه مي خواهندبا سندهاي شان نزول اين آيه آشنا بشوند بر روي لينك زير كليك نمايند)

 تمامي سند هاي اهل تسنن پيرامون آيه اكمال دين

رسول خدا از نزول این ایه بسیار شاد شدند، لذا توجه به حاضرین نموده و فرمودند:

الله اکبر اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتی و الولایه لعلی ابن ابیطالب بعدی :

خدای بزرگ دین را کامل و نعمت را تمام نمود و راضی شد به رسالت من و به ولایت علی بن ابیطالب بعد از من.

سپس « حسان بن ثابت» شاعر مخصوص پیامبر در وصف ولایت و خلافت و امامت علی (ع) شعری سرود كه همين خود بس است براي اتمام حجت كه در اين قسمت آورده مي شود : كه هنگامي كه اين اشعار را حسان ذكر كرد كه سبط ابن جوزي و ديگران مي نويسند پيامبر فرمود:

يا حسان لاتزال مويدا بروح القدس ما نصرتنا او نافحت بلسانك

 (اي حسان ماداميكه به ما اهلبيت ياري نمودي چه با كلمه خوبي و جه با مدحي موئيد روح القدس مي باشي يعني اين اشعاري كه گفتي از نفخه روح القدس بوده )

حافظ، ابن مردويه، متولد سال 323 و متوفاي سال 416 (شرح حال او در ج 1 ص 178 گذشت) باسناد خود از ابي سعيد خدري روايت نموده که اين آيه: روز غدير خم درباره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل گرديد. و باسناد ديگر از ابن مسعود روايت نموده که گويد: ما در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله اين آيه را چنين تلاوت ميکرديم: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک ان عليا مولي المومنين، و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمک من الناس  و باسناد خود از ابن عباس روايت نموده که: پس از آنکه خداوند متعال امر فرمود پيغمبرش صلي الله عليه و آله را که علي عليه السلام را بپا دارد و بگويد در حق او آنچه را که گفت، پيغمبر صلي الله عليه و آله گفت بار خدايا، همانا قوم من از جاهليت تازه باسلام گرائيده اند و پس از بيان اين مطلب بحج خود روانه شد، هنگام مراجعت چون در غديرخم فرود آمد، خداوند بر او نازل فرمود: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک... " تا آخر آيه. پس بازوي علي عليه السلام را گرفت و سپس بمحل اجتماع مردم خارج شد و خطاب بخلق فرمود اي مردم: آيا من بشما اولي (سزاوارتر) از خودتان نيستم؟ گفتند: بلي يا رسول الله، تو اولي هستي بما از خود ما، فرمود: بار خدايا هر کس من مولاي اويم علي مولاي او است، بار خدايا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار، دشمنان او را و اعانت کن اعانت کننده او را و خوار گردان خوار کننده او را و ياري فرما ياوران او را و دوست بدار دوست دارنده او را و دشمن بدار دشمن دارنده او را، ابن عباس گفت: پس از اين اعلام بخدا سوگند واجب شد (ولايت علي عليه السلام) بر گردن آن گروه، و حسان بن ثابت گفت:

 

يناديهم، يوم الغدير نبيهم

بخم و اسمع بالرسول مناديا

 

يقول: فمن مولاکم و وليکم

فقالوا و لم يبدوا هناک التعاميا

 

الهک مولانا و انت ولينا

و لم تر منا في الولايه عاصيا

 

فقال له: قم يا علي فانني

رضيتک من بعدي اماما و هاديا

 

" ترجمه منظوم شعرهاي بالا

 

پيمبر پاک راي، بامر حي قدير

ندا بامت نمود بخم، بروز غدير

 

بشنو زان پيشوا نداي بس دلپذير

که جبرئيلش ستود بعصمت بي نظير

 

کاکنون بايد کني بدون سستي بيان

امر خدا را بخلق نترسي از دشمنان

 

سپس بپا خاست آن مظهر خلق عظيم

دست علي را گرفت چون يد بيضا کليم

 

پلنگ رسايش دميد روح بعظم رميم

بانگي پس دلفزا قول رسول کريم

 

گفت که هر کس منم بجان و مالش ولي

هست ورا بعد من ولي و مولي علي

 

راهنماي شما علي بود بعد من

علي امام است و نيست جز وي کس موتمن

 

علي بود پيشواي بر همه از مرد و زن

ملجاء و ماوي بود علي بسر و علن

 

بار خدايا توئي باين رسالت گواه

که من نمودم عيان بر همگان شاهراه

ترجمه به فارسي روان :

روز غدیر خم ، نبی اکرم ندا می کرد امت را وانها شنیدند، ندای منادی ان حضرت را.فرمود: کیست مولا و ولی شما؟ گفتند: خدا مولای ما و تو ولی ما و احدی انکار و عصیان این معنی ندارد. پس فرمود به علی، برخیز! به درستی که من راضی شدم تو هادی و امام خلق باشی.پس هر کس را که من ولی او هستم این علی ولی اوست پس تمام شما امت علي را ياور و غلام اوباشيد آنگاه دعا كرد خدايا دوست بدار دوست اورا ودشمن بدار دشمن اورا

همانطور كه اشعار گويا است جاي نگفته كه كلمه مولا به معناي دوستي است بلكه كاملا اشاره دارد به اينكه كلمه مولا به معناي خليفه مي باشد  در ضمن در اشعار مي بينيم  كه حسان فرمود رضيت من بعدي اماما وهاديا پس اگر امير المومنين امام وهادي نبود حتما پيامبر جلوي اورا مي گرفت در حالي كه او را تاييد كرد وفرمود اين اشعار را روح القدس برزبان تو جاري ساخت

در ضمن جناب آقاي عبد الستار كه فرموديد كه پيامبر صريحا اعلام نكرده خوهشا مراجعه كنيد به خطبه غدبر ابو جعفر محمد بن جرير طبري از علماي بزرگ اهل تسنن در كتاب الولايه كه تمام خطبه غدير را آورده ودر قسمتي از آن پيامبر اكرم اين چنين فرمود :

اسمعوا و اطيعوا فان الله مولاكم و علي امامكم –ثم الامامه في ولدي من صلبه الي يوم القيامه

معاشر الناس هذا اخي و وصي و واعي علمي وخليفتي علي من آمن بي -  و علي تفسير كتاب ربي

كه ترجمه آن اين است بشنوييد واطاعت نماييد پس بدرستيكه خداوند مولاي شما وعلي امام بر شما مي باشد پس امامت تا قيامت در اولاد من است از صلب علي (ع)

اي جماعت مردم اين علي برادر من ،وصي من ،حافظ علم من وخليفه من است بر كسي كه ايمان به من بياورد و بر تفسير كتاب پروردگارمن

جناب آقاي عبد الستار كه مي گوييد پيامبر صراحتا اعلام نكرده نمي دانم ديگر بايستي پيامبر چگونه بگويد

 علي (ع)جانشين من است


حال بعضي از علماي اهل تسنن مانند یوسف سبط ابن جوزی که یکی از علمای اهل سنت است در اخر صفحه ی 18 کتاب خود یعنی (( تذکره خواص الامه)) می نویسد: احتمل ان الایه نزلت مرتین مره بمعرفه و مره یوم الغدیر کما نزلت « بسم الله الرحمن الرحیم» مرتینمره بمکه و مره بمدینه: احتمال دارد این ایه دو مرتبه نازل شده باشد، یک مرتبه در عرفه و مرتبه ی دیگر در غدیر. چنانکه بسم الله الرحمن الرحیم دو بار نازل شد، یک بار در مکه و یک بار در مدینه...

