فهرست شبهات کتاب شبهای پیشاور

با سلام خدمت شما دوستان عزیز

خلاصه ای از لینکهای کتاب شبهای یشاور را در این فهرست قرار داده ایم امیدوارم که از آن استفاده بنمایید و همچنین کسانی که مایل هستند لینک کتاب آن را هم کذاشتم اگر مایل بودند دانلود نمایند درضمن اگر دراینجا من این شبهات را آورده ام  می خواهم به تمام کسانی که فکر می کنند کتاب شبهای پیشاور کتاب خوبی نمی باشد ثابت کنم که می شود با این کتاب شبهه پاسخ داد

همچنین برادران اهل تسنن به مجرد اینکه اسم کتاب شبهای پیشاور را می شنوند می گویند کتابی به نام روز های پیشاور آمده که نویسنده آن به شبهات این کتاب پاسخ داده حال این کتاب شبهای پیشاور رو به روی شماست اگر می توانید به قول خودتان به شبهاتش پاسخ دهید

راستش من کتاب روز های پیشاور را خوانده ام  چرا دروغ بگویم نویسنده این کتاب می خواسته کتاب پاسخگو به شبهات بنویسه که نا خود آگاه تبدیل به کتاب طنز شده و من با خواندن این کتاب یه چند ساعتی می خندیدم

خدا همه این برادران اهل تسنن را هدایت کنه

نظريه ي علماي اهل سنت درباره ي تبرک، مس منبر و قبر پيامبر و صالحان

پاسخ علی بن ابیطالب و عمر به سوالات شرعی و فقه مربوط به آن

پيامبر در کجا و چه زماني علي را به جانشيني خود برگزيد؟

چرا شیعیان به سه شرط بر انتخاب خلیفه گردن نمی نهند ؟

شيعيان و دلايل گفتن سلام و صلوات بر معصومين و امامان

دلایل بیعت نکردن امت اسلامی بعد از وفات پیامبر با علی

علت نامگذاری مذهب شیعه به مذهب جعفری چیست ؟

بوسيدن ضريح ائمه و خواندن نماز زيارت در حرم امامان

نخستین کسی که از زیارت قبر پیامبر جلوگیری کرد

باز بودن در های مسجد برای ابوبکر یا امیر المومنین

تفاوت امامن شیعه با بقیه امامان مذاهب اسلامی

سادات منصوب به پیامبر هستند یا امیرالمومنین

بهشت پاداش محب علی و گریه کننده بر حسین

امامت و خلافت منحصر به 12 معصوم است چرا؟

آیا شیعه حق است با اینکه در اقلیت است؟

دلایل علاقه مندی وشیفتگی مردم به علی

دلايل زيارت اموات و پيشوايان و دعا براي آن ها

شیعیان چند گروهند وکدام یک از آنها حقند

صحيح بخاري و صحيح مسلم در نگاه شيعه

قدمت شیعه از زمان پیغمبر و عبدالله سبا

چرا علی وصیت کرد قبرش شبانه دفن شود

جمع بین نماز ها بر خلاف سنت پیامبر

امامت از اصول دین یا فروع دین است

چرا علی وصیت کرد شبانه دفن شود

زادگاه علي و چگونگي نامگذاري آن حضرت

ایمان علی تحقیقی بود یا تقلیدی ؟

علي فاروق و جدا کننده ي حق و باطل

چرا شيعه دست بسته نماز نمي خواند؟

مجاز بودن متعه در میان شیعیان

گفتن الصلاه خیر من النوم در نماز

گفتن حی علی خیر العمل در نماز

دلایل توجه ویژه ایرانیان به تشیع

اختلاف مذاهب چهار گانه با یکدیگر

مجاز بودن متعه در میان شیعیان

گفتن از صلوات خیر من النوم

سکوت علی و بیعت با ابوبکر

مراتب نبوت از دیدگاه شیعه

دلایل قیام امام حسن(ع)

دلایل مومن بودن ابیطالب

معصومين و علم غيب

 نماز تراويح چيست؟

انتقاد به صحابه کفر نيست

دلايل برتري علي بر ديگر انبيا

سجده ي شيعيان بر مهر و تربت

دلايل کفر يزيد و لعن بر او

فوايد زيارت قبور ائمه و ديگران

صحابه معصوم نیستند

فدک مال شخص پیامبر بود

دلایل لعن بر معاویه

شیعیان و عایشه

 

چرا امام حسن صلح و امام حسین قیام کرد

چرا امام حسن صلح و امام حسين قيام کرد؟

با عرض سلام خدمت دوستان خوبم راستش سوال مهمی که اکثر افراد با آن مواجه هستند که چرا امام حسن صلح کردند ولی امام حسن قیام نمودند که تا حدودی به این شبهه پاسخ داده ایم

موضوع صلح امام حسن مجتبي‏عليه السلام از جمله موضوعاتي است که مورد اختلاف اهل نظر و تاريخ است. برخي حضرت را متهم به بي کفايتي براي مقام و منصب خلافت و امامت کرده، معتقدند که آن حضرت قدرت تحمّل مسؤوليت‏هاي حکومت را نداشته است.

