امامت و ولایت امام علی در قرآن

آيه ولايت

يکي از آيات قرآن که دلالت قوي بر امامت و خلافت امام اميرالمؤمنين‏عليه السلام دارد آيه «ولايت» است. خداوند متعال مي‏فرمايد:

 (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)؛ [1] 

 «همانا سرپرست و وليّ شما تنها خداست و پيامبر او و آن‏ها که ايمان آورده‏اند، همان‏ها که نماز را بر پا مي‏دارند و در حال رکوع زکات مي‏دهند.»

اين آيه گرچه با رواياتي که در کتب فريقين در ذيل آن آمده از دلالت خوبي بر امامت حضرت علي‏عليه السلام برخوردار است، ولي از آنجا که بر خلاف عقيده اهل سنّت است درصدد تشکيک در دلالت قطعي آن برآمده‏اند. اينک به بررسي همه جانبه اين آيه شريفه مي‏پردازيم.

 استدلال آیه به ولایت علی بن ابیطالب

دیدگاه اهل سنت و مقصود از ولایت نزد ایشان

اجماع مفسران بر شان نزول آیه ولایت در شان امیر المومنین

الفاظ حدیث پیرامون آیه ولایت

راویان حدیث پیرامون آیه ولایت (از صحابه و از عام)

کیفیت اسدلال بر امامت از طریق آیه ولایت

معنای اولی به تصرف و ربشه واژه ولی

بررسی شبهات آیه ولایت


آيه خير البرية

يکي از آياتي که به يک معنا مربوط به امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام است و با ظرافتي خاص، دلالت بر ولايت و امامت آن حضرت دارد، آيه «خير البريّة» است. خداوند متعال در سوره بيّنه مي‏فرمايد:

 (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ...)؛ [1]  

«همانا کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات [خدا] هستند....»

چگونگي استدلال به اين آيه بر امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام دقيق و ظريف است و لذا احتياج به شرح و بسط دارد. اينک به توضيح آيه مي‏پردازيم.

[1] سوره بيّنه، آيه 7.

 

تفسیر آیه و بررسی مصداق آن و ارتباط آن با امامت

راویان حدیث آیه خیر البریه و ارتباط آن با امامت

بررسی شبهات آیه خیر البریه


آيه تبليغ

يکي ديگر از آياتي که مي‏توان در باب امامت خاصه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب‏عليه السلام به آن استشهاد کرد آيه معروف به «تبليغ» است. خداوند متعال مي‏فرمايد:

 (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ)؛ [1] 

 «اي رسول! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنين نکني رسالت پروردگارت را نرسانده‏اي و خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد. خداوند گروه کافران را هدايت نمي‏کند.»

مفسّران و متکلمان شيعه، اين آيه را درباره ابلاغ ولايت و امامت و خلافت امام علي‏عليه السلام مي‏دانند و در اين قول متّفقند.اينک براي بررسي اين مطلب آيه را مورد بحث و تحليل قرار مي‏دهيم.

۱- آیه ۶۷ سوره مائده

تحلیلی درباره آیه ابلاغ

بررسي روايات آیه ابلاغ دین

ديدگاه شيعه در مورد آيه تبليغ

شأن نزول آيه از ديدگاه اهل بيت و راویان آیه

بررسی شبهات آیه ابلاغ


آيه اکمال

از جمله آياتي که دلالت بر امامت و ولايت حضرت علي‏عليه السلام دارد و مي‏تواند پشتوانه بسيار محکمي براي حديث «غدير» در افاده معناي ولايت و امامت باشد، آيه معروف به «اکمال» است. خداوند متعال مي‏فرمايد:

(أَلْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَرَضِيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِيناً)؛

«امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.»[1]  

در ذيل آيه، روايات بسياري از فريقين وارد شده که آيه در شأن امير المؤمنين‏عليه السلام وارد شده است. اينک به بحث و بررسي درباره آن مي‏پردازيم.

 [1] سوره مائده، آيه 3.

بررسی احادیث پیرامون آیه اکمال

آراء در شأن نزول آيه

استعمالات واژه اليوم در آیه اکمال دین

طمع کافران در آیه اکمال دین

 راویان نزول آیه در روز غدیر خم

مقصود از اکمال دین و ویژگی های روز غدیر و کیفیت نزول آیه اکمال


آيه سأل سائل

يکي از آياتي که درباره قصه غدير خم نازل شده و دلالت حديث غدير بر امامت و ولايت و خلافت حضرت علي‏عليه السلام را تأييد مي‏کند، آيه «سأل سائل» است. خداوند متعال مي‏فرمايد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ)؛ [1]  «تقاضاکننده‏اي تقاضاي عذابي کرد که واقع شود. اين عذاب مخصوص کافران است، و هيچ کس نمي‏تواند آن را دفع کند.»

اصل قصّه چيست؟ و چگونه ارتباط با واقعه غدير دارد؟ و چگونه دلالت حديث امامت و ولايت را تأييد مي‏کند؟ اين‏ها سؤال‏هايي است که در اين مبحث به آن مي‏پردازيم.

 [1] سوره معارج، آيات 1و2.

اعتراف به نزول آیه سال سائل... در روز غدیر با ذکر راویان و دلالت آن بر امامت امیر المومنین

پاسخ به شبهات آیه سال سائل

 

 

آیه  سال سائل

آيه سأل سائل

يکي از آياتي که درباره قصه غدير خم نازل شده و دلالت حديث غدير بر امامت و ولايت و خلافت حضرت علي‏عليه السلام را تأييد مي‏کند، آيه «سأل سائل» است. خداوند متعال مي‏فرمايد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ)؛ [1]  «تقاضاکننده‏اي تقاضاي عذابي کرد که واقع شود. اين عذاب مخصوص کافران است، و هيچ کس نمي‏تواند آن را دفع کند.»

اصل قصّه چيست؟ و چگونه ارتباط با واقعه غدير دارد؟ و چگونه دلالت حديث امامت و ولايت را تأييد مي‏کند؟ اين‏ها سؤال‏هايي است که در اين مبحث به آن مي‏پردازيم.

 [1] سوره معارج، آيات 1و2.

اعتراف به نزول آیه سال سائل... در روز غدیر با ذکر راویان و دلالت آن بر امامت امیر المومنین

پاسخ به شبهات آیه سال سائل

اعتراف به نزول آیه سال سائل... در روز غدیر با ذکر راویان و دلالت آن بر امامت امیر المومنین

 اعتراف به نزول آيه در مورد قصه غدير

برخي از علماي اهل سنّت اين آيه را مربوط به قصه غدير مي‏دانند؛ از قبيل:

 >ابواسحاق ثعلبي

>ابوعبيد هروي (م 223)

>شيخ الاسلام حموئي

>حاکم حسکاني

 

ابواسحاق ثعلبي

او مي‏گويد: از سفيان بن عيينه درباره تفسير قول خداوند - عزّ وجلّ - (سَأَلَ سائِلٌ)سؤال شد که در شأن چه کسي نازل شده است؟ او در جواب گفت: تو از من درباره مسأله‏اي سؤال کردي که کسي قبل از تو از من سؤال نکرده بود. حديث کرد مرا پدرم از جعفر بن محمّد، از پدرانش: هنگامي که رسول خداصلي الله عليه وآله به سرزمين غدير خم رسيدند، مردم را ندا داده و همه را جمع کردند. آن‏گاه دست علي بن ابي طالب را گرفت و فرمود: هر کس من مولاي اويم اين علي مولاي اوست.