اماميه بطور عموم و بدون استثناء اتفاق دارند باينکه: اين آيه کريمه پيرامون نص غدير نازل شده است، بعد از آنکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم ولايت مولاي ما اميرالمومنين عليه السلام را با کلماتي روشن و صريح اعلام و اظهار فرمود، که در نتيجه، نص آشکار و جلي بر اين امر را در بر گرفت بطوري که صحابه پيغمبر دانستند و عرب آنرا درک و فهم نمودند، و هر کس که اين خبر باو رسيد، بدان استدلال و احتجاج نمود، و بسياري از علماء تفسير و پيشوايان فن حديث و حافظين آثار از اهل سنت با اماميه بر آن اتفاق نموده اند و آن حقيقتي است که معتبر شناخته شده و نقلي که در جلد 3 تفسير رازي، ص 529 از اصحاب آثار (راويان و مفسرين) ثبت گشته آنرا تاييد مي نمايد مشعر بر اينکه:

پس از نزول اين آبه بر پيغمبر صلي الله عليه و آله آنجناب بيش از هشتاد و يک روز يا هشتاد و دو روز زنده نبود، و ابوالسعود در حاشيه تفسير رازي جلد 3 ص 523 اين مدت را تعيين کرده، و مورخين از اهل سنت ذکر نموده اند که وفات پيغمبر صلي الله عليه و آله در دوازدهم ربيع الاول بوده و گوئي، بعد از بحساب نياوردن روز غدير و روز وفات آنجناب يک روز (بر سبيل تسامح) بر آن افزوده شده و در هر صورت، اين بحقيقت نزديک تر است از قول باينکه: آيه مزبور در روز عرفه نازل شده که در صحيح مسلم و صحيح بخاري مذکور گشته، چه در اين صورت چند روز زياد مينمايد، مضافا بر نصوص بسياري که از اين قول پشتي باني مينمايد بطوريکه جز تسليم بمفاد آن گريزي نيست، تا برسيم به بحث در پيرامون آن.

اگرشما سني ها  مايل هستيد كه بدانيد اين آيه در چه روزي نازل شده از علماي خودتان تمامي سند هارا آورده ودر قسمت بالايي لينكش را  قرار داده ام ولي براي اثبات مدعا جند تا از آنها را به طور خلاصه در اين جا مي آورم

((اتقان)) سیوطی ج 1 ص 31

(( تاریخ بغداد)) خطیب بغدادی ج8 ص 290

(( مناقب)) خوارزمی فصل 14 و فصل 4 (( مقتل الحسین))

(( در المنثور)) سیوطی ج 2 ص 256

 (( تفسیر )) ابن کثیر شامی ج 2 ص 14

(( فرائد المسطین)) ابو اسحاق حموینی، باب 12

و ...


نصيحت جبرئيل عمر را :

وهمچنين براي آنكه ديگر حجت تمام شود  مطلب ديگري را عرض مي نمايم از مير سيد علي همداني فقيه شافعي كه از فضلا وموثقين فقها و علماي بزرگ خود اهل تسنن در موده پنجم از كتاب موده القربي نوشته است كه جمعيت زيادي از صحابه در مكانهاي مختلفي از عمر نقل كرده اند كه گفت هنگامي كه نصب نمود رسول الله علي را مهتر وبزرگتر ومولا به جامعه معرفي كرد و هنگامي كه پيامبر فرمود اللهم انت شهيدي عليهم ... خدايا توگواه مني بر ايشان (يعني ابلاغ رسالت نمودم ) در آن حال جوان زيباو خوشبويي در پهلوي من نشست وگفت : لقد عقد رسول الله لا يحله الا المنافق ماحذر ان تحله (به به از اين حجت بارز )

يعني عهد بست پيغمبر عهد بستني محكم كه نقض اين عهد نمي كند مگر منافق پس حذر كن اي عمر كه تو ناقض وباز كننده اين گره محكم نباشي (يعني اگر اين را نقض كني در سلسله منافقين هستي) حال برويد وتاريخ را نگاه كنيد كه چگونه خلافت را غصب نمودند

آنگاه عمر مي گويد به خدمت رسول خدا رفتم وقضيه را گفتم حضرت اين چنين فرمودند :

انه ليس من ولد ادم لكنه جبرييل اراد ان يوكد عليكم ما قلته في علي (ع)

او از اولاد آدم نبود بلكه جبرييل امين بود كه به اين صورت جلوه گر شده بود كه تاگييد نمايد بر شما آن چه را كه من در مورد علي (ع)گفتم

حال برادران اهل تسنن حجت بر شما تمام شد آيا باز هم شك داريد كه علي (ع) خليفه نيست لطفا به لينك هايي كه براي حجت بيشتر قرار داده ام برويد  تا سند هاي پيرامون احاديث را كه از كتب شما آورده ام را نگاه كنيد

امامت و ولایت امیر المومنین در احادیث

 امامت و ولایت امیر المومنین در قرآن

واقعه غدير خم

اهميت واقعه غدير

موضع جغرافيايي غدير خم

راویان حدیث غدیر

تواتر حديث غدير

تصریح علمای اهل تسنن به صحت حدیث غدیر

  • ابن حجر هيتمي
  • حاکم نيشابوري
  • حلبي
  • ابن کثير دمشقي
  • ترمذي
  • ابوجعفر طحاوي
  • ابن عبدالبر قرطبي
  • سبط بن جوزي
  • عاصمي
  • آلوسي
  • ابن حجر عسقلاني
  • ابن مغازلي شافعي
  • فقيه ابوعبدالله بغدادي (م 330)
  • ابوحامد غزالي
  • ابن ابي الحديد معتزلي
  • حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي
  • شيخ ابوالمکارم علاء الدين سمناني (736)
  • شمس الدين ذهبي شافعي (748)
  • حافظ نورالدين هيثمي (807)
  • شهاب الدين قسطلاني (923)
  • شيخ نورالدين هروي قاري حنفي
  • شيخ احمد بن باکثير مکي (1047)
  • ميرزا محمد بدخشي
  • ابوالعرفان صبان شافعي (1206)
  • ناصرالدين الباني

الباني و سند حديث غدير

حديث تهنيت

مؤلفان پيرامون حديث غدير

  • محمد بن جرير طبري
  • حافظ ابن عقده
  • ابوبکر جعابي
  • علي بن عمر دارقطني
  • شمس الدين ذهبي
  • جزري شافعي
  • ابوسعيد سجستاني
  • ابوالقاسم عبيدالله حسکاني
  • امام الحرمين جويني

دلالت حديث غدير بر ولایت و امامت امیر المومنین

  •  >تبادر از حاق لفظ
  • >تبادر هنگام اضافه به افراد انسان
  • >استعمال قرآني
  • >فهم صحابه
  • >اشتراک معنوي
  • >قرينه صدر حديث
  • >ذيل حديث
  • >گواهي گرفتن از مردم
  • >اکمال دين به ولايت حضرت علي‏
  • >خبر رحلت پيامبر
  • >تبريک به پيامبر
  • >ترس پيامبر
  • >انکار حارث بن نعمان
  • >تعبير به نصب
  • >تاج گذاري
  • >تعبير به اولويت

اعتراف کنندگان به دلالت حديث غدير بر ولايت

  • >محمد بن محمد غزالي
  • >ابوالمجد مجدود بن آدم، معروف به حکيم نسائي
  • >فريدالدين عطار نيشابوري
  • >محمد بن طلحه شافعي
  • >سبط بن جوزي
  • >محمد بن يوسف گنجي شافعي
  • >سعيدالدين فرغاني
  • >تقي الدين مقريزي
  • >سعدالدين تفتازاني