ولي برخي ديگر مي‏گويند: ايشان همانند پدر خود قابليّت و کفايت اين پست و مقام را داشته، ولي شرايط و موقعيّت حسّاس در عصر حضرت اقتضا مي‏کرد تا تن به مصالحه دهند. و به عبارت ديگر حضرت را مجبور به صلح و متارکه جنگ کردند.

در اين مبحث درصدد شرح تبيين وقايعي خواهيم شد که منجرّ به مصالحه حضرت با اهل شام گرديد.

>سخنان امام علي در مذمت اهل کوفه

>لشکريان امام حسن‏

>آگاهي از موقعيت

>بندهاي صلح نامه

>دو موقعيت مخالف

سخنان امام علي در مذمت اهل کوفه

براي روشن شدن وضعيّت مردم کوفه - همان کساني که با امام حسن مجتبي‏عليه السلام بيعت کردند - به کلمات امام علي‏عليه السلام رجوع مي‏کنيم که مدتي را با همين مردم سپري کرده و امير آنان بوده است.

1 - حضرت علي‏عليه السلام در جايي خطاب به اهل کوفه مي‏فرمايد: «الحمدللَّه علي ما قضي من أمر، و قدّر من فعل، و علي ابتلائي بکم أيّتها الفرقة التي اذا امرتُ لم تطع، و اذا دعوت لم تُجب...»؛ «خدا را بر آن چه که خواسته و هر کار که مقدّر فرمود ستايش مي‏کنم. و او را بر اين گرفتار شدنم به شما [کوفيان] مي‏ستايم. اي مردمي که هر بار فرمان دادم اطاعت نکرديد، و هر زمان که شمار ا دعوت کردم پاسخ نداديد.» "شرح ابن ابی الحدید ج10ص67"

2 - حضرت در جاي ديگر مي‏فرمايد: «... لقد کنت أمس أميراً فاصبحتُ اليوم مأموراً، و کنت أمس ناهياً فأصبحت اليوم منهيّاً، و قد أحببتم البقاء و ليس لي أن أحملکم علي ماتکرهون...»  «من ديروز فرمانده و امير بودم ولي امروز فرمانم مي‏دهند. ديروز بازدارنده بودم اما امروز مرا باز مي‏دارند. شما زنده ماندن را دوست داريد، من نمي‏توانم شما را به راهي که دوست نداريد اجبار کنم.»"همان ج 11ص22"

3-و هنگام دعوت مردم براي حرکت به سوي شام فرمود: «افٍّ لکم لقد سئمت عتابکم، أرضيتم بالحيوة الدنيا من الآخرة عوضاً، و بالذلّ من العزّ خلفاً، اذا دعوتکم الي جهاد عدوّکم دارت أعينکم کأنّکم من الموت في غمرة و من الذهول في سکرة...»؛نفرين بر شما کوفيان که از فراواني سرزنش شما خسته شده‏ام. آيا به جاي زندگي جاويدان قيامت، به زندگي زودگذر دنيا رضايت داده‏ايد؟ و به جاي عزّت و سربلندي، بدبختي و ذلّت را انتخاب کرده‏ايد؟ شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مي‏کنم، چشمتان از ترس در کاسه مي‏گردد، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان‏هاي مست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد.»همان ج2ص189

از اين کلمات به دست مي‏آيد که حضرت علي‏عليه السلام به جهات مختلف از لشکريان خود ناراضي بوده است، لشکرياني که در آينده‏اي نه چندان دور با امام حسن‏عليه السلام بيعت کرده و او را امير و سرپرست خود انتخاب کردند. اينک به برخي از اين جهات و حالات اشاره مي‏کنيم:

الف - روح استبداد و سرکشي و استقلال‏طلبي در رأي و نظر.

ب - خسته شدن هر دو يعني امام علي‏عليه السلام و لشکريان آن حضرت از يکديگر.

ج - تمايل برخي از لشکريان حضرت به حکومت شام به جهت حقد و کينه‏اي که نسبت به آن حضرت داشتند.

د - وجود طايفه‏اي از خوارج با آن حالات خشک و تحجّر نفساني، که در بر هم زدن وضعيّت موجود نقش به سزايي داشته‏اند.

امام حسن مجتبي‏عليه السلام با چنين لشکري مواجه است که با پدرش چنان کردند، حال وظيفه حضرت در آن وضعيت حسّاس چه بود؟ با آنان و با دشمن مقابل که از اهل شام به سرکردگي معاويه است چگونه بايد برخورد کند؟ در چنين وضعيتي اگر قرار بر صلح و متارکه گذاشته‏اند آيا کوتاهي از جانب ايشان بوده يا ياران گوش به فرمان نداشته است؟ واضح است که حضرت بر اين کار مجبور شده‏اند.