اين خبر شايع شد و در همه کشورها و شهرها پيچيد. از آن جمله خبر به حارث بن نعمان فهري رسيد. او در حالي که بر شتر خود سوار بود وارد سرزمين ابطح شد و از شتر خود پايين آمده، شتر را خوابانيد و پاي او را بست. آن گاه به خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمد در حالي که در ميان جمعي از اصحاب خود بود. عرض کرد: اي محمد! ما را از جانب خداوند امر کردي تا شهادت به وحدانيّت خدا دهيم و اين‏که تو رسول خدايي، ما هم قبول کرديم. و امر نمودي تا پنج نوبت نماز بخوانيم. آن را نيز از تو قبول کرديم. و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر کردي آن‏ها را نيز قبول کرديم. به اين راضي نشدي تا آن‏که بازوان پسر عمويت را بالا برده و او را بر ما برتري دادي و گفتي: «من کنت مولاه فهذا عليّ مولاه»؛ «هر کس که من مولاي اويم اين علي مولاي اوست.» آيا اين مطلبي بود که از جانب خود گفتي يا از جانب خداي - عزّ وجلّ -؟!

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: قسم به کسي که جز او خدايي نيست، همانا اين مطلب از جانب خداوند بوده است.

در اين هنگام حارث بن نعمان به پيامبر پشت کرده و به سوي راحله خود حرکت کرد در حالي که مي‏گفت: بار خدايا! اگر آنچه محمد مي‏گويد حقّ است بر من سنگي از آسمان ببار يا عذابي دردناک بر من بفرست. او به شتر خود نرسيده بود که خداوند بر او سنگي فرستاد که بر سر او خورده و از پشت او بيرون آمد و با اين طريق به قتل رسيد. در اين هنگام بود که خداوند - عزّ وجلّ - اين آيه را نازل کرد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ). [1] .

>ترجمه ابي اسحاق ثعلبي

>ترجمه سفيان بن عيينه

[1] الکشف والبيان، ذيل آيه.

ادامه نوشته

پاسخ به شبهات آیه سال سائل

پاسخ به شبهات

برخي از متعصّبين از علماي اهل سنّت، درصدد توجيه يا تکذيب اين حديث برآمده‏اند. اينک به اين شبهات پرداخته و هر يک را مورد نقد و بررسي قرار خواهيم داد:

 >سوره معارج مکي است

>خداوند با وجود پيامبر کسي را عذاب نخواهد کرد

>اگر چنين بود بايد معجزه مي‏شد

>مسلمان عذاب دنيوي نمي‏شود

 

سوره معارج مکي است

ابن تيميه در يک سري از اشکالات خود بر اين حديث مي‏گويد: «سوره معارج که اين آيه در اول آن آمده است به اتفاق اهل علم مکّي است، در نتيجه نزول آن ده سال يا بيشتر قبل از واقعه غدير بوده است.» [1] .

پاسخ: اجماعي را که ابن تيميه ادعا کرده متيقّن از آن نزول مجموع سوره در مکه است نه مجموع آيات آن؛ زيرا ممکن است که خصوص اين آيه مدني باشد.

اگر کسي اشکال کند قاعده در اين‏که سوره‏اي مکّي يا مدني است اين است که اولين آيه آن در کجا نازل شده باشد، و چون افتتاح سوره با آيه مدني است پس با مکّي بودن سوره سازگاري ندارد.

در جواب مي‏گوييم: اين ادعا خلاف واقع است زيرا چه بسيار مواردي که بر خلاف اين مطلب آمده است:

الف) سوره‏عنکبوت؛ تمام آيات آن مکّي است به جز ده آيه از اول آن. [2] .

ب) سوره‏کهف؛ تمام آيات‏آن مکّي‏است بجز هفت‏آيه ازاوّل آن‏که مدني‏است. [3] .

ج) سوره مطفّفين؛ تمام آيات آن مکي است به جز آيه اول آن. [4] .

د) سوره ليل؛ تمام آيات آن مکّي است به جز آيه اول آن. [5] .

ه) سوره مجادله؛ تمام آيات آن مدني است به جز ده آيه از اول آن. [6] .

و) سوره بلد؛ تمام آيات آن مدني است به جز آيه اول آن. [7] .

[1] منهاج السنة، ج 4، ص 31.

[2] جامع البيان، ج 20، ص 133؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 13، ص 41.

[3] الجامع لأحکام القرآن، ج 10، ص 235؛ الاتقان، ج 1، ص 41.

[4] جامع البيان، ج 30، ص 91.

[5] الاتقان، ج 1، ص 47.

[6] ارشاد العقل السليم، ج 8، ص 215.

[7] الاتقان، ج 1، ص 47.

 

خداوند با وجود پيامبر کسي را عذاب نخواهد کرد

ابن تيميه نيز مي‏گويد: «اين آيه به سبب مطلبي است که مشرکان در مکه گفته‏اند، و بعد از آن هم عذابي به خاطر آن نازل نشد؛ زيرا خداوند متعال مي‏فرمايد: (وَما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)؛ [1] «ولي [اي پيامبر!] تا تو در ميان آن‏ها هستي، خداوند آن‏ها را مجازات نخواهد کرد. و [نيز] تا استغفار مي‏کنند، خدا عذابشان نمي‏کند.» [2] .

پاسخ: اوّلاً: منافاتي ندارد که عذاب خداوند در مکه بر مشرکان وارد نشده باشد ولي در اين مکان بر حارث نازل گشته باشد.

ثانياً: از برخي روايات استفاده مي‏شود که در عصر پيامبرصلي الله عليه وآله برخي از اشخاص مورد عذاب قرار گرفتند.

الف) مسلم در صحيح خود به سندش از ابن مسعود نقل مي‏کند که قريش نافرماني رسول خدا نمود و از قبول اسلام سرباز زد، پيامبرصلي الله عليه وآله در حقّ آن‏ها نفرين کرد و به خداوند عرض کرد: «بار خدايا! همانند هفت سال يوسف بر آنان قحطي بفرست. در اين هنگام بود که خشک‏سالي شبه جزيره حجاز را فرا گرفت و کار به جايي رسيد که مردار مي‏خوردند. و از شدت گرسنگي و عطش، آسمان را همانند دود مشاهده مي‏کردند.... [3] .

ب) ابن عبدالبر نقل مي‏کند: پيامبرصلي الله عليه وآله هر گاه راه مي‏رفت به طرف راست و چپ مايل مي‏شد. حکم بن عاص آن حرکت را به جهت استهزاي حضرت انجام مي‏داد. پيامبرصلي الله عليه وآله روزي او را ديد که چنين کاري را انجام مي‏دهد، حضرت او را نفرين کرد که خدا کند که چنين شوي. از همان روز به حالتي مبتلا شد که هنگام راه رفتن بدنش مي‏لرزيد. [4] .

ج) بيهقي به سند خود از اسامة بن زيد نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله کسي را به محلّي فرستاد، او بر رسول خداصلي الله عليه وآله دروغ بست. حضرت او را نفرين کرد. او را مشاهده کردند که از دنيا رفته و شکمش پاره شده است. و هنگام دفن هر چه کردند او را خاک کنند، زمين او را قبول نکرد. [5] .