کتمان کنندگان حديث غدير

فضيلت روزه روز غدير

احتجاجات به حديث غدير

  • >احتجاج امام علي
  • >احتجاج حضرت زهرا به حديث غدير
  • >احتجاج ديگران به حديث غدير

عید غدیر در اسلام

پيام‏هاي غدير

بررسي شبهات حدیث غدیر

 بررسی سند های حدیث ولایت

تحریف حدیث ولایت توسط علمای اهل تسنن

احاديث هم مضمون حدیث ولایت

روايان حديث ولايت

دلالت حديث ولایت

پاسخ به شبهات حدیث ولایت

نص حدیث دار

راويان حديث «دار»

صحت سند حدیث دار

دلالت حديث دار

نقد ابن کثير

بررسي شبهات حدیث دار

الفاظ حديث وصایت

راویان حدیث وصایت

راه‏هاي تصحيح سند

دلالت حديث وصايت

وصي در کتب امم سابقه

نقد کلام ابن ابي الحديد درباره وصی

اشتهار امام علي به لقب «وصي»

  • وصيت در نثر
  • وصي در شعر

مقابله مدرسه خلفا با نصوص «وصايت»

  • مقابله عمر بن خطاب
  • مقابله عايشه
  • مقابله مورخين و راويان با احاديث وصايت

 الفاظ حديث منزلت

  • امام علي‏
  • عمر بن خطاب
  • عبدالله بن عمر
  • جابر بن عبدالله انصاري
  • ابن عباس
  • معاوية بن ابي سفيان
  • ابوسعيد خدري
  • ابوهريره
  • انس بن مالک
  • براء بن عاذب و زيد بن ارقم
  • اسماء بنت عميس
  • ام ‏سلمه
  • سعد بن ابي وقّاص

راويان حديث منزلت

دلالت «حديث منزلت»

صحت حديث منزلت

تواتر حديث حدیث منزلت

پاسخ به شبهات حدیث منزلت

تحريف در حديث منزلت

  • تحريف در مشبه به
  • تحريف در مشبه

 موارد کاربرد حديث علی منی و انا من علی

  • جنگ احد
  • حجة الوداع
  • روزي که براي حضرت‏ هديه آوردند
  • در مورد قصه دختر حمزه
  • به نقل از عمر بن خطاب
  • هنگام فرستادن لشکر به يمن

دلالت حديث علی منی و انا من علی

راویان حدیث علی منی و انا من علی

تصحيح حديث علی منی و انا من علی

  • وجود حديث در صحاح
  • تصريح به صحت حديث
  • تصحيح برخي از اسناد

امامت و ولایت اهلبیت در احادیث

امامت و ولایت اهلبیت در احادیث

الفاظ حديث معرفت امام

راويان حديث معرفت امام

مقصود از «مرگ جاهليت»

معرفت کدامين امام؟

  • قرينه داخلي
  • قراين خارجي

مقصود از «شناخت امام»

مقصود از «مفارقت جماعت»

مقابل مرگ جاهلي

حضرت مهدي‏ امام زمان ما

 

نص روایت دوازده خلیفه در کتب شیعه و سنی

امامان دوازده گانه در تورات

آیاجابر بن سمره سوائي فرد مورد اطمینانی بوده

تصحيح حديث دوازده خلیفه

راويان حديث دوازده خلیفه

دلالت حديث و نکات آن

اوصاف دوازده امام

تحقيقي در کلمه «خليفه»

التفات به چند امر

تحير اهل سنت در تفسير احاديث

  • >ابن مهلب
  • >ابن العربي مالکي
  • >ابوحاتم ابن حبان
  • >قاضي عياض
  • >ابن حجر عسقلاني

بررسي اشکالات حدیث 12 خلیفه

مرجعیت دینی اهلبت در احادیث

مرجعیت دینی اهلبت در احادیث

متن حديث ثقلین و تکرار دوباره آن

تصحيح حديث ثقلین

  • >وجود حديث در صحاح
  • >وجود حديث در کتاب‏هايي که درباره صحاح سته نوشته شده است
  • >وجود حديث در کتبي که مؤلفان آن التزام به نقل احاديث صحيح داده‏اند
  • >تصريح به صحت حديث ثقلين

حديث ثقلين وصيت پيامبر

راویان حدیث ثقلین

فهم نکات حديث ثقلین

  • >دو شي‏ء گران‏ بها و سنگين
  • >جامعيت کتاب و عترت
  • >هدايت مطلق در کتاب و عترت
  • >مصاحبت ابدي
  • >لزوم تمسک به هر دو
  • >بقاي عترت تا روز قيامت
  • >اعلميت اهل بيت
  • >عصمت اهل بيت‏

احتجاج به حديث ثقلين

پاسخ به شبهات حدیث ثقلین

الفاظ حديث مدینه العلم و روایت اباصلت

راویان حدیث مدینه العلم

کسانه که حدیث مدینه العلم را ...

  • کساني که حديث را ارسال مسلم گرفته‏اند
  • کساني که تصريح به شهرت يا تواتر حديث نموده‏اند
  • و نيز از جمله کساني که به اين حديث استدلال و استشهاد کرده‏اند؛ عبارتند از:

تصحيح حديث مدینه العلم حاکم نيشابوري

  • >توثيق رجال سند
  • >تساهل در تصحيح
  • >تصحيح حديث به متابعات
  • >تصحيح حديث با شواهد معنوي
  • >تعدد طرق حديث
  • >کثرت طرق حديث
  • >مطابقت حديث با واقع

اعتراف صحابه به اعلميت امام علي 

  • >اعتراف عمر بن خطاب
  • >اعتراف عبدالله بن مسعود
  • >اعتراف ابن عباس
  • >اعتراف عايشه
  • >اعتراف خزيمة بن ثابت
  • >اعتراف عبدالله بن عياش بن ابي ربيعه
  • >اعتراف معاويه
  • >اعتراف عده‏اي از صحابه
  • >گواهي امام علي‏
  • >اقرار امام حسن‏

اعتراف تابعين به اعلميت امام علي

  • >سعيد بن مسيب
  • >عطاء
  • >مغيرة بن مقسم

دلالت حديث مدینه العلم

  • >اعلميت امام علي
  • >عصمت امام علي
  • >امام علي‏ واسطه براي رسيدن به علوم پيامبر
  • >امام علي‏ حافظ علوم رسول خدا
  • >وجوب رجوع به امام علي

شواهد متني حديث «مدينه علم»

  • >حديث «انا دار الحکمة و علي بابها»
  • >حديث «انا مدينة الحکمة و علي بابها»
  • >حديث «انا دار العلم و علي بابها»
  • >حديث «انا ميزان العلم و علي کفتاه»

شواهد مضموني حديث «مدينه علم» و پاسخ به معارضات

  • معارض 01 : «أنا مدينة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و عليّ بابها»؛
  • معارض 02 : «خداوند هيچ چيزي را در سينه من نريخت جز آن‏که همان‏ها را در سينه ابوبکر ريختم».
  • معارض ۰۳ : «اگر بعد از من قرار بود کسي نبي باشد همانا عمر است»!