لشکريان امام حسن‏

بعد از به حکومت رسيدن امام حسن مجتبي‏عليه السلام در کوفه، معاويه درصدد تدارک جنگ با حضرت برآمد تا عراق را فتح کند.

معاويه در برخي از نامه‏هاي خود به واليان و دست نشاندگانش مي‏نويسد: «برخي از اشراف کوفه و رهبران قبايل آن ديار به من نامه نوشته‏اند و در آن از من براي خود و عشيره‏هايشان امان خواسته‏اند». "همان ج16ص38"

در عين حال امام حسن‏عليه السلام نيز مردم کوفه را براي جهاد و مقابله با سپاه شام دعوت کرد، لکن لشکريان و سپاه حضرت از دسته‏جات و افرادي با عقايد گوناگون تشکيل شده بود، که مي‏توان آنان را به چند دسته تقسيم بندي کرد:

>خوارج

>متمايلين به دولت بني اميه

>متعصبان

>بي هدف‏ها

>گروه مخلص

آگاهي از موقعيت

امام حسن‏عليه السلام از اين موقعيّت حساس لشکر خود و انبوه لشکر شام و فداکاري آنان به نفع معاويه آگاهي داشت. از طرف ديگر معاويه نيز از نقاط ضعف و ضربه‏پذير لشکر امام‏عليه السلام آگاهي داشت. و لذا در ابتدا طرح صلح را به حضرت پيشنهاد نمود، تا لشکر او را از درون سست و بي انگيزه کند.

امام حسن مجتبي‏عليه السلام از آن جا که از کيد و مکر معاويه آگاهي داشت در ابتدا لشکري در حدود دوازده هزار نفر به فرماندهي عبيداللَّه بن عباس براي مقابله با معاويه فرستاد. لشکر حضرت در منطقه «مسکن» با لشکر معاويه برخورد نمود. حضرت از نشانه‏هاي فتنه و دسيسه‏هاي معاويه با خبر بود که چگونه با فرستادن جاسوساني در ميان لشکريانش در صدد جلب توجه آنها برآمده است.

عده‏اي نيز به جهت سست کردن انگيزه لشکر حضرت، اين شايعه را در ميان آنان پخش نمودند که امام حسن‏عليه السلام با معاويه مکاتبه کرده و پيشنهاد صلح را پذيرفته است، پس چرا ما بايد با معاويه بجنگيم؟! "همان ج16ص32"

در بين لشکريان حضرت همهمه‏اي افتاد. برخي موضوع صلح را تصديق و برخي آن را تکذيب مي‏کردند.

معاويه در نامه‏اي به عبيداللَّه بن عباس چنين نوشت: «حسن با من درباره صلح نامه نگاري کرده و امر خلافت را به من واگذار کرده است. اگر در طاعت من داخل شوي تو را امير خواهم کرد وگرنه يک فرد معمولي خواهي بود». او اين نامه را به همراه يک ميليون درهم براي عبيداللَّه فرستاد. "همان"

معاويه در جنگ‏هاي خود با دشمنان نقاط ضعف آنان را خوب مي‏شناخت و از آن راه وارد مي‏شد.

عبيداللَّه با مشاهده اين وضع دعوت معاويه را پذيرفت و شبانه به لشکر او پيوست. صبح که شد لشکر حضرت، خود را بدون امير ديدند. امام حسن‏عليه السلام امير ديگري از قبيله کنده با چهار هزار لشکر براي مقابله با لشکر معاويه فرستاد. به منطقه «الانبار» که رسيد، معاويه پانصد هزار درهم نيز براي او فرستاد و وعده ولايت برخي از شهرها را به او داد. آن امير نيز با دويست نفر از خواصش به معاويه پيوست. آن گاه حضرت، اميري ديگر از قبيله مراد براي مقابله با لشکر معاويه فرستاد. او نيز همانند امير قبلي خيانت کرده و به لشکر يزيد پيوست. و اين عمل بعد از قسم‏هايي بود که نزد امام حسن‏عليه السلام خورد که همانند امير قبلي گول حرف‏هاي معاويه را نخورد، ولي همه قسم‏ها را زير پا گذاشت و به حضرت بي وفايي کرد. "اعیان الشیعهج4ص22"

حضرت بر نظر و عقيده خود براي مقابله با معاويه پافشاري مي‏کرد.ولي از طرفي هم مي‏دانست که ادامه اين وضعيت به صلاح اسلام و مسلمين نخواهد بود، و در حقيقت ادامه آن انتحار و خودکشي خود و بني هاشم و عدّه‏اي از خواصّ شيعيان را در پي خواهد داشت.

