کيفيت استدلال بر امامت

متکلمان و مفسّران اماميه براي نظريه خود دلايل و شواهدي اقامه کرده‏اند که از جمله آن‏ها اين‏که:

الف: کلمه «انّما» از ادوات حصر و مفاد آن اثبات و نفي است؛ يعني حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات مي‏کند و از آنچه ذکر نشده نفي مي‏کند. وقتي گفته مي‏شود: «انّما زيد عالم» مفاد آن اين است که زيد داراي صفت علم است و صفت کمال ديگري ندارد.

خطيب قزويني در «تخليص المفتاح» گفته است: «يکي از راه‏هاي حصر، کلمه «انّما» است؛ چنان‏که در حصر موصوف بر صفت گفته مي‏شود: «انّما قائم زيد»؛ زيرا کلمه «انّما» دربر دارنده معناي ما و الّا؛ يعني نفي و استثناء است.

علماي نحو گفته‏اند: انّما آنچه را که بعد از آن آمده است اثبات، و آنچه را که نيامده نفي مي‏کند....» [1] .

بنابر اين، کلمه انّما بر ولايتي خاص دلالت مي‏کند، ولايتي که به خداوند، پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله و بر کسي که با صفات مذکور در آيه توصيف شده است. ولي ولايت به معناي نصرت و محبت اختصاصي نيست؛ زيرا اين مطلب که هر مسلماني بايد مسلمان ديگر را ياري دهد و نسبت به او محبت ديني داشته باشد مورد اجماع مسلمانان است. چنان که آيه کريمه (اَلْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ [2] ) نيز بر آن دلالت مي‏کند. امّا ولايت تدبير و رهبري و سرپرستي، عموميّت ندارد. اسلام و ايمان شرط لازم چنين ولايتي است، ولي شرط کافي براي آن نيست. چنين ولايتي اوّلاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد و براي ديگران با اذن و مشيت الهي ثابت مي‏شود.

ب) مقصود از «وليّ» در آيه «ولايت» سرپرستي و امامت است نه محبّت و نصرت، و اين مطلب را از چند راه مي‏توان به اثبات رسانيد:

 >حاق لفظ

>قرينه اضافه

>قرينه عطف

>کلمه حصر

>خروج از خطاب در آيه

>يکي بودن ولي در هر عصر

 

حاق لفظ

کلمه «وليّ» که در آيه به کار رفته، گرچه در لغت عرب به معاني گوناگوني؛ از قبيل: مالک امر، دوست، رفيق، ياري کننده و... به کار رفته است، ولي معناي شايع، آن که هنگام اطلاق کلمه و ذکر آن بدون قرينه، متبادر به ذهن است همان معناي اوّل؛ يعني مالک امر و صاحب سلطه است. وليّ طفل به معني سرپرست او و وليّ زن به معناي سرپرست زن و وليّ دم به معناي سرپرست خون است، کسي که حقّ مطالبه قصاص يا ديه را دارد. لذا «وليّ امر» نيز به معناي سرپرست امر خلافت و امارت است.

معناي آيه چنين مي‏شود: «همانا کساني که متولي امور شما هستند و بر شما ولايت و سلطه دارند همانا خداوند و رسولش و علي بن ابي طالبند.

قرينه اضافه

گرچه خود کلمه «وليّ» بر حقّ سلطه دلالت داشته و معناي متبادر از آن است، ولي اضافه کلمه «وليّ» به کساني که احتياج به ولايت و سرپرستي دارند، قرينه‏اي بر معناي سلطه و سرپرستي در لفظ «وليّ» است. و در مورد اين آيه، کلمه «وليّ» به مردم اضافه شده است. مردمي که احتياج به قيّم و سرپرستي دارند که از خودشان برتر باشد.

قرينه عطف

يکي ديگر از قراين موجود بر معناي سرپرستي و سلطه در آيه «ولايت» درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام، قرينه عطف است؛ زيرا در اين آيه، کلمه «وليّ» يک بار آمده و بر خداوند، رسول والذين آمنوا... عطف شده است. عطف، دليل بر سنخيّت بين معطوف و معطوف عليه در معناي عامل است. حال اگر معناي ولايت خداوند مشخص است که همان اولويّت و سرپرستي است و نيز درباره رسول اکرم‏صلي الله عليه وآله در قرآن به اولويّت تبيين شده است، در مورد عليّ بن ابي طالب‏عليه السلام نيز ولايت او به همان معناي اَولي به تصرف و سلطه و سرپرستي است و تنها فرق آن‏ها به اصالت و تبعيت است؛ به اين معنا که ولايت خداوند به اصالت و از رسول‏صلي الله عليه وآله و امام علي‏عليه السلام به تبع اذن الهي است.