بررسی اشکالات بر حديث «مدينه علم»

الفاظ حدیث امان

راویان حدیث امان

مقصود از اهل بيت در حدیث امان

  •  >قرينه داخلي
  • >قراين خارجي

دلالت حديث امان

الفاظ حديث علی مع الحق و الحق مع العلی

راويان حديث علی مع الحق

تصریح و تصحیح حدیث علی مع الحق

احتجاج اميرالمؤمنين به حديث

بررسي لفظ «صديق» و «فاروق»

اهل کتاب، مبتکر لقب فاروق بر عمر

مبدأ نامگذاري ابوبکر به «صديق» و بررسی یک سند جعلی دیگر

امام علي صديق اکبر و فاروق اعظم

بررسي روايات جعلي پیرامون صدیق و فاروق

نقد يک حديث جعلی از امام محمد باقر

فضایل اهلبیت در احادیث

فضایل اهلبیت در احادیث

الفاظ حديث نور

راویان حدیث نور

دلالت حديث نور بر چیست ؟

  • >دلالت بر امامت به نص
  • >دلالت بر امامت به ملازمه
  • >برتري امام علي بر ساير انبيا

الفاظ حديث اولین مسلمان مولا امیر المومنین (ع)

گواهی قرآن و اصحاب به سبقت ایمان امیر المومنین (ع)

بررسي احاديث معارض پیرامون اولین مسلمان

  • >معارض 01:ذهبی نقل کرده که خديجه و ابوبکر و بلال و زيد اولين کساني بودند که بعد از بعثت پيامبر(ص) به او ايمان آورده اند
  • >معارض 02:از ابن حجرمی پرسند: ابوبکر اول کسي است که اسلام آورد يا علي؟ گفت: به خدا سوگند! که ابوبکر
  • >معارض 03:کدامين شخص اوّل کسي است که اسلام آورده است؟ گفت: ابوبکر»

حقيقت تعبير از اسلام حضرت علي‏

توصيفي از زبان حضرت علي‏ (در مورد اسلام آوردن)

اسلام ابوبکر (آیا ابوبکر اولین مسلمان است؟!!!)

کيفيت اسلام عمر بن خطاب

جمع غير واقعي در اسلام امیر المومنین (ع)

حقيقت تعبير از اسلام حضرت علي‏

نظري بر کلمات اهل سنت پیرامون اول مسلمان بودن امیر المومنین (ع)

نقل احادیث سد ابواب در مورد مولا امیر المومنین

راويان حديث سد ابواب از صحابه

  • >زيد بن ارقم
  • >عبدالله بن عمر
  • >عمر بن خطاب
  • >امام علي بن ابي طالب
  • >سعد بن ابي وقاص
  • >جابر بن سمره سوائي
  • >ابن عباس
  • >جابر بن عبدالله انصاري
  • >ابوسعيد خدري
  • >سعد بن مالک
  • >انس بن مالک
  • >براء بن عازب
  • >حذيفة بن اسيد
  • >عبدالله بن مسعود
  • >ام سلمه و عايشه

صحت حديث سد ابواب

دلالت حديث سد ابواب بر چیست

نقد کلام ابن جوزی (حدیث سدابواب باطل است و شیعه آن را وضع کرده است!)

حديث «خوخه ابوبکر» و تحریف بخاری

الفاظ حديث رد شمس

مولفان و راویان حدیث رد شمس

صحت حديث رد شمس

پاسخ به شبهات حدیث رد شمس

  • >تضعيف سند
  • >نقل آن توسط برخي افراد
  • >تنافي خصوصيات روايت
  • >اشتمال روايت بر منکرات
  • >محال بودن بازگشت خورشيد
  • >وجود معارض
  • >بازگشت خورشيد نماز را ادائي نمي‏کند
  •  >الفاظ حديث
  • >تکرار عقد اخوت
  • >راويان حديث از صحابه
  • >راويان حديث از علماي عامه
  • >دلالت حديث
  • >نقد کلام ابن تيميه
  • >شواهد حديث «مؤاخاة»

الفاظ حديث طیر

راویان و مولفان حدیث طیر

اعتبار حدیث طیر و کسانی که این حدیث را معتبر بیان کردند

راه‏هاي تصحيح حديث طیر

  • >عدالت راويان
  • >تصريح به صحت
  • >احتجاج به حديث حسن همانند صحيح
  • >به شعر درآمدن، دليل بر صحت حديث

نکات حديث طیر

  • >امام علي محبوب ‏ترين افراد نزد خداوند
  • >برتري امام علي بر ساير صحابه
  • >امامت حضرت علي‏
  • >امام علي‏ برتر از تمام انبيا

اهل بيت چه کساني هستند؟

  • >اهل بيت در لغت و عرف
  • >اهل بيت در قرآن و سنت

دوستي اهل بيت در قرآن کريم

دوستي اهل بيت در روايات

  • >وادار نمودن بر دوستي اهل بيت
  • >دوستي اهل بيت دوستي رسول خداست
  • >حب اهل بيت اساس ايمان است
  • >حب اهل بيت عبادت است
  • >دوستي اهل بيت نشانه ايمان است
  • >دوستي اهل بيت نشانه پاکي ولادت
  • >سؤال از دوستي اهل بيت در روز قيامت

ادله خاص در دوستی اهلبیت

  • امام علی
  • حضرت زهرا
  • امام حسن و امام حسین
    • ادله برتري
      • >تشبيه اميرالمؤمنين به انبياي سابق
      • >علي، محبوب‏ ترين خلق نزد خداوند
      • >اقتدا نمودن حضرت عيسي‏ به حضرت مهدي‏
      • >حديث «نور»
      • >حديث شجره واحده
      • >حديث «اخوت»

بررسی روایات معارض

بررسی روایات معارض

جعل روايات در شأن خلفا

وجود کذابين در روایات فضایل خلفا

تضعيف روايات جعلی پیرامون فضایل خلفا

  • >روايات فضايل خلفا
  • >روايات خلافت خلفا
  • >پاسخ ها به برخی از شبهات
    • استناد نکردن خلفا به اين روايات
    • مخالفت روايات با آروزي ابوبکر
    • انتساب خليفه به ابوبکر

اعتراف به عدم نص و اشکالات دیگر در مورد احادیث جعلی برای خلفا

حکم کذابین و حافظان احادیث جعلی

نقل حديث

  • >حديث عبدالرحمن بن عوف
  • >طريق سعيد بن زيد
    1.  روايت عبداللَّه بن ظالم مازني
    2.  روايت عبدالرحمن بن أخنس
    3.  روايت حُميد بن عبدالرحمن بن عوف
    4.  روايت رياح بن حارث
    5.  روايت ابوالطفيل
  • >طريق عبدالله بن عمر

اشکالات کلي

حکم جعل حديث

حدیث سنت الخلفا و اشکالات آن

  • >نقل حديث
  • >نقد اجمالي حديث
  • >ترجمه عرباض بن ساريه
  • >ترجمه راويان طبقه 02
  • >ترجمه راويان طبقه 03
  • >ترجمه راويان طبقه 04
  • >ترجمه راويان طبقه 05
  • >نقد متن حديث

عدم نص صريح بر خلافت ابوبکر

عدم وجود اجماع بر خلافت ابوبکر

  • >عدم صلاحيت اجماع
  • >عدم تحقق اجماع

بيعت با ابوبکر کاري بدون فکر

عوامل مساعد با خلافت ابوبکر

نقد و بررسي ادله خلافت ابوبکر (فوف العاده مهم کلیک کنید)