از اين قضايا و قصه‏هاي ديگر استفاده مي‏شود که مقصود از عذابي که با وجود پيامبرصلي الله عليه وآله بلکه پيامبران از مردم برداشته مي‏شود، عذاب عمومي است نه عذاب خصوصي و مربوط به يک يا دو فرد، و اين مطلب موافق با مقتضاي حکمت است؛ زيرا گاهي ضرورت چنين اقتضايي را دارد.

[1] سوره انفال، آيه 33.

[2] منهاج السنة.

[3] صحيح مسلم، ج 5، ص 342، ح 39؛ صحيح بخاري، ج 4، ص 1730، ح 4416.

[4] الاستيعاب، قسم اول، ص 359.

[5] الخصائص الکبري، ج 2، ص 130.

 

اگر چنين بود بايد معجزه مي‏شد

ابن تيميه مي‏گويد: «اگر اين واقعه صحيح بود، بايد همانند قصه اصحاب فيل به عنوان معجزه‏اي در بين همه مردم پخش مي‏شد و همه آن را مي‏دانستند در حالي که چنين نيست.» [1] .

پاسخ: اوّلاً: قياس ابن تيميه؛ يعني قياس يک قضيه و واقعه فردي را به قصه اصحاب فيل، قياس مع الفارق است؛ زيرا در مورد قصه اصحاب فيل، حادثه‏اي عظيم و همگاني اتفاق افتاد و لذا خبر آن سريع بين مردم پخش شد، بر خلاف قصه حارث بن نعمان که قضيه‏اي فردي و در محدوده‏اي خاص بوده است.

ثانياً: از آنجا که اين قصّه از فضايل حضرت اميرعليه السلام به حساب مي‏آيد، لذا سعي مکتب خلفا در طول تاريخ در مخفي داشتن آن بوده است.

[1] منهاج السنة.

 

مسلمان عذاب دنيوي نمي‏شود

ابن تيميه مي‏گويد: «از ظاهر کلمات حارث استفاده مي‏شود که او مسلمان بوده و به مبادي پنجگانه اسلامي اعتراف داشته است. و معلوم است که در دنيا خصوصاً در عصر پيامبرصلي الله عليه وآله کسي که مسلمان است عذاب نمي‏شود.» [1] .

پاسخ: از حديث مذکور همان‏گونه که اسلام حارث استفاده مي‏شود، ارتداد او هم از آن حرفي که در آخر کلامش زده، استفاده مي‏شود و در حقيقت مشرک است. و لذا او استحقاق چنين عذابي را داشته است.

[1] منهاج السنة.

 

آیه ولایت

آيه ولايت

يکي از آيات قرآن که دلالت قوي بر امامت و خلافت امام اميرالمؤمنين‏عليه السلام دارد آيه «ولايت» است. خداوند متعال مي‏فرمايد:

 (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)؛ [1] 

 «همانا سرپرست و وليّ شما تنها خداست و پيامبر او و آن‏ها که ايمان آورده‏اند، همان‏ها که نماز را بر پا مي‏دارند و در حال رکوع زکات مي‏دهند.»

اين آيه گرچه با رواياتي که در کتب فريقين در ذيل آن آمده از دلالت خوبي بر امامت حضرت علي‏عليه السلام برخوردار است، ولي از آنجا که بر خلاف عقيده اهل سنّت است درصدد تشکيک در دلالت قطعي آن برآمده‏اند. اينک به بررسي همه جانبه اين آيه شريفه مي‏پردازيم.

 استدلال آیه به ولایت علی بن ابیطالب

دیدگاه اهل سنت و مقصود از ولایت نزد ایشان

اجماع مفسران بر شان نزول آیه ولایت در شان امیر المومنین

الفاظ حدیث پیرامون آیه ولایت

راویان حدیث پیرامون آیه ولایت (از صحابه و از عام)

کیفیت اسدلال بر امامت از طریق آیه ولایت

معنای اولی به تصرف و ربشه واژه ولی

بررسی شبهات آیه ولایت

استدلال آیه به ولایت علی بن ابیطالب

 استدلال به آيه بر ولايت امام علي‏

علماي اماميه به اين آيه با نظر به رواياتي که در ذيل آن وارد شده، بر ولايت و امامت علي‏عليه السلام استدلال کرده‏اند که از آن جمله مي‏توان به اين افراد اشاره کرد:

 >شريف مرتضي‏

>شيخ طوسي‏

>خواجه نصيرالدين طوسي

>علامه حلي‏

شريف مرتضي‏

او مي‏گويد: «دليل بر امامت حضرت، قول خداوند تعالي (إِنَّما وَلِيُّکُمُ) است؛ زيرا ثابت شده که لفظ (وَلِيُّکُمُ) در آيه افاده اولي به تدبير امور و وجوب اطاعت دارد. و نيز ثابت شده که مصداق (وَالَّذِينَ آمَنُوا) امير المؤمنين‏عليه السلام است. و اين به طور وضوح، نصّي بر امامت است.» [1] .

  [1] الذخيرة في علم الکلام، ص 438.

 شيخ طوسي‏

او مي‏نويسد: «و امّا قوي‏ترين نصّ بر امامت حضرت علي‏عليه السلام از قرآن آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) است....» [1] .

[1] تلخيص الشافي، ج 2، ص 10.

خواجه نصيرالدين طوسي

او مي‏گويد: «... و به جهت قول خداوند تعالي: (إِنَّما وَلِيُّکُمُ...) و همانا اوصاف در آيه بر امام علي‏عليه السلام جمع شده است.» [1] .

[1] تجريد الاعتقاد، امامت خاصه.

 

علامه حلي‏

او در شرح کلام خواجه مي‏نويسد: «و اين دليل ديگري بر امامت حضرت علي‏عليه السلام است. و استدلال به آيه بر ولايت و امامت حضرت متوقّف بر مقدماتي است....» [1] .

همو در جايي ديگر به اين آيه استدلال کرده، مي‏گويد: «بر اين که آيه در شأن حضرت علي‏عليه السلام نازل شده است، همه اجماع و اتفاق نظر دارند، و اين مطلب در جمع بين صحاح ستّه ذکر شده که هنگام صدقه دادن به انگشتري خود بر مسکين در حال نماز و در حضور صحابه، اين آيه نازل شد.» [2] .

در نگاه مفسّران شيعي نيز اين آيه بدون الغاي خصوصيّت از مورد نزولش، بر امامت امام علي‏عليه السلام و با تنقيح مناط بر ديگر امامان‏عليهم السلام دلالت دارد.

[1] کشف المراد، ص 225.

[2] نهج الحق و کشف الصدق، مبحث امامت خاصه.

 

 

دیدگاه اهل سنت و مقصود از ولایت نزد ایشان

ديدگاه اهل سنت

اهل سنّت سه نوع تلقي از آيه ولايت دارند. اين تنوّع، ناشي از پذيرش روايات در مورد نزول آيات يا عدم پذيرش آن با چگونگي الغاي خصوصيت از مورد نزولش مي‏باشد.