امام حسن‏عليه السلام براي امتحان و اثبات ضعف و سستي لشکريان خود و در ضمن خطبه‏اي فرمود: «آگاه باشيد! همانا معاويه ما را به چيزي دعوت کرده که در آن عزّت و انصاف نيست، اگر مرگ را اراده کرده‏ايد با او به مقابله مي‏پردازيم و با شمشير، حکم خدا را بر او اجرا مي‏کنيم، و اگر حيات و زندگي را ترجيح داده‏ايد ما قبول مي‏کنيم و براي شما رضايت و صلح مي‏طلبيم... مردم از هر طرف فرياد زدند که ما زندگي و بقا را مي‏خواهيم!! لذا صلح نامه را امضاء کن. "کامل ابن اثیرج3ص204"

در اين موقع بود که امام حسن‏عليه السلام نيّت لشکريان خود را بيرون ريخت و آنان ضعف و سستي خود را ابراز نمودند و همگي يا بيشتر آنان سلامتي و صلح را بر جنگ با معاويه ترجيح دادند!!

بندهاي صلح نامه

معاويه از اين موقعيت استفاده کرد، و لذا نامه‏اي مهر زده را به سوي حضرت فرستاد تا هر شرطي را که براي خود و اهل بيت و شيعيانش مي‏خواهد در آن بگنجاند.

حضرت‏عليه السلام در آن نامه شروطي را درج نمود و از معاويه عهد و ميثاق گرفت که به آن شروط ملتزم باشد و عمل کند. معاويه در ظاهر شرطها را پذيرفت، گر چه در باطن به هيچ کدام از آن‏ها اعتقاد نداشت و درصدد بود که در موقعيتي مناسب همه آن شروط را زير پا گذارد. شرايط حضرت عبارت بود از:

1 - واگذاري امر خلافت به معاويه به شرط اين که به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کند.

2 - امر خلافت بعد از معاويه به امام حسن‏عليه السلام واگذار شود، و در صورتي که پيشامد يا حادثه‏اي رخ داد آن را به برادرش امام حسين‏عليه السلام تفويض کند. و هرگز حقّ واگذاري خلافت به ديگري را نداشته باشد.

3 - سبّ و دشنام به حضرت علي‏عليه السلام را رها کرده، در قنوت‏هاي نماز، حضرت را دشنام ندهند. او را به جز خير ياد نکنند.

4 - از بيت‏المال کوفه که پنج ميليون است چشم پوشي کرده و نيز هر سال يک ميليون درهم براي [امام] حسين بفرستد. و بني هاشم را در عطاها و صله‏ها بر بني عبدشمس برتري دهد. و در بين اولاد کساني که با اميرالمؤمنين‏عليه السلام در جمل شهيد شدند و نيز در بين اولاد کساني که با حضرت در جنگ صفين شهيد شدند يک ميليون درهم تقسيم نمايد.

5 - مسلمانان هر کجا که هستند چه در شام و چه در عراق، حجاز و يمن همگي در امن و امان باشند. سياه و قرمز همه در امان بوده و کسي به جهت گذشته خود توبيخ و دنبال نشود.

اصحاب علي‏عليه السلام نيز در هر کجا که هستند در امان بوده و به شيعيان او هيچ مصيبتي وارد نگردد. جان‏ها و اموال و اولاد و زنان اصحاب و شيعيان علي‏عليه السلام در امان باشند و هيچ کس از آنان تحت تعقيب نباشند و به کسي از آنان تعرّض نشود و حقّ هر صاحب حقّي پرداخت شود... و هرگز به حسن بن علي و برادرش حسين و تمام اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله مخفيانه و آشکار تعرضي صورت نگيرد، و هيچ يک از آنان را در هيچ منطقه‏اي نترساند.

اين بود برخي از شروط امام حسن مجتبي‏عليه السلام که حضرت در صلح‏نامه به آن اشاره فرمود.

"تاریخ ج6ص92-97و کامل ابن اثیر ج3ص166ومقاتل الطالبین ص26 تاریخ خلفا ص194و تاریخ ابن کثیر ج8ص41"

با ملاحظه اين شروط به دست مي‏آيد که حضرت هرگز درصدد تثبيت خلافت معاويه نبوده و تنها به جهت مصالح وقت چنين تدبيري انديشيده است.

دو موقعيت مخالف

برخي از کساني که معرفت چنداني به مقام و منزلت امام ندارند، درصدد برتري دادن امام حسين‏عليه السلام بر امام حسن‏عليه السلام برآمده‏اند، به جهت اين که امام حسين‏عليه السلام با دشمنان خدا با کمي لشکر و نيرو جنگ کرد و به شهادت رسيد ولي امام حسن‏عليه السلام موقف ديگري را اتّخاذ نمود!! ولي اين عقيده و بينش بسيار سطحي و از بي‏معرفتي به امام و عصمت او سرچشمه مي‏گيرد. زيرا:

اولاً: ما معتقديم که وظيفه هر يک از امامان از قبل براي آنان تهيه و تنظيم شده و توسط پيامبرصلي الله عليه وآله ابلاغ گرديده است. و آنان نيز تمام دستورات را که عين مصلحت اسلام و مسلمين است بدون کم و زياد اجرا نموده‏اند.