  •  >دليل 01:اقلّ جمع سه نفراست و وعده خداوند حقّ بوده و لذا در مورد خلفاي اربعه تحقّق يافته است.
  • >دليل 02:«قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلي قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ»مصداق ابوبکر است
  • >دليل 03:اگر امامت ابوبکر باطل مي‏بود هرگز نزد مردم مورد مدح و ستايش قرار نمي‏گرفت؛
  • >دليل 04: «صحابه و علي‏عليه السلام درباره او از تعبير «خليفة رسول اللَّه» استفاده مي‏کردند، کساني که خداوند متعال در حقشان فرمود: «أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ».
  • >دليل 05:«اگر امامت حقّ علي‏عليه السلام بود که امت آن را از او سلب کرده لازمه‏اش آن است که اين امت بدترين امت‏ها باشد در حالي که مطابق قرآن، بهترين امّت‏ها است...».
  • >دليل 06: حديث: «اقتدوا بالذين من بعدي ابوبکر و عمر» بر مشروعيت خلافت ابوبکر استدلال مي‏کند، که دلالت بر وجوب اقتدا به ابوبکر و عمر بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله دارد.
  • >دليل 07:پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «الخلافة بعدي ثلاثون عاماً...»، خلافت بعد از من سي سال است...
  • >دليل 08: پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبکر را جانشين خود در نماز قرار داد و او را از آن مقام عزل نکرد لذا او بر امامت در نماز بعد از پيامبرصلي الله عليه وآله باقي است
  • >دليل 09:در جنگ بدر پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبکر و عمر را نزد خود در «عريش» نگه داشت و نگذاشت که در کارزار جنگ شرکت کنند، اين خود دليل بر آن است که حفظ حضرت به جهت آن بوده که قرار است خليفه بر مسلمين باشند.
  • >دليل 10:زني خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد، پيامبر او را امر کرد که دوباره به سوي او باز گردد، زن عرض کرد: اگر آمدم و شما را نيافتم نزد چه کسي بروم؟ پيامبر فرمود: اگر مرا نيافتي نزد ابوبکر برو
  • >دليل 11: پیامبربه عایشه در در مرض مرگ خود فرمود: پدر و برادرت را بخوان تا نامه‏اي بنويسم؛ زيرا مي‏ترسم که کسي آرزويي داشته باشد و بگويد: من اولي و سزاوارترم. و خدا و مؤمنان ابا دارند جز ابوبکر را
  • >دليل 12:از پیامبر پرسید: کدامين شخص نزد تو محبوب‏تر است؟ فرمود: عايشه. عرض کردم: از مردان؟ فرمود: پدرش..

مدح عمر توسط امیر المومنین

مدح عثمان توسط امیرالمومنین

  •  مفهوم صحابه
  • مفهوم اصطلاحي صحابه
  • آراي مختلف در مورد صحابي

تضعيف حديث اصحابی کالنجوم (از طریق کتب رجالی اهل تسنن)

بررسي کلي روایت اصحابی کالنجوم

الباني و تضعيف سندهاي حديث اصحابی کالنجوم

بررسي دلالت حديث اصحابی کالنجوم

 

 

 

‏بررسي حديث «اصحابي کالنجوم»

‏بررسي حديث «اصحابي کالنجوم»

از جمله احاديث شايع و معروفي که اهل سنت زياد به آن استدلال کرده و به کار مي‏برند؛ در حالي که اصلي ندارد، حديث «اصحابي کالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم» است. اينان مي‏گويند که پيامبر فرمود: اصحاب من به مانند ستارگان‏اند به هر کدام از آن‏ها اقتدا کنيد هدايت مي‏يابيد.

آنان به اين حديث در مقابل حجيّت سنت اهل بيت‏عليهم السلام احتجاج کرده و سنت صحابه را مصدر تشريع و استنباط قرار داده‏اند. لذا جا دارد که اين حديث را از حيث سند و دلالت مورد بحث و بررسي قرار دهيم.

 

منظور از صحابه در حدیث اصحابی کالنجوم کیست؟!!!!

  •  مفهوم صحابه
  • مفهوم اصطلاحي صحابه
  • آراي مختلف در مورد صحابي

تضعيف حديث اصحابی کالنجوم (از طریق کتب رجالی اهل تسنن)

بررسي کلي روایت اصحابی کالنجوم

الباني و تضعيف سندهاي حديث اصحابی کالنجوم

بررسي دلالت حديث اصحابی کالنجوم

 

 

 

بررسي احاديث فضايل خلفا

بررسي احاديث فضايل خلفا

يکي از عوامل دوري مردم از اهل بيت‏عليهم السلام و تمايل به خلفا وجود روايات فراوان در مصادر حديثي اهل سنت است که به تصريح تاريخ و برخي از بزرگان اهل سنت در شأن خلفا جعل شده است. اين روايات تأثير به سزايي در تغيير جامعه از مسير اصلي خود و انحراف و دوري مردم از امامان معصوم‏عليهم السلام داشته است، لذا ما در اين بحث در صدديم تا اين روايات را به طور اجمال مورد بررسي و نقد قرار دهيم.

جعل روايات در شأن خلفا

وجود کذابين در روایات فضایل خلفا

تضعيف روايات جعلی پیرامون فضایل خلفا

  • >روايات فضايل خلفا
  • >روايات خلافت خلفا
  • >پاسخ ها به برخی از شبهات
    • استناد نکردن خلفا به اين روايات
    • مخالفت روايات با آروزي ابوبکر
    • انتساب خليفه به ابوبکر

اعتراف به عدم نص و اشکالات دیگر در مورد احادیث جعلی برای خلفا

حکم کذابین و حافظان احادیث جعلی

 

حديث «عشره مبشره»

بررسي حديث «عشره مبشره»

يکي از احاديث معروف و شايع نزد اهل سنت حديث «عشره مبشّره» است. به اين مضمون که پيامبرصلي الله عليه وآله ده نفر از اصحاب خود را بشارت به بهشت داده است. و لذا آنان اجماع کرده‏اند که اين ده نفر افضل مردم بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله مي‏باشند. ولي با دقت و تأمّل در آن پي مي‏بريم که اين حديث از حيث سند و دلالت قابل اعتماد نيست؛ زيرا از جمله احاديث جعلي و ساختگي به شمار مي‏آيد، ولي به جهت محبّت شديد آن‏ها نسبت به اين ده نفر تصريح به آن نکرده يا درباره آن تحقيق ننموده‏اند. ما در اين بحث در صدد هستيم تا اين حديث را به اين ترتيب که در آن آمده مورد مناقشه قرار دهيم، نه آن‏که فضايل و بشارت‏هايي را که براي عموم صحابه است انکار کنيم؛ زيرا ما معتقديم که برخي از آنان همانند حضرت علي‏عليه السلام، عمار بن ياسر، سلمان فارسي، مقداد بن اسود، زيد بن صوحان، بلال حبشي، عبداللَّه بن سلام و عده‏اي ديگر به طور حتم از جانب رسول خداصلي الله عليه وآله به بهشت بشارت داده شده‏اند و واقعاً هم بهشتي‏اند، بلکه براي برخي از تابعين همچون اويس قرني نيز بشارت به بهشت داده است.

 نقل حديث

  • >حديث عبدالرحمن بن عوف
  • >طريق سعيد بن زيد
    1.  روايت عبداللَّه بن ظالم مازني
    2.  روايت عبدالرحمن بن أخنس
    3.  روايت حُميد بن عبدالرحمن بن عوف
    4.  روايت رياح بن حارث
    5.  روايت ابوالطفيل
  • >طريق عبدالله بن عمر

اشکالات کلي

حکم جعل حديث

حديث «سنت خلفا»

‏بررسي حديث «سنت خلفا»

يکي از احاديثي که بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله در مورد فضيلت سه خليفه به آن استدلال مي‏کنند حديث معروف به «لزوم متابعت از سنت خلفا» است. آن‏ها اين حديث را تنها بر چهار خليفه بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله منطبق مي‏کنند و در باب احکام فقهي و اخلاقيات و نيز علم اصول و کلام اسلامي به آن بر حجيّت سنت و لزوم پيروي از آنان استفاده مي‏نمايند. و نيز هنگامي که نسبت به رفتار برخي از خلفا اعتراض مي‏شود به اين حديث تمسک مي‏کنند. اينک جا دارد که اين حديث را به طور مستقل مورد بحث و بررسي سندي و دلالي قرار دهيم.