الف: برخي با پذيرش احاديث تصدّق انگشتر از سوي امام علي‏عليه السلام، بدون الغاي خصوصيت از آن، آيه را تنها بر مورد نزول حمل مي‏کنند؛ از جمله اين گروه ابوبکر جصّاص و ابوالحسن علي طبري هرّاسي را مي‏توان نام برد. [1] .

ب) گروهي ديگر با الغاي خصوصيّت از مورد نزول آيه درباره تصدّق امام علي‏عليه السلام، به عموميّت مفاد آيه قائلند، گرچه نزول آيه را در شأن امام علي‏عليه السلام انکار نمي‏کنند. بيشتر مفسّران اهل سنّت، بلکه بنابر نقلي جمهور آن‏ها در زمره اين گروهند. آنان «ولايت» در آيه را به معناي نصرت يا محبّت گرفته و خصوصيات ناميده شده در آيه را براي تمييز مؤمنان از منافقان مي‏دانند. ولي همان‏گونه که بعداً اشاره خواهيم کرد از شأن نزول آيه الغاي خصوصيّت نمي‏توان کرد.

ج) عدّه اندکي از علماي اهل سنّت به کلّي منکر اين حادثه‏اند و رواياتي که آيه را منطبق بر امام علي‏عليه السلام مي‏داند منکرند. در رأس اين گروه ابن تيميه قرار دارد.

[1] احکام القرآن، ج 2، ص 558؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 6، ص 221.

مقصود از ولايت نزد اهل سنت

گرچه لفظ «ولايت» در لغت به معاني گوناگوني از قبيل: دوست، ناصر، سرپرستي و معاني ديگر آمده، ولي علماي اهل سنّت درصددند که از بين معاني ولايت، معناي نصرت يا محبت و نصرت را براي آيه «ولايت» برگزينند.

طبري در تفسير آيه مي‏گويد: «يعني اي مؤمنان! جز خدا و رسول خدا و مؤمنان که خداوند آنان را وصف کرده است، ياور شما نيستند.» [1]  در تفسير «المنار» در ذيل آيه «ولايت» آمده است: «ما از سياق دانستيم که ولايت در اينجا به معناي ولايت نصرت است.» [2]  در تفسير مراغي نيز ولايت به نصرت تفسير شده است. [3] .

فخرالدين رازي مي‏گويد: «چرا جايز نباشد که مقصود از واژه «ولي» در اين آيه ناصر و محبّ باشد، و ما دليل اقامه خواهيم کرد بر اين‏که اين معنا بهتر است از حمل آن بر معناي متصرف در امور.» [4]  ولي مفسّران و متکلّمان اماميه برآنند که مقصود از ولايت در اين آيه، امامت و رهبري است.

[1] جامع البيان، ج 6، ص 343.

[2] تفسير المنار، ج 6، ص 443.

[3] تفسير مراغي، ج 6، ص 143.

[4] التفسير الکبير، ج 12، ص 27.

 

اجماع مفسران بر شان نزول آیه ولایت در شان امیر المومنین

 اجماع مفسران بر نزول آيه در شأن امام علي

برخي از متکلمين اهل سنّت ادعاي اجماع کرده‏اند بر اين‏که آيه «ولايت» در شأن امام علي‏عليه السلام نازل شده است:

 >قوشچي حنفي

>قاضي عضدالدين ايجي

>مير سيد شريف جرجاني

>سعدالدين تفتازاني

>کلام ابوذر پیرامون شان نزول آیه

>کلام معصومین (ع)پیرامون شان نزول آیه

قوشچي حنفي

او مي‏گويد: «به اتفاق نظر مفسّران، آيه در حقّ علي بن ابي طالب‏عليه السلام نازل شد، هنگامي که انگشتر خود را در حال رکوع به مسکين داد.» [1] .

[1] شرح تجريد، قوشچي، ص 368.

قاضي عضدالدين ايجي

او نيز مي‏گويد: «امامان تفسير اجماع کرده‏اند که مراد از آيه، علي‏عليه السلام است.» [1] .

[1] شرح الواقف في علم الکلام، ج 8، ص 360.

 مير سيد شريف جرجاني

او نيز مي‏نويسد: «امامان تفسير اجماع کرده‏اند بر اين‏که مراد از (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ) علي است، در حال رکوع نمازش، سائلي از او درخواستي نمود، حضرت انگشترش را به او داد. و در آن هنگام آيه نازل شد.» [1] .

[1] شرح مواقف، ج 8، ص 360.

 سعدالدين تفتازاني

او مي‏گويد: «به اتفاق مفسّران، اين آيه درباره علي بن ابي طالب‏عليه السلام نازل شد، هنگامي که انگشترش را در حال رکوع نماز به سائل داد.» [1] .

[1] شرح مقاصد، ج 5، ص 270.

 

ابوذر و شأن نزول آيه

از ابوذر غفاري نقل شده که گفت: اي مردم! روزي از روزها با رسول خداصلي الله عليه وآله در مسجد نماز مي‏خواندم، سائلي وارد مسجد شد و از مردم تقاضاي کمک کرد، ولي کسي چيزي به او نداد، دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدايا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاي کمک کردم، ولي کسي جواب مساعد به من نداد. در همين حال حضرت علي‏عليه السلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزديک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبرصلي الله عليه وآله که در حال نماز بود اين ماجرا را مشاهده کرد. هنگامي که از نماز فارغ شد، سر به سوي آسمان بلند کرد و چنين گفت: خداوندا! برادرم موسي از تو تقاضا کرد که روح او را وسيع گرداني و کارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشايي تا مردم گفتارش را درک کنند. و نيز موسي درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزير و ياورش قرار دهي و به وسيله او نيرويش را زياد کني و در کارهايش شريک سازي. خداوندا! من محمّد، پيامبر و برگزيده توأم، سينه مرا گشاد کن و کارها را بر من آسان گردان، از خاندانم علي را وزير من قرار بده تا به وسيله او پشتيباني قوي داشته باشم.

ابوذر مي‏گويد: هنوز دعاي پيامبرصلي الله عليه وآله پايان نيافته بود که جبرئيل نازل شده و به پيامبرصلي الله عليه وآله عرض کرد: بخوان! پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا...). [1] .

اين مضمون از ابن عباس، عمار ياسر، عبداللَّه بن سلام، سلمة بن کهيل، علي بن ابي طالب‏عليه السلام و عده ديگري از صحابه نقل شده است.

[1] احقاق‏الحق، ج 2، ص 410 - 399؛ المراجعات، ص 155؛ ذخائر العقبي، ص 88؛ فتح القدير، ج2، ص 50؛ جامع الاصول، ص 478؛ اسباب النزول، واحدي،ص 148؛ در المنثور، ج 2، ص 393؛ کنزالعمال، ج 6، ص 391.

 

شأن نزول آيه از ديدگاه اهل بيت‏

اکنون براي تبرّک، تنها به دو روايت از اهل بيت‏عليهم السلام که در بيان مصداق خارجي آيه «ولايت» است اکتفا مي‏کنيم:

1 - از امام باقرعليه السلام نقل شده که پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله فرمود: «وقد أنزل اللَّه تبارک وتعالي بذلک آية من کتابه(إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)وعليّ بن أبي طالب‏عليه السلام أقام الصلاة وآتي الزکاة وهو راکع يريد اللَّه - عزّ وجلّ - في کلّ حال»؛ [1]  «و خداي تبارک و تعالي در اين باره آيه‏اي از کتابش را نازل کرد: (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ...) و علي بن ابي طالب‏عليه السلام نماز را اقامه کرد و در حال رکوع، زکات داد، او خداي - عزّ وجلّ - را در همه حال مي‏خواهد.»

