مناظره امام با طبيب هندى(1)
اينكه مو در بالاى سر است براى آن است كه روغنها به مغز برسد و از اطراف آن بخار خارج شود و گرما و سرما را از آن دور كند.
اينكه پيشانى از مو خالى است براى آن است كه آنجا محل ورود نور به چشمهاست.
اينكه در پيشانى خطهايى وجود دارد براى آن است كه عرقى كه از سر به طرف چشم مىآيد در آنجا بماند به اندازهاى كه انسان آن را از خود دفع كند مانند نهرها كه آبها را در خود مىگيرند.
و اينكه ابروها را بالاى چشمها قرار داده براى آن است كه نور را به اندازه لازم بفرستد. اى هندى آيا نمىبينى كه وقتى نور شديد باشد انسان دستش را بر چشمش مىگذارد تا نور به اندازه كافى بتابد؟
و اينكه بينى را وسط دو چشم قرار داد براى آن است كه نور را بهدو قسمت مساوى براى دو چشم تقسيم كند.
و اينكه چشم به شكل لوزى است براى آن است كه دوا را با ميل به آن بكنند تا دردش زايل شود و اگر مربع يا دايرهاى بود ميل در آن جريان نمىيافت و دوا به آن نمىرسيد و درد آن زايل نمىشد.
و اينكه سوراخ بينى را به طرف پايين قرار داده براى آن است كه دردهايى كه از بالا مىريزد به پايين بريزد و در مقابل، بوها از آن بالا رود و اگر رو به بالا بود دردها از آن پايين نمىآمد و بوها بالا نمىرفت.
و اينكه لب و شارب را بالاى دهان قرار داده براى آن است كه آنچه از دماغ مىريزد به دهان نريزد تا انسان از غذا و آب متنفر نباشد.
و اينكه براى مردان ريش قرار داده براى آن است كه از اينكه صورت خود را بپوشد بىنياز باشد و مردان از زنان متمايز باشند.
و اينكه دندان جلويى را تيز قرار داده تا با آن ببرد و دندان كرسى را پهن قرار داده تا با آن خورد كند و دندان ناب را بلند قرار داده و آن ستونى در ميانست و دندانهاى پيشين و دندانهاى كرسى را از هم جدا مىكند.
و اينكه دو كف دست را بدون مو قرار داده براى آن است كه لمس به وسيله آنها انجام مىگيرد و اگر مو داشت انسان نمىتوانست به خوبى لمس كند.
و اينكه مو و ناخن روح ندارند براى آن است كه بلند شدن آنها بد و كوتاه كردن آنها پسنديده است و اگر روح داشتند موقع كوتاه كردن
انسان احساس درد مىكرد.
و اينكه قلب مانند دانه صنوبر است براى آن است كه قلب آويخته است و سر آن نازك است تا داخل ريه باشد و از هواى داخل آن استفاده كند و مغز سر از حرارت آن دچار صدمه نشود.
و اينكه ريه را به دو قطعه كرده براى آن است كه قلب در جوف آن قرار گيرد و با حركت آن استراحت كند.
و اينكه كبد را به شكل برآمده قرار داده براى آن است كه بر معده سنگينى كند و به آن فشار آورد تا بخارهاى آن خارج شود.
و اينكه كليه را مانند لوبيا قرار داده براى آن است كه محل ريزش منى نقطه به نقطه در آن قرار دارد و اگر دايرهاى يا مربع بود، نقطهها به هم وصل مىشد و مرد از خروج آن احساس لذت نمىكرد چون منى از فقرات كمر به كليه مىريزد و آن با قبض و بسط خود آن را به مثانه پرتاب مىكند همان گونه كه تير از كمان پرتاب مىشود.
و اينكه خمى زانو را به طرف پشت قرار داده، براى آن است كه انسان به طرف جلو حركت مىكند و بايد تعادل داشته باشد و اگر اين طور نبود در راه رفتن سقوط مىكرد.
و اينكه كف پا را منحنى قرار داده براى آن است كه اگر همه كف بر زمين واقع مىشد به سنگينى سنگ آسياب مىشد.
مرد هندى گفت: اين همه علوم از كجا براى تو حاصل شده است؟
امام فرمود: آن را از پدرانم و آنها از رسول خدا و او از جبرئيل و او از خداوندى كه جسم و روح را آفريد، آموختهام.
مرد هندى گفت:
راست گفتى و من شهادت مىدهم كه خدايى جز اللَّه نيست و محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پيامبر خدا و بنده اوست و تو دانشمندترين فرد زمان خود هستى.
پايان قصه
پاورقي:
( 1) بحار الانوار ج 14 ص 478 و كشف الاخطار( مخطوط)