حدیث سنت الخلفا و اشکالات آن

  • >نقل حديث
  • >نقد اجمالي حديث
  • >ترجمه عرباض بن ساريه
  • >ترجمه راويان طبقه 02
  • >ترجمه راويان طبقه 03
  • >ترجمه راويان طبقه 04
  • >ترجمه راويان طبقه 05
  • >نقد متن حديث

 

بررسي ادله خلافت ابوبکر

بررسي ادله خلافت ابوبکر

علماي اهل سنت گرچه معتقدند که خلافت ابوبکر با بيعت و شورا تمام شده و اين دو عامل مشروعيت بخشيدن به خلافت او بوده است، ولي از طرف ديگر در صددند که مشروعيت خلافت او را از راه‏هاي ديگر همچون ادله نقلي از آيات قرآن و روايات نيز تثبيت نمايند.

مير سيد شريف جرجاني در «شرح مواقف» بعد از ذکر نصوص ولايت و امامت اميرالمؤمنين‏عليه السلام که شيعه به آن‏ها استدلال کرده مي‏گويد: «اين‏ها نصوصي است که با نصوصي که دلالت بر امامت ابوبکر دارد معارض‏اند... آن‏گاه هر يک از ادله خود بر امامت ابوبکر را ذکر مي‏کند».[1]  ما در صدد برآمده‏ايم تا هر يک از ادله او و ديگران را که بر خلافت ابوبکر استدلال کرده‏اند مورد نظر قرار داده و بررسي نماييم.

[1] شرح مواقف، ج 8، ص 365-363.

 

عدم نص صريح بر خلافت ابوبکر

عدم وجود اجماع بر خلافت ابوبکر

  • >عدم صلاحيت اجماع
  • >عدم تحقق اجماع

بيعت با ابوبکر کاري بدون فکر

عوامل مساعد با خلافت ابوبکر

نقد و بررسي ادله خلافت ابوبکر (فوف العاده مهم کلیک کنید)

  •  >دليل 01:اقلّ جمع سه نفراست و وعده خداوند حقّ بوده و لذا در مورد خلفاي اربعه تحقّق يافته است.
  • >دليل 02:«قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلي قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ»مصداق ابوبکر است
  • >دليل 03:اگر امامت ابوبکر باطل مي‏بود هرگز نزد مردم مورد مدح و ستايش قرار نمي‏گرفت؛
  • >دليل 04: «صحابه و علي‏عليه السلام درباره او از تعبير «خليفة رسول اللَّه» استفاده مي‏کردند، کساني که خداوند متعال در حقشان فرمود: «أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ».
  • >دليل 05:«اگر امامت حقّ علي‏عليه السلام بود که امت آن را از او سلب کرده لازمه‏اش آن است که اين امت بدترين امت‏ها باشد در حالي که مطابق قرآن، بهترين امّت‏ها است...».
  • >دليل 06: حديث: «اقتدوا بالذين من بعدي ابوبکر و عمر» بر مشروعيت خلافت ابوبکر استدلال مي‏کند، که دلالت بر وجوب اقتدا به ابوبکر و عمر بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله دارد.
  • >دليل 07:پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «الخلافة بعدي ثلاثون عاماً...»، خلافت بعد از من سي سال است...
  • >دليل 08: پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبکر را جانشين خود در نماز قرار داد و او را از آن مقام عزل نکرد لذا او بر امامت در نماز بعد از پيامبرصلي الله عليه وآله باقي است
  • >دليل 09:در جنگ بدر پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبکر و عمر را نزد خود در «عريش» نگه داشت و نگذاشت که در کارزار جنگ شرکت کنند، اين خود دليل بر آن است که حفظ حضرت به جهت آن بوده که قرار است خليفه بر مسلمين باشند.
  • >دليل 10:زني خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد، پيامبر او را امر کرد که دوباره به سوي او باز گردد، زن عرض کرد: اگر آمدم و شما را نيافتم نزد چه کسي بروم؟ پيامبر فرمود: اگر مرا نيافتي نزد ابوبکر برو
  • >دليل 11: پیامبربه عایشه در در مرض مرگ خود فرمود: پدر و برادرت را بخوان تا نامه‏اي بنويسم؛ زيرا مي‏ترسم که کسي آرزويي داشته باشد و بگويد: من اولي و سزاوارترم. و خدا و مؤمنان ابا دارند جز ابوبکر را
  • >دليل 12:از پیامبر پرسید: کدامين شخص نزد تو محبوب‏تر است؟ فرمود: عايشه. عرض کردم: از مردان؟ فرمود: پدرش..

 

 

نهج البلاغه و مدح خلفا

نهج البلاغه و مدح خلفا

برخي براي اثبات رضايت حضرت علي‏عليه السلام از خلفا در صدد تمسّک به کلمات حضرت برآمده و مي‏گويند: امام‏عليه السلام عملکرد آن‏ها را مورد ستايش قرار داده است، و لذا کسي حق ندارد آن‏ها را مذمّت کند. ما در اين مبحث در صدد برآمديم تا کلماتي را که به آن‏ها استدلال نموده‏اند بررسي کرده و مشاهده نماييم که آيا سند آن‏ها صحيح است و نيز آيا دلالت بر مدعاي آنان دارد و يا خير؟

مدح عمر توسط امیر المومنین

مدح عثمان توسط امیرالمومنین

حديث «نور»

حديث «نور»

از جمله احاديثي که دلالت بر فضيلتي عظيم براي حضرت علي‏عليه السلام دارد، حديث «نور» است. در اين حديث، رسول خداصلي الله عليه وآله خود و حضرت علي‏عليه السلام را از يک نور مي‏داند.

سند اين حديث چگونه است؟ دلالت بر چه معنا و مفهومي دارد؟ و چه نکاتي از آن استفاده مي‏شود؟ در اين مبحث به آن اشاره مي‏کنيم.

الفاظ حديث نور

راویان حدیث نور

دلالت حديث نور بر چیست ؟

  • >دلالت بر امامت به نص
  • >دلالت بر امامت به ملازمه
  • >برتري امام علي بر ساير انبيا

امام علي اولين مسلمان و مؤمن‏

امام علي اولين مسلمان و مؤمن‏

از فضايل حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام همین بس که او اولين کسي است که به رسول خداصلي الله عليه وآله ايمان و اسلام آورده است. زماني که ديگران سال‏هاي زياد مشغول بت‏پرستي بوده و در عصر جاهليت به سر مي‏بردند حضرت علي‏عليه السلام با کمترين سن و با شعور و درک تمام به پيامبر اسلام ايمان آورده است.

برخي ابوبکر را اولين مسلمان مي‏دانند!! و برخي او را در بين بزرگسالان اولين مسلمان مي‏دانند!! در اين مقاله به بررسي اين موضوع مي‏پردازيم.

الفاظ حديث اولین مسلمان مولا امیر المومنین (ع)

گواهی قرآن و اصحاب به سبقت ایمان امیر المومنین (ع)

بررسي احاديث معارض پیرامون اولین مسلمان

  • >معارض 01:ذهبی نقل کرده که خديجه و ابوبکر و بلال و زيد اولين کساني بودند که بعد از بعثت پيامبر(ص) به او ايمان آورده اند
  • >معارض 02:از ابن حجرمی پرسند: ابوبکر اول کسي است که اسلام آورد يا علي؟ گفت: به خدا سوگند! که ابوبکر
  • >معارض 03:کدامين شخص اوّل کسي است که اسلام آورده است؟ گفت: ابوبکر»

حقيقت تعبير از اسلام حضرت علي‏

توصيفي از زبان حضرت علي‏ (در مورد اسلام آوردن)

اسلام ابوبکر (آیا ابوبکر اولین مسلمان است؟!!!)