2 - از امام باقرعليه السلام نقل شده که فرمود: «أمر اللَّه - عزّ وجلّ - رسوله بولاية عليّ بن أبي طالب وأنزل عليه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ)»؛ [2]  «خداي - عزّ وجلّ - رسولش را به ولايت علي بن ابي طالب‏عليه السلام امر کرد و بر او آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ...) را نازل کرد.»

[1] نور الثقلين، ج 1، ص 644.

[2] اصول کافي، ج 1، ص 289.

 

الفاظ حدیث پیرامون آیه ولایت

 الفاظ حديث

اهل سنّت شأن نزول آيه را به طرق مختلف در کتب روايي و تفسيري خود نقل کرده‏اند. اينک به برخي از سندهاي صحيح آن اشاره مي‏کنيم:

 >روايت نسائي

>روايات ابن کثير

>روايت طبري

>روايت حاکم

>روايت ابن عساکر

>روايت سيوطي

 روايت نسائي

نسائي بنابر نقل ابن اثير از رزين صاحب کتاب «الجمع بين الصحاح السته» از عبداللَّه بن سلام نقل کرده که گفت: من و گروهي از قومم خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله رسيديم و عرض کرديم: قوم ما از هنگامي که اسلام آورده‏ايم با ما به مقابله پرداخته‏اند و قسم خورده‏اند که با ما سخن نگويند. در اين هنگام بود که آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ...) بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد. بلال براي نماز ظهر اذان گفت، مردم مشغول نماز شدند، برخي در حال سجود و برخي رکوع، در اين هنگام سائلي در خواست کمک نمود. حضرت علي‏عليه السلام انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد. خبر به رسول خداصلي الله عليه وآله رسيد. پيامبر اين آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ...) را بر ما قرائت نمود. [1] .

رزين، همان‏رزين بن‏معاويه‏است که‏به‏امام، محدّث و شهيرتوصيف شده‏است. [2] .

[1] جامع الاصول، ج 9، ص 478.

[2] سير اعلام النبلاء، ج 20، ص 204.

 روايات ابن کثير

ابن کثير تعدادي از روايات را در ذيل آيه «ولايت» آورده، و در برخي از سندها اشکال مي‏کند، ولي بعد از ذکر يکي از آن روايات مي‏گويد: «اين سندي است که اشکالي ندارد.» همو حديث را به سند ديگري نقل کرده ولي درباره آن سکوت اختيار نموده است. سند آن اين چنين است:

ابن ابي حاتم، از ابو سعيد اشجّ، از فضل بن دکين ابونعيم احول، از موسي‏قيس حضرمي، از سلمة بن کهيل نقل مي‏کند که گفت: علي‏عليه السلام انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد، در اين هنگام بود که اين آيه نازل شد: (إِنَّما وَلِيُّکُمُ...). [1] .

- عبدالرحمن بن ابي حاتم بي نياز از تعريف است. [2] .

- ابوسعيد اشجّ که اسم او عبداللَّه بن سعيد کندي است، ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مي‏آيد. [3] .

- فضل بن دکين نيز از رجال صحاح ستّه و مورد وثوق و از بزرگان شيوخ بخاري به حساب مي‏آيد. [4] .

- موسي بن قيس حضرمي، گرچه موصوف به تشيّع است ولي صدوق دانسته شده است. [5]  سلمة بن کهيل نيز نزد آن‏ها ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مي‏آيد. [6] .

[1] تفسير ابن کثير، ج 2، ص 64.

[2] سيراعلام‏النبلاء، ج13، ص264-247.

[3] تقريب التهذيب، ج 1، ص 419.

[4] تقريب التهذيب، ج 2، ص 110.

[5] تقريب التهذيب، ج 2، ص 287.

[6] تقريب التهذيب، ج 1، ص 318.

 روايت طبري

ابو جعفر طبري مي‏گويد: «و امّا قول خداوند: (وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)، بين اهل تأويل در مقصود از اين جمله اختلاف است، برخي مي‏گويند: مقصود علي بن ابي طالب است. و برخي نيز مقصود از آن را جميع مؤمنين مي‏دانند. آن‏گاه از اسماعيل بن اسرائيل رملي، از ايّوب بن سويد، از عتبة بن ابي حکيم در مورد آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ...) نقل مي‏کند که مراد، علي بن ابي طالب‏عليه السلام است.» [1] .

- اسماعيل بن اسرائيل رملي کسي است که مورد وثوق بوده و از او به «صدوق» تعبير شده است. [2] .

- ايّوب بن سويد؛ از رجال ابي داوود، نسائي و ابن ماجه بوده و بنابر تصريح ابن حجر «صدوق» است. [3] .

- عتبة بن ابي حکيم از رجال مسلم و بخاري است و ابن حجر او را «صدوق» توصيف کرده است. [4] .

[1] جامع البيان، ج 6، ص 186.

[2] الأنساب، سمعاني، ج 55، ص 585.

[3] تقريب التهذيب، ج 1، ص 90.

[4] تقريب التهذيب، ج 2، ص 4.

 روايت حاکم

حاکم نيشابوري از ابو عبداللَّه محمّد بن عبداللَّه صفّار، از ابو يحيي عبدالرحمن بن محمّد رازي، از محمد بن يحيي بن ضريس، از عيسي بن عبداللَّه بن عبيداللَّه بن عمر بن علي بن ابي طالب‏عليه السلام، از عبداللَّه پدرش، از عمر بن علي بن ابي طالب‏عليه السلام از امام علي‏عليه السلام نقل کرده که اين آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ...) بر رسول خداصلي الله عليه وآله نازل شد، حضرت از خانه خارج شده و به مسجد آمدند. مردم در حال رکوع و قيام نماز بودند، حضرت نماز به جاي آورد. در آن هنگام سائلي پيدا شد، حضرت به او فرمود: اي سائل آيا کسي به تو چيزي داد؟ او گفت: کسي به جز اين راکع - علي‏عليه السلام - انگشتر خود را به من عطا نفرمود. [1] .

- محمّد بن عبداللَّه صفار کسي است که به تعبير ذهبي، شيخ، امام، محدّث و الگو توصيف شده است. [2] .

- عبدالرحمن بن محمّد؛ از حفاظ مشهور بوده و بنابر تعبير ذهبي، علامه و مفسر بوده است. و ابوالقاسم طبري او را از کساني دانسته که ظرف علم بوده‏اند. [3] .

- محمد بن يحيي بن ضريس؛ کسي است که مطابق نصّ ابن ابي حاتم «صدوق» بوده است.

- عيسي بن عبداللَّه؛ ابن حبان او را در بين ثقات ذکر کرده است. [4] .

- محمد بن عمر از رجال صحاح ستّه به شمار مي‏آيد. [5] .

- و عمر بن علي نيز از رجال صحاح ستّه است. [6] .

نتيجه اين‏که حديث فوق از جهت سند، صحيح است.

[1] معرفة علوم الحديث، ص 102.

[2] سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 437.

[3] سير اعلام النبلاء، ج 13، ص 530.

