عدم وجود نص جلي
عدم وجود نص جلي
همو ميگويد: حديث «دار» صحيح نيست؛ زيرا دليل قطعي داريم بر اين مطلب که نصّ جليّ وجود ندارد وگرنه بايد متواتر ميبود. و ديگر اينکه اگر چنين نصّي وجود داشت بايد علي با ابوبکر در امر امامت به معارضه ميپرداخت. و ديگر اينکه با وجود صلابتي که اصحاب در دين داشتند، چگونه ممکن است با وجود نصّ از آن پيروي نکرده باشند.
پاسخ:
اولاً: حصول تواتر مشروط به نبود شبهه است که براي اهل سنت امر مشتبه شده است، بلکه بالاتر از شبهه، تعصّبي که دارند مانع يقين آنها از راه تواتر و راههاي ديگر به مسأله امامت اميرالمؤمنينعليه السلام شده است.
ثانياً: جاي تقاضاي دليل متواتر در اين واقعه و موقعيت نيست؛ زيرا عموم قريش و بسياري از انصار در ابتدا با حضرت عليعليه السلام دشمني و حسادت داشتند و به جز عدهاي اندک در ابتدا به حضرت ارادت نداشتند و لذا چگونه ممکن است با اين تعداد اندک، تواتر حاصل شود.
ثالثاً: چه کسي گفته که اميرالمؤمنين اعتراضي نسبت به خلافت ابوبکر نداشته است، ما اين مطلب را به طور مستقل در مقالهاي به اثبات رساندهايم.
رابعاً: اينکه ادّعا شده که عموم صحابه در دين صلابت داشتهاند نيز حرف صحيحي نيست؛ زيرا همانگونه که در بحث «عدالت صحابه» به اثبات رسانديم مطابق برخي از آيات و روايات، تعدادي از صحابه مشکل ضعف در دين داشته و اهل معصيت و نافرماني بودهاند، و لذا مورد سرزنش در قرآن و روايات پيامبرصلي الله عليه وآله قرار گرفتهاند.