کلمه حصر

کلمه «انّما» که در آيه «ولايت» به کار رفته، به اتفاق اديبان عرب افاده حصر مي‏کند که با در نظر گرفتن معناي حصر در آيه، تنها با معناي سلطه و سرپرستي سازگاري دارد؛ زيرا معنا ندارد که خداوند بگويد: تنها محبّ و ناصر شما اين سه نفرند. خداوند در آيه (الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ [1] ) آن دو (محبّ و ناصر) را براي همه مؤمنان، که رسول خداصلي الله عليه وآله نيز جزو آن‏ها شمرده مي‏شود، جعل کرده است.

اشکال: ممکن است کسي اشکال کند که حصر در آيه با مذهب شيعه امامي سازگاري ندارد؛ زيرا آن‏ها امامت و خلافت و ولايت را منحصر به امام علي‏عليه السلام ندانسته، بلکه بر دوازده نفر منطبق مي‏کنند.

پاسخ: حصر در آيه حقيقي نيست، بلکه اضافي است در مقابل ديگران از صحابه که در عصر حضرت بوده‏اند، به دليل احاديث دوازده خليفه که صاحبان امر و خلافت و ولايت و سرپرستي را دوازده نفر شمرده است.

و ديگر اين‏که حصر در آيه ضرري نمي‏رساند، که امامت ساير ائمه به ترتيب بوده و در طول امامت يکديگر باشند؛ زيرا هر يک از امامان، قائم مقام امام ديگري است، و لذا با حصر ولايت در امام علي‏عليه السلام منافاتي ندارد.

[1] سوره توبه، آيه 71.

 

 خروج از خطاب در آيه

در فقره (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا...) به امّت اسلامي خطاب شده که خدا، رسول او و برخي از مؤمنانِ خاص «وليّ» آنان هستند. اين خطاب، اقتضا دارد که خدا و رسول او و اين مؤمن خاص داخل در امّت اسلامي فرض نشوند وگرنه اتّحاد «وليّ» و «مولّي عليه» لازم مي‏آيد. ولايت آنان بايد ولاي خاص باشد، نه ولايت متقابل به معناي محبّت يا نصرت که به حکم آيه (الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ) براي همه مؤمنان جعل شده است. پس خداوند، وليّ متصرّف و اداره کننده مستقلّ مردم است و همين ولايت را براي رسول خدا و حضرت علي‏عليه السلام نيز جعل کرده است.

يکي بودن ولي در هر عصر

اگر عالم خدايي دارد، بايد اين خدا يکي باشد، چون با وجود دو خدا که صفاتشان عين ذات هم باشد؛ يعني دو علم، دو قدرت و دو مديريّت، آسمان‏ها و زمين از بين مي‏روند: (لَوْ کانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا [1] ). نمي‏توان گفت که دو خداوند بر اساس حقّ کار مي‏کنند؛ زيرا غير از خود خدا حقّي در عالم نيست و ساير موجودات، عدم محض هستند و نفس الامر و واقع هر چه باشد، همه فعل خدا است. پس اگر از ذات حقّ موجود است به طور قطع، واحد و بدون شريک است: (اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ). [2] .

درباره رسول الهي نيز همين مطلب وجود دارد؛ يعني دو رسول در زمين و زمان واحد نمي‏توانند جامعه را اصلاح کنند. امامان معصوم‏عليهم السلام نيز که هر کدام مظهر تامّي از اسماي الهي هستند، برنامه خاص دارند. از اين رو از ميان دو معصوم که در يک زمان زندگي مي‏کنند، يکي امام و ديگري مأموم است.

بر اساس اين معيار کلّي، نمي‏توان گفت مصداق (الَّذِينَ آمَنُوا...) در آيه ولايت جميع يا گروهي از مؤمنان است که در حال رکوع زکات مي‏دهند، چون هرج و مرج پيش مي‏آيد و نقض غرض مي‏شود؛ زيرا هدف از تعيين ولي، جلوگيري از هرج و مرج است، و اگر قرار باشد هر کسي در حال رکوع، صدقه بدهد، امام و رهبر باشد و چنين ادعايي داشته باشد موجب هرج و مرج خواهد شد.

از اين رو مراد از (الَّذِينَ آمَنُوا...) تنها حضرت علي‏عليه السلام است، گرچه حصر اضافي است و در مقابل ديگر افراد از صحابه است و ولايت ساير ائمه از دلايل ديگر استفاده مي‏شود.

[1] سوره انبيا، آيه 22.

[2] سوره بقره، آيه 255.