[4] کتاب الثقات، ج 8، ص 492.

[5] تقريب التهذيب، ج 2، ص 194.

[6] تقريب التهذيب، ج 2، ص 60.

 روايت ابن عساکر

ابن عساکر از ابو علي حداد و...، و از ابونعيم حافظ، از سليمان بن احمد، از عبدالرحمن بن محمّد بن سالم رازي، از محمّد بن يحيي بن ضريس عبدي از عيسي بن عبداللَّه بن عبيداللَّه بن عمر بن علي بن ابي طالب‏عليه السلام، از پدرش، از جدّش از علي‏عليه السلام نقل کرده که اين آيه (إِنَّما وَلِيُّکُمُ...) بر رسول خداصلي الله عليه وآله نازل شد... تا آخر حديث. [1] .

- ابو علي حدّاد که همان حسن بن احمد بن حسن اصفهاني است به تصريح سمعاني؛ عالم، ثقه، صدوق و از اهل علم و قرآن و دين بوده است.... [2] .

- ابونعيم حافظ؛ همان حافظ ابونعيم اصفهاني است که نزد اهل سنّت احتياج به توثيق ندارد.

- سليمان بن احمد؛ همان طبراني، حافظ مشهور نزد اهل سنّت است که احتياج به توثيق ندارد.

بقيه سند هم در توثيق حاکم تشريح شد.

[1] تاريخ دمشق، ج 42، ص 356 و 357.

[2] سير اعلام النبلاء، ج 19، ص 303.

 روايت سيوطي

سيوطي در «اسباب النزول» از طرق مختلف، اين حديث را نقل کرده، آن‏گاه مي‏گويد: «اين‏ها شواهدي است که برخي از آن‏ها برخي ديگر را تقويت مي‏کند.» [1] .

[1] اسباب النزول، ص 81.

راویان حدیث پیرامون آیه ولایت (از صحابه و از عام)

راويان حديث از صحابه

تعداد زيادي از صحابه، روايات مربوط به نزول آيه «ولايت» در شأن امام علي‏عليه السلام را نقل کرده‏اند که برخي از آنان عبارتند از:

1 - امام علي بن ابي طالب‏عليه السلام.

2 - ابوذر غفاري.

3 - مقداد بن اسود.

4 - عمار بن ياسر.

5 - ابو رافع قبطي.

6 - عمرو بن عاص.

7 - عبداللَّه بن سلام.

8 - عبداللَّه بن عباس.

9 - جابر بن عبداللَّه انصاري.

10 - انس بن مالک.

راويان حديث از عامه

عده بسياري از علماي اهل سنّت نيز احاديث مربوط به نزول آيه ولايت در شأن امام علي‏عليه السلام را نقل کرده‏اند که از آن جمله عبارتند از:

1 - قاضي ابو عبداللَّه واقدي. [1] .

2 - حافظ ابوبکر صنعاني. [2] .

3 - حافظ ابو الحسن عثمان بن ابي شيبه کوفي. [3] .

4 - ابو جعفر اسکافي معتزلي. [4] .

5 - حافظ عبد بن حميد کشي. [5] .

۶- ...

برای دیدن ادامه راویان به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

کیفیت اسدلال بر امامت از طریق آیه ولایت

کيفيت استدلال بر امامت

متکلمان و مفسّران اماميه براي نظريه خود دلايل و شواهدي اقامه کرده‏اند که از جمله آن‏ها اين‏که:

الف: کلمه «انّما» از ادوات حصر و مفاد آن اثبات و نفي است؛ يعني حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات مي‏کند و از آنچه ذکر نشده نفي مي‏کند. وقتي گفته مي‏شود: «انّما زيد عالم» مفاد آن اين است که زيد داراي صفت علم است و صفت کمال ديگري ندارد.

خطيب قزويني در «تخليص المفتاح» گفته است: «يکي از راه‏هاي حصر، کلمه «انّما» است؛ چنان‏که در حصر موصوف بر صفت گفته مي‏شود: «انّما قائم زيد»؛ زيرا کلمه «انّما» دربر دارنده معناي ما و الّا؛ يعني نفي و استثناء است.

علماي نحو گفته‏اند: انّما آنچه را که بعد از آن آمده است اثبات، و آنچه را که نيامده نفي مي‏کند....» [1] .

بنابر اين، کلمه انّما بر ولايتي خاص دلالت مي‏کند، ولايتي که به خداوند، پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله و بر کسي که با صفات مذکور در آيه توصيف شده است. ولي ولايت به معناي نصرت و محبت اختصاصي نيست؛ زيرا اين مطلب که هر مسلماني بايد مسلمان ديگر را ياري دهد و نسبت به او محبت ديني داشته باشد مورد اجماع مسلمانان است. چنان که آيه کريمه (اَلْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ [2] ) نيز بر آن دلالت مي‏کند. امّا ولايت تدبير و رهبري و سرپرستي، عموميّت ندارد. اسلام و ايمان شرط لازم چنين ولايتي است، ولي شرط کافي براي آن نيست. چنين ولايتي اوّلاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد و براي ديگران با اذن و مشيت الهي ثابت مي‏شود.

ب) مقصود از «وليّ» در آيه «ولايت» سرپرستي و امامت است نه محبّت و نصرت، و اين مطلب را از چند راه مي‏توان به اثبات رسانيد:

 >حاق لفظ

>قرينه اضافه

>قرينه عطف

>کلمه حصر

>خروج از خطاب در آيه

>يکي بودن ولي در هر عصر

برای خواندن ادامه مطلب بر روی گزینه ادامه مطلب کلیک نمایید

ادامه نوشته

معنای اولی به تصرف و ربشه واژه ولی

معناي اَولي به تصرف

ثابت کرديم که معناي «وليّ» همان اَولي به تصرف و اولويت در سلطه و سرپرستي است. حال ببينيم معناي «اولويّت» چيست؟

قسطلاني در تفسير آيه (النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) مي‏گويد: يعني پيامبر در تمام امور اَولي به مؤمنين است از خودشان، از بعضي آن‏ها نسبت به بعضي ديگر، در نفوذ حکمش و وجوب طاعتش. ابن عباس و عطا گفته‏اند: يعني هر گاه پيامبرصلي الله عليه وآله آن‏ها را به چيزي دعوت نمود و نفس آن‏ها خود را به چيزي ديگر، اطاعت پيامبرصلي الله عليه وآله اولي از اطاعت خودش است؛ زيرا پيامبر امر نمي‏کند و راضي نمي‏شود مگر به چيزي که در آن صلاح و نجاح مردم است به خلاف نفوس آن‏ها.» [1] .

گرچه عبارت (الَّذِينَ آمَنُوا) همه مؤمنان را شامل مي‏شود، ولي اين شمول و عموم مقصود نيست، بلکه مقصود بعضي از مؤمنان است؛ زيرا:

اوّلاً: براي آنان صفت ويژه‏اي بيان شده است و آن عبارت است از اقامه نماز و دادن زکات در حال رکوع در نماز؛ (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ).