ثانياً: با ملاحظه وضعيّت ياران اين دو امام معصوم، چنين تصميم‏گيري از هر کدام عين واقعيّت و صواب به نظر مي‏رسد. خيانت کوفي‏ها نسبت به امام حسين‏عليه السلام به نحوي بود که زمينه را در نهايت براي پيروزي حضرت فراهم ساخت، خصوصاً آن که حضرت با اهل و عيال خود به طرف عراق حرکت کرد و آنان او را به سوي خود دعوت کرده بودند، در حالي که براي امام حسن‏عليه السلام چنين موقعيتي فراهم نبود.

ثالثاً: از طرفي ديگر، لشکريان امام حسن‏عليه السلام بعد از بيعت با حضرت و حرکت براي جنگ نقض بيعت کردند، ولي مردم کوفه در عصر امام حسين‏عليه السلام گرچه براي بيعت با او دعوت کردند ولي قبل از بيعت و حرکت به جنگ با دشمنان حضرت با او به مخالفت پرداختند. لذا بدين جهت لشکريان امام حسن‏عليه السلام خبيث‏تر به نظر مي‏رسند تا مردم کوفه در عصر امام حسين‏عليه السلام، آناني که به حضرت نامه نوشتند تا به ياري‏اش بپردازند.

امام حسن‏عليه السلام در ميان لشکريان خود افرادي مخلص و فداکار به اندازه اصحاب باوفاي امام حسين‏عليه السلام نداشت تا با دشمن بجنگند.

رابعاً: با مراجعه به سيره و حالات دشمنان اين دو امام از طرفي و خليفه به ناحق در عصر آن دو پي خواهيم برد که در اين دو عصر دو نوع تصميم‏گيري متفاوت لازم بود، همان کاري که اين دو امام انجام دادند؛ يکي صلح و ديگري جنگ و شهادت.

دشمن مقابل امام حسن‏عليه السلام معاويه است و دشمن امام حسين‏عليه السلام يزيد، فرزند معاويه است. اين دو خليفه به ناحق دو سيره مختلف داشتند. معاويه گرچه مردي حيله‏گر و فاسق بود و در جهت محو آثار اسلامي از هيچ کاري فروگذاري نمي‏کرد ولي در ظاهر، احکام اسلامي را تا حدودي مراعات مي‏نمود. اما يزيد بن معاويه نه تنها در باطن با اسلام دشمن بود، بلکه آشکارا نيز دشمني و خصومت خود را با اسلام و پيامبر خداصلي الله عليه وآله ابراز مي‏داشت و به هيچ يک از مقدسات اسلامي پايبند نبود. معاويه گرچه در ظاهر حرمتي براي بني هاشم قائل بود ولي يزيد هيچ گونه احترام و حرمتي براي آنان نمي‏شناخت.

به همين جهت است که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:

«الحسن و الحسين امامان قاماً او قعداً»؛

«حسن و حسين هر دو امامند چه اين که قيام کنند يا صلح نمايند.»

"مناقب ابن شهر آشوب ج۳ص۳۹۴ و بحار الانوار ج ۴۳ص۲۹۱"

لذا ما معتقديم که اگر امام حسين‏عليه السلام در عصر امامت امام حسن‏عليه السلام بود همان کاري را مي‏کرد که برادرش امام حسن‏عليه السلام انجام داد و نيز اگر امام حسن‏عليه السلام در عصر امامت امام حسين‏عليه السلام قرار داشت همان کاري را مي‏کرد که برادرش امام حسين‏عليه السلام انجام داد، زيرا آنان همگي زمان‏شناس بوده و هر کاري را که انجام مي‏دادند و هر تصميمي را که مي‏گرفتند با در نظر گرفتن مصلحت واقعي اسلام و مسلمين بوده است.

پاسخ به شبهات آقای عبدالستار

با سلام خدمت دوستان  عزیزم

قبل از هر چیزی تبریک عرض می کنم فرا رسیدن روز مباهله که در این روز امیرالمومنین به عنوان نفس پیغمبر مشخص شدند برای آشنایی بیشتر به این لینک مراجعه نمایید

مباهله برتری علی به تمامی صحابه

جوابهای آقای عبدالستار را در قسمت قبل ملاحضه نمودید حال به جوابهای بنده پیرامون صحبت های ایشان توجه نمایید در ضمن بیشتر صحبت های بعدی ایشان در رابطه با غدیر بود که پاسخ می دهیم

همچنین جناب آقای عبدالستار در نظرات فرمودند چرا متن من را به صورت کلی نیاوردید که در این قسمت این کار را می کنیم  لطفا توجه فرمایید :