کيفيت اسلام عمر بن خطاب

جمع غير واقعي در اسلام امیر المومنین (ع)

حقيقت تعبير از اسلام حضرت علي‏

نظري بر کلمات اهل سنت پیرامون اول مسلمان بودن امیر المومنین (ع)

 

حديث «سد ابواب»

حديث «سد ابواب»

از جمله احاديثي که دلالت بر فضيلتي بزرگ از فضايل امام علي بن ابي طالب‏عليه السلام دارد، حديث معروف به «سدّ ابواب» است. مطابق اين حديث شريف پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله دستور داد تمام کساني که دري به سوي مسجد براي خود باز کرده بودند و گذر آن‏ها از مسجد بود، بسته و از راهي ديگر براي خانه خود در باز کنند به جز حضرت علي‏عليه السلام که اجازه داد تا درب خانه او به طرف مسجد باز باشد. اينک به بررسي اين حديث از حيث سند و دلالت مي‏پردازيم.

نقل احادیث سد ابواب در مورد مولا امیر المومنین

راويان حديث سد ابواب از صحابه

  • >زيد بن ارقم
  • >عبدالله بن عمر
  • >عمر بن خطاب
  • >امام علي بن ابي طالب
  • >سعد بن ابي وقاص
  • >جابر بن سمره سوائي
  • >ابن عباس
  • >جابر بن عبدالله انصاري
  • >ابوسعيد خدري
  • >سعد بن مالک
  • >انس بن مالک
  • >براء بن عازب
  • >حذيفة بن اسيد
  • >عبدالله بن مسعود
  • >ام سلمه و عايشه

صحت حديث سد ابواب

دلالت حديث سد ابواب بر چیست

نقد کلام ابن جوزی (حدیث سدابواب باطل است و شیعه آن را وضع کرده است!)

حديث «خوخه ابوبکر» و تحریف بخاری

 

 

حديث «رد شمس»

حديث «رد شمس»

از جمله احاديثي که دلالت بر فضيلتي بس عظيم براي حضرت علي‏عليه السلام دارد حديث «ردّ شمس» است. پيامبرصلي الله عليه وآله عصر هنگامي بر روي زانوي حضرت علي‏عليه السلام به خواب رفته بود، نماز حضرت‏عليه السلام از وقتش تأخير افتاد، بعد از آن‏که رسول خداصلي الله عليه وآله از خواب بيدار شد با اعجاز خورشيد را به خاطر حضرت علي‏عليه السلام باز گرداند. اينک در صدد بررسي سند و دلالت اين حديث هستيم، و نيز شبهاتي که از طرف برخي از متعصّبان اهل سنت بر آن وارد شده، دفع خواهيم کرد.

الفاظ حديث رد شمس

مولفان و راویان حدیث رد شمس

صحت حديث رد شمس

پاسخ به شبهات حدیث رد شمس

  • >تضعيف سند
  • >نقل آن توسط برخي افراد
  • >تنافي خصوصيات روايت
  • >اشتمال روايت بر منکرات
  • >محال بودن بازگشت خورشيد
  • >وجود معارض
  • >بازگشت خورشيد نماز را ادائي نمي‏کند

 

حدیث اخوت

حدیث اخوت

پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله دو بار در طول زمان بعثت خود بين مسلمانان عقد اخوّت و برادري بست و هر فردي را با مناسب خودش برادر ديني قرار داد. در هر دو بار حضرت علي‏عليه السلام را براي خود گذارد و او را به عنوان برادر خود در دنيا و آخرت معرفي کرد. اين فضيلتي بس عظيم براي حضرت علي‏عليه السلام مي‏باشد که هيچ کس با او شريک نبوده است. اين حديث بر چه نکاتي دلالت دارد؟ چه کساني نقل کرده‏اند؟ و... اين‏ها نکاتي است که در اين مبحث به آن اشاره مي‏کنيم.

  •  >الفاظ حديث
  • >تکرار عقد اخوت
  • >راويان حديث از صحابه
  • >راويان حديث از علماي عامه
  • >دلالت حديث
  • >نقد کلام ابن تيميه
  • >شواهد حديث «مؤاخاة»

‏حديث «طير»

‏حديث «طير»

از جمله احاديث فضايل امام علي‏عليه السلام «حديث طير» است.

براي پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مرغي بريان شده آورده بودند. حضرت از خداوند متعال مي‏خواهد که محبوب‏ترين فرد روي زمين را بفرستد تا با او هم غذا شود، در آن هنگام حضرت علي‏عليه السلام وارد مي‏شود و با پيامبرصلي الله عليه وآله هم غذا مي‏گردد. اين حديث بر چه نکاتي دلالت دارد؟ آيا سند آن تمام است؟ در اين مبحث به جزئيات اين حديث مي‏پردازيم.

الفاظ حديث طیر

راویان و مولفان حدیث طیر

اعتبار حدیث طیر و کسانی که این حدیث را معتبر بیان کردند

راه‏هاي تصحيح حديث طیر

  • >عدالت راويان
  • >تصريح به صحت
  • >احتجاج به حديث حسن همانند صحيح
  • >به شعر درآمدن، دليل بر صحت حديث

نکات حديث طیر

  • >امام علي محبوب ‏ترين افراد نزد خداوند
  • >برتري امام علي بر ساير صحابه
  • >امامت حضرت علي‏
  • >امام علي‏ برتر از تمام انبيا

 

دوستي اهل بيت

دوستي اهل بيت

در قرآن و روايات اسلامي - اعم از شيعي و سنّي - بر مودّت و محبّت اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله تأکيد فراوان شده است؛ و اين تنها بدان جهت نيست که آنان ذريه پيامبرصلي الله عليه وآله و از نسل اويند، بلکه از آن جهت است که آنان داراي فضايل و کمالات، و به عبارت ديگر جامع همه صفات کمال و جمالند؛ به تعبير دقيق‏تر، مظهر صفات جمال و جلال الهي‏اند. لذا در حقيقت، دوست داشتن آنان با آن جامعيت، محبت به خوبي‏هايي است که در آنان به نحو کامل تجلّي نموده، و منبع همه اين خوبي‏ها خداوند متعال است. پس در حقيقت محبت و اظهار عشق و ارادات قلبي به اهل بيت‏عليهم السلام محبت و اظهار ارادات به خداوند متعال است و از آنجا که محبّت، نيرويي است که انسان را به سوي محبوب سوق مي‏دهد، پس از جنبه تربيتي، محبت به خوبان، انسان را به خوبي‏ها سوق مي‏دهد.

اهل بيت چه کساني هستند؟

  • >اهل بيت در لغت و عرف
  • >اهل بيت در قرآن و سنت

دوستي اهل بيت در قرآن کريم

دوستي اهل بيت در روايات

  • >وادار نمودن بر دوستي اهل بيت
  • >دوستي اهل بيت دوستي رسول خداست
  • >حب اهل بيت اساس ايمان است
  • >حب اهل بيت عبادت است
  • >دوستي اهل بيت نشانه ايمان است
  • >دوستي اهل بيت نشانه پاکي ولادت
  • >سؤال از دوستي اهل بيت در روز قيامت

ادله خاص در دوستی اهلبیت

  • امام علی
  • حضرت زهرا
  • امام حسن و امام حسین

 

  •  

برتري ائمه بر انبيا

برتري ائمه بر انبيا

از جمله موضوعاتي که در کتاب‏هاي کلامي شيعه مطرح بوده و بر آن اقامه دليل مي‏کرده‏اند، برتري ائمه - خصوصاً امام اميرالمؤمنين‏عليه السلام - بر انبياي الهي، غير از رسول اکرم‏صلي الله عليه وآله است.