ثانياً: (الَّذِينَ آمَنُوا) بر کلمه (رَسُولُهُ) عطف شده است، چنان‏که کلمه (رَسُولُهُ)بر کلمه (اللَّهُ) عطف شده است. مفاد آيه اين است که خدا و رسول خدا و مؤمناني که توصيف شده‏اند بر مخاطبان آيه يعني جامعه مؤمنان ولايت دارند. و اگر مراد از (الَّذِينَ آمَنُوا...) عموم مؤمنان باشد لازم مي‏آيد که همه مؤمنان، هم وليّ و مولّي عليه باشند؛ يعني هم ولايت مدار و هم ولايت‏پذير باشند، در حالي که با کلمه «وليّ» در آيه سازگاري ندارد؛ زيرا از باب تفاعل نيامده است.

ثالثاً: ولايت به معناي محبّت و نصرت است که عموميّت داشته و دو جانبه است، ولي ولايت تدبيري و رهبري، يک جانبه بوده و طرفيني نيست. بنابر اين مقصود از (الَّذِينَ آمَنُوا...) عموم مؤمنين نيست.

[1] ارشاد الساري، ج 7، ص 280.

 

ريشه واژه ولي

ريشه واژه «ولي»، ولايت است. اصل اين ماده بر قرب و نزديکي دلالت مي‏کند؛ يعني ميان دو چيز به گونه‏اي از نسبت قرب برقرار است که چيز ديگري ميان آن‏ها فاصله نيست.

ابن فارس مي‏گويد: «واو، لام و يا (ولي) بر قرب و نزديکي دلالت مي‏کند و واژه ولي به معناي قرب و نزديکي است، و کلمه مولي نيز از همين باب است. و بر معتِق، معتَق، صاحب، حليف، ابن عم، ناصر و جار اطلاق مي‏شود که ريشه همه آن‏ها ولي به معناي قرب است.» [1] .

راغب اصفهاني گفته است: «ولاء و توالي آن است که دو يا چند چيز به گونه‏اي باشند که غير آن‏ها ميان آن‏ها نباشد. اين معنا براي قرب مکاني است و قرب به لحاظ نسبت، دين، صداقت، نصرت و اعتقاد استعاره آورده مي‏شود.

واژه وِلايت (بر وزن هدايت) به معناي نصرت، و واژه وَلايت (بر وزن شَهادت) به معناي تولّي امر است. و گفته شده هر دو واژه يک معنا دارد و حقيقت آن همان تولّي امر است.» [2] .

با توجه به حالات اوليه انسان در کاربرد الفاظ و اين که معمولاً کلمات را در آغاز براي بيان معاني مربوط به محسوسات به کار مي‏برد، مي‏توان گفت: واژه ولايت در آغاز براي قرب و نزديکي خاص در محسوسات (قرب حسي) به کار رفته است، آن‏گاه براي قرب معنوي استعاره آورده شده است. بر اين اساس هر گاه اين واژه در امور معنوي به کار رود بر نوعي از نسبت قرابت دلالت مي‏کند و لازمه آن اين است که وليّ نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد، داراي حقي است که ديگري ندارد و مي‏تواند تصرّفاتي را بنمايد که ديگري جز به اذن او نمي‏تواند؛ مثلاً وليّ ميّت مي‏تواند در اموال او تصرف کند، اين ولايت او ناشي از حقّ وراثت است. و کسي که بر صغير ولايت دارد حقّ تصرف در امور وي را دارد. کسي که ولايت نصرت دارد مي‏تواند در امور منصور (آن کسي که نصرتش را عهده دار شده است) تصرف کند. و خداوند وليّ امر بندگان خويش است؛ يعني امور دنيوي و اخروي آن‏ها را تدبير مي‏کند و او وليّ مؤمنان است؛ يعني بر آنان ولايت خاصي دارد....

بنابر اين، معناي ولايت در همه موارد استعمال آن، گونه‏اي از قرابت است که منشأ نوعي تصرف و مالک بودن تدبير است. [3] .

به عبارت ديگر: ولايت، نوعي اقتراب و نزديکي نسبت به چيزي است، به گونه‏اي که موانع و حجاب‏ها از ميان براشته مي‏شود.... [4] .

حال اگر کسي با رياضت‏هاي نفساني و قابليت‏هايي که براي خود ايجاد کرده، و از طرفي ديگر مورد عنايات و الطاف الهي قرار گرفته و به مقام قرب تام الهي نايل شده، اين چنين شخصي از جانب خداوند بر مردم ولايت پيدا مي‏کند، ولايتي که لازمه آن اين است که وليّ نسبت به آنچه بر آن دلالت دارد، داراي حقي است که ديگري ندارد و او مي‏تواند تصرفاتي بنمايد که ديگري جز به اذن او نمي‏تواند. و همه اين‏ها به اذن و اراده و مشيّت خداوند است.

[1] معجم مقاييس اللغه، ص 1104.

[2] مفردات، راغب اصفهاني، ص 533.

[3] الميزان، ج 6، ص 12.

[4] الميزان، ج 5، ص 368.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بررسی شبهات آیه ولایت

بررسي شبهات

اهل سنّت از آنجا که دلالت آيه را بر امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام قوي ديده‏اند، درصدد مقابله با آن برآمده و از راه‏هاي مختلف درصدد ايجاد تشکيک در دلالت آن برآمده‏اند. اينک به يکايک آن‏ها پرداخته و از آن‏ها پاسخ خواهيم داد:

 

>تعبير به جمع

>استعمال مجازي

>اراده محبت و نصرت

>ولايت فعلي

>منافات با حضور قلب در نماز

>اطلاق زکات بر صدقه واجب

>شموليت در آيه

>حديثي منسوب به امام باقر

>نزول آيه در شأن عبادة بن صامت

>عدم استناد امام علي‏ به آيه ولايت

>عدم حصر در کلمه انما

>فرق بين وِلايت با وَلايت

>جمله و هم راکعون حال نيست

>عدم ذکر زمان اعمال ولايت

 

ادامه نوشته

تفسیر آیه و بررسی مصداق آن و ارتباط آن با امامت

 تفسير آيه

خداوند متعال در آيه ششم از سوره بيّنه مي‏فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَالْمُشْرِکِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ)؛ «همانا کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مي‏مانند، آن‏ها بدترين مخلوقاتند.»

پس از اين‏که خداوند در آيه فوق بدترين مخلوقات را معرّفي مي‏کند، در آيه بعد به معرّفي بهترين مخلوقات پرداخته، مي‏فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)؛ «کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات خدا هستند.»

در اين آيه براي بهترين مخلوقات خدا دو صفت ذکر شده است:

1 - ايمان به خدا و پيامبرصلي الله عليه وآله و روز قيامت.

2 - عمل صالح؛ که معناي وسيعي دارد، ساده‏ترين آن طبق آنچه در روايات آمده برداشتن موانع از سر راه مسلمانان است.

قرآن پس از معرفي «خير البريّة» و تبيين صفات و ويژگي‏هاي آنان، به بيان اجر و پاداش آنان مي‏پردازد و مي‏فرمايد: (جَزآؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ)؛ [1]  «پاداش آن‏ها نزد پروردگارشان باغ‏هاي بهشت جاويدان است، که نهرها از زير درختانشان جاري است، هميشه در آن مي‏مانند، [هم] خدا از آن‏ها خشنود است و [هم] آن‏ها از خدا خشنودند و اين [مقام والا] براي کسي است که از پروردگارش بترسد.»

[1] سوره بيّنه، آيه 8.