"شما مي‌گوييد: منظور پيامبر(ص) از گفتن: من کنت مولا فهذا علی مولا اين بوده كه علي(ع) وصي و جانشين آن حضرت و سرپرست مسلمانان پس از ايشان است و پرسيده‌ايد: کلمه مولا به چه معنایی می باشد ؟

در پاسخ مي‌گويم: بنده به فرهنگهاي لغت عربي مانند منجد و اقرب الموارد و... مراجعه كردم و ديدم كه كلمۀ مولا داراي بيش از بيست معني است كه عبارتند از:

مالك،عبد و برده، آزادكنندۀ برده،آزاد شده،دوست،نزديك،پسر،عمو،

همسايه،هم‌سوگند،مهمان،شريك،خواهرزاده،سرپرست،پروردگار،

نعمت دهنده،نعمت گيرنده، دوستدار،پيرو،داماد.(اقرب الموارد ج. پنج ص. 834).

همجنين در قرآن كريم مولا به شش معني آمده است: خويشاوند،پروردگار،

دوست،هم‌عهد،ميراث خوار،آزاد كرده. (وجوه قرآن تفليسي صفحۀ 278).

به راستي اين پرسش براي من پيش آمد كه چرا پيامبر(ص) از اين واژه استفاده كرده

و اگر منظور او اين بوده كه امام علي (ع) جانشين و وصي اوست چرا كلمه‌اي را به كار نبرده كه صريح باشد و از كلمات اضداد نباشد"

امامت حضرت علی در آئینه سنت

خب صحبت های آقای عبدالستار را گوش کردیم  ببینیم علمای اهل تسنن پیرامون این صحبت ها چه عقیده ای دارند

در رابطه با مسأله حجة الوداع و غدیر خم و خطبه پیامبر اکرم(ص) در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان شیعه وسنی است و جایگاه ویژه‏ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه به حد فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. در میان صحابه پیامبر(ص) 110 نفر و از تابعین 89 نفر آن را نقل کرده‏اند و طبقات راوی آن، به 360 نفر رسیده است. شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم آورده‏اند؛ از جمله:
در قرن اول: امیرالمؤمنین(ع)، حسان بن ثابت انصاری، قیس بن سعد بن عباده انصاری، عمر و بن عاص بنوائل، محمد بن عبداللّه‏ حمیری.
اکنون این سؤال رخ مینماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف درچیست؟ اساس اختلاف بر سر همان ماهیت و دلالت این واقعه است:
1ـ برادران اهل تسنن مثل همین آقای عبدالستار اظهار میدارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم(ص)، صرفا به معنای لزوم «محبت و دوستی» حضرت علی(ع) است، و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد. دلیل آنان نیز آن است که «ولایت» چند معنا دارد و یکی از معانی آن «دوستی» است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمیتوان به معانی دیگر آن تمسّک جست.
خطیه غدیر با وجود اینکه در موضوع غدیر وجود دارد ولی باز هم در قسمت ادامه مطلب آورده شده است

2ـ دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم(ص)، نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است و قراین و شواهد حالی، مقالی و مقامی به گونه‏ای است که هرگز نمیتوان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد. البته باید توجه داشته باشید که شیعه ادله بیشمار دیگری از قرآن و عقل و سنت بر امامت آن حضرت در دست دارد و این مسأله یکی از آن ادله میباشد، نه تنها دلیل. در عین حال این رخداد، حجتی قاطع وخلل ‏ناپذیر است و به هیچ روی نمیتوان از آن دست برداشت. دلایل و قرائنی که بر صحّت دیدگاه شیعه گواهیمیدهد، عبارت است:
۳ـ معنای ولایت: لغت شناسان و کتاب‏های برجسته و ممتاز لغت، کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهده‏داری امور، سلطه، استیلا،رهبری و زمامداری معنا کرده‏اند. در این جا معنای این کلمه را با برخی از مشتقاتش فقط از کتاب‏های لغت اهل سنت برایتان نقل میکنیم:
- راغب اصفهانی مینویسد: «وِلایت؛ یعنی، یاری کردن. و وَلایت؛ یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که ولایت و ولایت ماننددِلالت و دَلالت است و حقیقت آن «سرپرستی» است. ولی و مولی نیز در همین معنا به کار میرود»، (المفردات الراغب، ص 570).
- ابن اثیر مینویسد: «ولیّ؛ یعنی، یاور... و هر کس امری را بر عهده گیرد، «مولی و ولیّ آن است». سپس خودش میگوید: «و از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه»... و سخن عمر که به علی(ع) گفت: «تو مولای هر مؤمنی شدی»؛ یعنی، «ولی مؤمنان گشتی»، (النهایة، لابن اثیر، ج 5، ص 227).
- صاحب صحاح اللغة مینویسد: «... هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد ولی او است»، (الصحاح فی لغة العرب، ج 6، ص2528).
- صاحب مقاییس مینویسد: «.. هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد «ولیّ او است»، (معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص ص 141).
اکنون با این گفته‏های مصرّح ارباب لغت، چگونه میتوان «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را به «دوستی» صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی وزمامداری را از آن جدا ساخت؟! مگر نه این است که «ابن اثیر» لغت‏ شناس معروف عرب و سنی، خودش تصریح میکند که کلمه «مولی» درروایت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» از زبان پیامبر(ص) و در گفتار عمر در همین معنا به کار رفته است؟
همچنین برای اینکه کلمه مولا رابتوان به خوبی معنی کرد بایستی به جملات قبلی پیغمبر توجه کرد «مگرپیغمبر قبل از این جمله این آیه را نفرمودند که النبی اولی باالمومنین من انفسهم... وبعد از اینکه این آیه را بیان نمودند نفرمودند الست اولی بکم من انفسکم ؟ آیا من اولی به تصرف در شما نیستم از خودتان همه گفتند بلی سپس پیامبر فرمودند من کنت مولا فهذا علی مولا  اگر پیغمبر می فرمودند من کنت مولا فعلی مولا شاید بتوان این احتمال را داد که کلمه مولا به معنی محبت است ولی پیامبر فرمود من کنت مولا فهذا علی مولا  چون در این جمله کلمه فهذا آمده است آن را به جمله ی قبلی خود مرتبط می کند که الست آمده و مشخص می کند که مولا به معنی سرپرست است نه دوست وهمچنین در روایت دیگر آمده است" علی منی وانا من علی "یعنی همان گونه که من اولی به تصرف در مومنین هستم علی نیز همانگونه است (صحیح بخاری ج3ص242وهمچنینج4ص18)