ما در اين مقال مي‏کوشيم تنها به ادله‏اي تمسک کنيم که در اين موضوع از طرق اهل سنت وارد شده و مورد قبول آن‏هاست، و در نتيجه مورد قبول ما نيز مي‏باشد. وگرنه در آثار شيعي، روايات و ادله فراواني وجود دارد که ما را از رجوع به منابع ديگر، بي‏نياز مي‏گرداند. 

  • ادله برتري
    • >تشبيه اميرالمؤمنين به انبياي سابق
    • >علي، محبوب‏ ترين خلق نزد خداوند
    • >اقتدا نمودن حضرت عيسي‏ به حضرت مهدي‏
    • >حديث «نور»
    • >حديث شجره واحده
    • >حديث «اخوت»

حديث ثقلين

حديث ثقلين

از جمله احاديثي که بر مرجعيت ديني اهل بيت و حجّيت سنت آنان دلالت دارد، حديث «ثقلين» است. حديثي که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامي - اعم از شيعي و سني است و هر يک از آن‏ها به گونه‏اي به اين حديث تمسک مي‏کنند. اين حديث به طريق متواتر از عصر صحابه به بعد نقل شده و به لحاظ مضمون نيز از دلالت و معناي بالايي برخوردار است و حکايت از وصيّت پيامبرصلي الله عليه وآله و سفارش ايشان به امّتش تا روز قيامت دارد که با عمل به آن دستور و وصيّت، امّتش هرگز بي‏راهه نرفته و گمراه نخواهند شد.

متن حديث ثقلین و تکرار دوباره آن

تصحيح حديث ثقلین

  • >وجود حديث در صحاح
  • >وجود حديث در کتاب‏هايي که درباره صحاح سته نوشته شده است
  • >وجود حديث در کتبي که مؤلفان آن التزام به نقل احاديث صحيح داده‏اند
  • >تصريح به صحت حديث ثقلين

حديث ثقلين وصيت پيامبر

راویان حدیث ثقلین

فهم نکات حديث ثقلین

  • >دو شي‏ء گران‏ بها و سنگين
  • >جامعيت کتاب و عترت
  • >هدايت مطلق در کتاب و عترت
  • >مصاحبت ابدي
  • >لزوم تمسک به هر دو
  • >بقاي عترت تا روز قيامت
  • >اعلميت اهل بيت
  • >عصمت اهل بيت‏

احتجاج به حديث ثقلين

پاسخ به شبهات حدیث ثقلین

 

پاسخ به شبهات حدیث ثقلین

يکي از ادله مرجعيت ديني امام علي‏عليه السلام بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله و عصمت آن حضرت‏عليه السلام حديث معروف به «حدیث ثقلین» است. اين حديث که در منابع فريقين ذکر شده، مورد توجه خاص علماي شيعه و اهل سنت واقع شده و در مواردي به آن استشهاد شده است. لذا جا دارد که از حيث سند و دلالت آن را مورد بررسي قرار داده و به شبهات آن پاسخ دهيم.

 

‏حديث «مدينه علم»

‏حديث «مدينه علم»

يکي از ادله مرجعيت ديني امام علي‏عليه السلام بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله و عصمت آن حضرت‏عليه السلام حديث معروف به «مدينه علم» است. اين حديث که در منابع فريقين ذکر شده، مورد توجه خاص علماي شيعه و اهل سنت واقع شده و در مواردي به آن استشهاد شده است. لذا جا دارد که از حيث سند و دلالت آن را مورد بررسي قرار داده و به شبهات آن پاسخ دهيم.

الفاظ حديث مدینه العلم و روایت اباصلت

راویان حدیث مدینه العلم

کسانه که حدیث مدینه العلم را ...

  • کساني که حديث را ارسال مسلم گرفته‏اند
  • کساني که تصريح به شهرت يا تواتر حديث نموده‏اند
  • و نيز از جمله کساني که به اين حديث استدلال و استشهاد کرده‏اند؛ عبارتند از:

تصحيح حديث مدینه العلم حاکم نيشابوري

  • >توثيق رجال سند
  • >تساهل در تصحيح
  • >تصحيح حديث به متابعات
  • >تصحيح حديث با شواهد معنوي
  • >تعدد طرق حديث
  • >کثرت طرق حديث
  • >مطابقت حديث با واقع

اعتراف صحابه به اعلميت امام علي 

  • >اعتراف عمر بن خطاب
  • >اعتراف عبدالله بن مسعود
  • >اعتراف ابن عباس
  • >اعتراف عايشه
  • >اعتراف خزيمة بن ثابت
  • >اعتراف عبدالله بن عياش بن ابي ربيعه
  • >اعتراف معاويه
  • >اعتراف عده‏اي از صحابه
  • >گواهي امام علي‏
  • >اقرار امام حسن‏

اعتراف تابعين به اعلميت امام علي

  • >سعيد بن مسيب
  • >عطاء
  • >مغيرة بن مقسم

دلالت حديث مدینه العلم

  • >اعلميت امام علي
  • >عصمت امام علي
  • >امام علي‏ واسطه براي رسيدن به علوم پيامبر
  • >امام علي‏ حافظ علوم رسول خدا
  • >وجوب رجوع به امام علي

شواهد متني حديث «مدينه علم»

  • >حديث «انا دار الحکمة و علي بابها»
  • >حديث «انا مدينة الحکمة و علي بابها»
  • >حديث «انا دار العلم و علي بابها»
  • >حديث «انا ميزان العلم و علي کفتاه»

شواهد مضموني حديث «مدينه علم» و پاسخ به معارضات

  • معارض 01 : «أنا مدينة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و عليّ بابها»؛
  • معارض 02 : «خداوند هيچ چيزي را در سينه من نريخت جز آن‏که همان‏ها را در سينه ابوبکر ريختم».
  • معارض ۰۳ : «اگر بعد از من قرار بود کسي نبي باشد همانا عمر است»!

بررسی اشکالات بر حديث «مدينه علم»

  

بررسی اشکالات بر حديث «مدينه علم»

نقد اشکالات بر حديث «مدينه علم»

ابن تيميه و ديگران در مورد حديث «مدينه علم» اشکالاتي دارند که يکي پس از ديگري آن‏ها را نقل کرده و مورد مناقشه قرار خواهيم داد:

 

حديث «سفينه»

حديث «سفينه»

از جمله احاديثي که دلالت بر مرجعيت ديني اهل بيت‏عليهم السلام و حجيت سنت آنان دارد، حديث معروف به «سفينه» است.

اين حديث به جهت دلالت قوي و نصوصيتي که دارد، مورد بي‏توجهي اهل سنت واقع شده و در صدد برآمده‏اند تا آن را از کار بيندازند. لذا ما در اين بحث در صدديم تا از حيث سند و دلالت درباره آن مطالبي را متذکر شويم.

الفاظ حديث سفینه

راویان حدیث سفینه

وجه شبه در حديث و تصحیح حدیث سفینه

مفاد حديث سفینه

مقصود از «اهل بيت» در حديث سفینه

آيا اهل سنت متمسک به اهل بيت‏اند؟