 

 بررسي مصداق آيه

از امتيازات دين الهي اين است که با وجودي که تبيين کننده راه سعادت و کمال است و آن را در سطح کلّي خوب توصيف و تبيين مي‏کند ولي به اين اکتفا نکرده، الگوي کاملي نيز به جامعه معرفي مي‏کند تا با پيروي از او که مجسّم آن دستورات هدايت است، بهتر به کمال خود برسد. در قرآن کريم مشاهده مي‏کنيم که پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله الگو براي صحابه و به طور کلّي براي مسلمان معرفي شده است. خداوند متعال مي‏فرمايد: (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)؛ [1]  «مسلّماً براي شما در [زندگي] رسول خدا الگوي نيکويي است.»

امّا اين را مي‏دانيم که در هر زمان احتياج به يک الگوي کامل داريم؛ زيرا هر زمان مقتضيات خاص خود را دارد، و لذا بايد کساني باشند که از عصمت برخوردار بوده و در مواقف مختلف، الگوهاي صحيحي براي مردمي باشند که درصدد رسيدن به حقّ و حقيقتند.

با ذکر اين مقدمه، مي‏خواهيم اين مطلب را مورد بررسي قرار دهيم که آيا پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله براي بعد از خودش کسي را به عنوان الگوي جامعه معرفي کرده است که مصداق بارز آيه مورد بحث بوده باشد تا مردم با اقتداي به او در حقيقت ادامه دهنده راه اصيل و خطّ پيامبرصلي الله عليه وآله بوده و به جزايي که خداوند در اين سوره معيّن کرده برسند، يا خير؟

با مراجعه به روايات فريقين در ذيل آيه شريفه مورد بحث و روايات ديگر پي‏مي‏بريم که پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مصداق بارز و اتمّ و اکمل خير البريّه که مؤمن واقعي و عمل کننده به اعمال صالح است را در زمان خود معرفي کرده و او کسي جز علي بن ابي طالب‏عليه السلام و هر کسي که همانند اوست، نبوده است.

[1] سوره احزاب، آيه 21.

 ارتباط آيه با امامت

بين شيعه و اهل سنّت اختلاف است که آيا امامت انتصابي است که بايد از جانب خداوند تعيين شود يا اين‏که به انتخاب مردم واگذار شده است. در هر دو صورت از اين آيه و رواياتي که در ذيل آن آمده است به دست مي‏آيد که امام علي‏عليه السلام بهترين مردم است. و از آنجا که اين اصل کلّي مورد موافقت حتّي ابن تيميه است که بهترين‏ها بايد رهبرو امام باشند، نتيجه مي‏گيريم که امام علي‏عليه السلام از آن جهت که بهترين است بايد امام و رهبر جامعه اسلامي بعد از پيامبر باشد؛ خواه خلافت به انتصاب باشد و يا انتخاب.

آیه خیر البریه

آيه خير البرية

يکي از آياتي که به يک معنا مربوط به امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام است و با ظرافتي خاص، دلالت بر ولايت و امامت آن حضرت دارد، آيه «خير البريّة» است. خداوند متعال در سوره بيّنه مي‏فرمايد:

 (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ...)؛ [1]  

«همانا کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات [خدا] هستند....»

چگونگي استدلال به اين آيه بر امامت و ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام دقيق و ظريف است و لذا احتياج به شرح و بسط دارد. اينک به توضيح آيه مي‏پردازيم.

[1] سوره بيّنه، آيه 7.

 

تفسیر آیه و بررسی مصداق آن و ارتباط آن با امامت

راویان حدیث آیه خیر البریه و ارتباط آن با امامت

بررسی شبهات آیه خیر البریه

راویان حدیث آیه خیر البریه و ارتباط آن با امامت

نقل روايات

همان‏گونه که اشاره شد، روايات زيادي در ذيل آيه مورد بحث وارد شده که «خير البرية» را بر امام علي‏عليه السلام تطبيق کرده است، اينک به برخي از روايات اهل سنّت اشاره مي‏کنيم:

1 - ابن حجر و ديگران از ابن عباس نقل کرده‏اند: هنگامي که آيه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ...) نازل شد، رسول خداصلي الله عليه وآله خطاب به علي‏عليه السلام فرمود: «مقصود از آن تو و شيعيان تو است....» [1] .

2 - حاکم حسکاني نيز از ابن عباس نقل کرده که اين آيه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ...) در شأن علي و اهل بيت‏عليهم السلام نازل شد. [2] .

3 - وي هم‏چنين به سندش از امام علي‏عليه السلام نقل کرده که فرمود: «رسول خداصلي الله عليه وآله در حالي که من او را به سينه چسبانده بودم از دنيا رحلت نمود، حضرت فرمود: اي علي! آيا قول خداوند تعالي: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) را نشنيده‏اي؟ آن‏ها شيعيان تو هستند. وعده‏گاه من و شما در کنار حوض (کوثر) است....» [3] .

4 - ابن مردويه از عايشه نقل کرده که گفت: به رسول خداصلي الله عليه وآله عرض کردم: چه کسي کريم‏ترين خلق بر خداوند است؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: آيا نخوانده‏اي اين آيه را (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ...)؟ [4] .

5 - ابن عساکر به سندش از جابر بن عبداللَّه انصاري نقل مي‏کند که فرمود: ما نزد پيامبرصلي الله عليه وآله بوديم که علي‏عليه السلام وارد شد. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: قسم به کسي که جانم به دست اوست، همانا اين (علي) و پيروان و شيعيان او به طور حتم در روز قيامت به فوز خواهند رسيد. در اين هنگام بود که اين آيه نازل شد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ).

لذا هر گاه اصحاب پيامبر مشاهده مي‏کردند که علي‏عليه السلام مي‏آيد مي‏گفتند: خير البريّه آمد. [5] .

6 - ابن مردويه از امام علي‏عليه السلام نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله به من فرمود: «آيا قول خدا را نشنيده‏اي (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا...)؟ مقصود تو و شيعيان تو است....» [6] .

7 - طبري در تفسير خود به سندش از ابي الجارود از امام باقرعليه السلام در تفسير آيه (أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «مقصود تو هستي اي علي و شيعيان تو.» [7] .

برای دیدن ادامه پاسخ ها به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

بررسی شبهات آیه خیر البریه

بررسي شبهات

از آنجا که اين روايات نصّ بر حقانيّت امام علي‏عليه السلام و شيعيان آن حضرت است لذا اهل سنّت درصدد برآمده‏اند که از هر طريق ممکن در آن‏ها خدشه وارد کنند. اينک به بررسي هر يک از آن‏ها پرداخته و پاسخ مي‏دهيم:

 >برتري امام علي‏ از پيامبر

>شيعه يعني محب

>عدم اطلاق لفظ شيعه بر فرقه اماميه

>اطلاق شيعه بر هر گروه و حزب

>دعوت اسلام به اجتماع، نه تفرقه

>اثبات تشيع با روايات جعلي

>هيچ يک از صحابه عقيده شيعه را نداشت

>تغيير در تشيع

>تبري حضرت علي‏ از عقايد شيعه

>خروج از روش اسلام

>تمسک به تعريف شيخ مفيد

>اشکالي بر تعريف شيخ مفيد

برای مشاهده جوابها بر روی گزینه ادامه مطلب کلیک نمایید

ادامه نوشته