۴ـ خطاب تند و قاطع الهی:  اگر حادثه غدیر صرفا برای اعلام دوستی حضرت علی(ع) بود، آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند، که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده‏ای؟ آیا اعلام محبت امیرالمومنین برابر با کل رسالت پیغمبر است ؟خواهشا جواب بدهید؟خداوند میفرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لن تفعل فما بلغت رسالته واللّه‏ یعصمک من الناس ان اللّه‏ لایهدی القوم الکافرین»، (مائده، آیه 70). آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمیدهد که مسأله بالاتر از این حرف‏ها است؟ البته محبت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی از نشانه‏های ایمان است؛ لیکن بحث در این است که این خطبه بنا به دلایل ذکر شده، قطعا منحصر به «ولایت محبت» نیست.
۵ـ دلداری خدایی: در آیه یاد شده، خداوند پیامبر را دلداری داده، میفرماید: در راستای اجرای این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئه‏های مردم محافظت میکند «واللّه‏ یعصمک من الناس». آیا این مسأله نشان نمیدهد که این مأموریت، مسأله مهمی بوده است که پیامبر(ص) بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟ آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علی(ع) جای چنین خوفی بود؟
۶ـ گزینش مکان: آیا این که پیامبر(ص) جحفه را - که مکان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب کردند، تا همگی قبل از انشعاب در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیز این که پیامبر(ص) دستور دادند کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند، و صبر نمودند تاکسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند و... نشانه چیست؟
این که دستور دادند که شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این «نبأ عظیم» را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسأله، برای امت اسلامی فوق‏العاده مهم و حیاتی است؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی برای جمعیت باشکوه حج‏گزاران و در آن گرمای سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید: «علی را دوست داشته باشید»؟!
۷ـ نزول آیه اکمال: این که پس از اجرای این مأموریت، آیه نازل شد که: «الیوم اکملت لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دینا»،(مائده،آیه 3). آیا دلالت بر این ندارد که مسأله بالاتر از صرف محبت بوده و آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت -دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟
اگر مسأله فقط دوستی و مودّت بود، که در این رابطه قبلاً آیه‏ای نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود؛ زیرا آیه « قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»، (شوری، آیه 23) قبلاً نازل گشته بود. پس چرا وقتی که این آیه نازل شد دین کامل نشد؟خواهشا جوابی بدهید اگر می توانید. پس نتیجه میگیریم که آیه اکمال، پیام دیگری را در بر دارد.
آقای عبدالستار جواب این آیه و این همه استدلال راچه می دهید؟

با توجه به خطبه غدیر که (خوهشا مراجعه كنيد به خطبه غدبر ابو جعفر محمد بن جرير طبري از علماي بزرگ اهل تسنن در كتاب الولايه كه تمام خطبه غدير را در آن کتاب آورده) در این لینک آورده ام  و متنی که در قسمت قبلی آورده ایم به این سوالات نیز پاسخ دهید

خلاصه خطبه غدیر

حال به سوالات زیر پاسخ دهید

6ـ چرا پیامبر(ص) در آن حادثه، به مسائل اعتقادی استشهاد نموده و در کنار آنها مسأله ولایت را مطرح کردند؟
7ـ چرا پیامبر(ص) عترت را در کنار قرآن و به عنوان «ثقل اصغر» ذکر نمودند؟
8ـ چرا پیامبر(ص)فرمودند: قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمیشوند و فرمودند: امت باید به هر دو چنگ زند؟ آیا صرف دوست داشتن قرآن کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام و پیشوای خود دانست؟ وحدت سیاق نشان میدهد که در مورد اهل بیت(ع)، نیز باید همین‏گونه رفتارکرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد.
9ـ چرا پیامبر(ص) به مسأله ایفای رسالت و سپس به «اولویت» خود بر مؤمنین انگشت میگذارد و بلافاصله مسأله ولایت را طرح میکند؟
10ـ چرا پیامبر(ص) مسأله ولایت را سه یا چهار بار تکرار میکند؟ این همه تأکید برای چیست؟
11ـ چرا پیامبر(ص) بعد از این حادثه فرمودند: «اللّه‏ اکبر» بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی «بعد ازمن»؟
نکته مهم در اینجا این است که اگر مقصود از «ولایت» محبت باشد دیگر قید «بعد از من»، زاید است؛ زیرا محبت حضرت علی(ع) مقیدبه زمان پس از مرگ پیامبر(ص) نیست و بسیار مسخره است اگر منظور پیامبر(ص) را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید؟زیرا محبت علی(ع) با حیات پیامبر(ص) قابل جمع است و این رهبری امام علی(ع) است که پس از پیامبر(ص) مورد نظر میباشد؛ زیرا دریک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست.
12ـ چرا بعد از این ماجرا، مردم با حضرت علی(ع) بیعت کردند؟ مگر دوستی بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معنای التزام به فرمان‏برداری و تبعیت است و حتی ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده و هر یک گفتند: «بخّ بخّ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مؤمن».

13ـ نکته دیگر آن که همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبر(ص) مسأله «امامت و پیشوایی حضرت علی(ع)» را فهمیدند و بلافاصله «حسان بن ثابت انصاری» از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن از زبان پیامبر(ص) چنین میگوید: ........... قم یا علی فانّنی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا  که در متن های قبلی آورده ام
یعنی: ای علی! برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من میباشی . پس اگر حسان اشتباه گفته پس چرا پیامبر به او گوشزد نکرد و این جمله را بیان نمود.

يا حسان لاتزال مويدا بروح القدس ما نصرتنا او نافحت بلسانك

 (اي حسان ماداميكه به ما اهلبيت ياري نمودي چه با كلمه خوبي و جه با مدحي موئيد روح القدس مي باشي يعني اين اشعاري كه گفتي از نفخه روح القدس بوده )

14- حال آقای عبدالستار که می گویید پیغمبر در روز غدیر فرمود من کنت مولا فهذا علی مولا آیا پیغمبر بالای منبر رفت وفقط این جمله را گفت ایشان خطبه ای ایراد نمودند که چندین ساعت طول کشید و بروید بجای اینکه فقط این جمله را بخوانید  خطبه غدیر را بخوانید که برای شما گذاشته ام  آنوقت متوجه می شوید که منظور پیغمبر از کلمه مولا چه بوده است

15- پیامبر اکرم در ضمن صحبتهایش پیشگویی هایی نموده است که بیان می نمایم

به زودي پس از من پيشواياني خواهند بود كه شما را به سوي آتش مي خوانند و در روز رستاخيز تنها وبدون ياور خواهند ماند.

آگاه باشيد! به زودي پس از من امامت را با پادشاهي جابه جا نموده. آن را غصب كرده و به تصرف خويش درآورند.

هان! نفرين و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هي آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ريخت. آن جاست كه ديگر ياري نخواهيد شد.

 آگاه باشيد! آن ها را ياد كنيد و نگه داريد و يكديگر را به آن توصيه نماييد و در آن [احكام خدا ]دگرگوني راه ندهيد. هشدار كه دوباره مي گويم: بيدار باشيد

 

هان مردمان! هيچ سرزميني نيست مگر اين كه خداوند به خاطر تكذيب اهل آن [حق را] ، آنان را پيش از روز رستاخيز نابود خواهد فرمود و به امام مهدي خواهد سپرد. و هر آينه خداوند وعده ي خود را انجام خواهد داد.) اشاره به آيه ى 179 / آل عمران است.

خب گوشه ای از بیانات پیامبر را شنیدیم حال این پرسش ها پیش می آید آن پیشوایان چه کسانی هستند که پیامبر اکرم فرمودند آنها اهل آتشند و همچنین غاصبان وچپاول گران چه کسانی بوده اند و چه کسانی احکام خدا را دگرگون نمودند ؟

حتما ادامه این مقاله را در ادامه مطلب بخوانید تا پاسخ سوالات خیلی زیادتان را ببینید

ادامه نوشته