تعصبات بیجا
يعني فقط كتاب خدا براي ما بس است وما نيازي به مفسر قران نداريم!!!
و اكثر كساني كه دچار شك وترديد در رابطه با بعضي از آيات مانند: آيه تطهير، مباهله، ولايت و... (كه در شان حضرت علي (عليهالسلام) مي باشد) شده اند آن است كه قران را به راي فاسد ومحدود وخود تفسير كردند واز نعمت مفسرين بزرگ قران يعني اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) محروم مي باشند اين در حالي است كه علماء سني مي دانند كه پيامبر فرمود: هر كس قران را به راي تفسير كند ،نشيمنگاه او در جهنم خواهد بود.
٣- كينه دوزي نسبت به خاندان اهل بيت پيامبر مخصوصا حضرت علي(عليهالسلام):
در دعاي ندبه مي خوانيم كه: "او بود كه(علي) بر طبق تاويل وباطن قران مي جنگيد وباكي از ملامت كنندگان نداشت ودر راه خدا ، خون بزرگان عرب را به خاك ريخت ودلاورنشان را بكشت وبا گرگانشان در افتاد وهمين سبب شد كه در دلهاي ايشان كينه ها بگذارد ،كينه هاي جنگ بدر ،خيبر حنين وغيره...."
و اين كينه ودشمني توسط بعضي از دشمنان خدا مانند معاويه كه در قران از او به عنوان شجره ملعونه ياد شده است ،به صورت يك سنت جاهلي در آمد. و مركز خلافت معاويه به عنوان كانون جعل احادث توسط دنيا طلباني هم چون اوهريره گرديد كه حاضر بود در مقابل دريافت چند درهم عليه حضرت علي (عليهالسلام) هر حديثي را جعل نمايد ،واين احاديث پس از گذشت ده ها سال به عنوان سندي تارخي براي بعضي از بزرگان اهل سنت گرديد وبه جايي مي رسد كه پس از چند قرن وانقراض حكومت بني اميه مردم به دليل تبليغات سوء دشمنان خدا همچنان به حضرت علي(عليهالسلام) دشنام مي دادند وبه آن افتخار مي كردند واين كار را وظيفه ديني خود مي دانستند،وجاي تعجب ندارد كه علماء سني قرن دوم وسوم به بعد تحت تاثير اين تبليغات، هم به فضيلت هاي علي (عليهالسلام) اعتراف مي كنند ولي با اين وجود كينه وعداوت نسبت به خاندان اهل بيت (عليهالسلام) را در دل به همراه داشتند كه البته شيطان نيز در تقويت اين طرز تفكر آن ها ياري نموده است.!!
٤- عدم لياقت در پذيرش مكتب شيعه:
لياقت واژه اي است كه در قلمرودين شامل هر كسي نمي شود وخداوند آن را به كساني عطاء
مي فرمايد كه بخواهد. معمولا وقتي ما فضيلت هاي اهل بيت مخصوصا حضرت علي (عليهالسلام)
را از قول علماء بزرگ سني مانند: ابن ابي الحديد ،نسايي ،حافظ ابو نعيم اصفهاني مي شنويم، فكر مي كنيم اين سخنان از زبان يك عالم شيعه بيان شده است ،ولي بعد متوجه مي شويم گوينده حديث يك سني متعصب مي باشد وهر چند واقعيت رابيان مي كند ولي خود از آن پيروي نمي كنند.به عبارت ديگر مي توان گفت :شيعه بودن لياقتي است كه خداوند شامل حال هر كسي نمي كند و اگرشخصي مانند ابن الحديد تا دايره شيعه نزديك مي شود ولي چون لياقت ندارد،اجازه ورود به مركز تشيع را به او نمي دهند،"واز امام صادق(عليهالسلام) روايت است كه: مردي خدمت امير المومنين(عليهالسلام) آمد و آن حضرت همراه اصحابش بود، بر آن حضرت سلام كرد وگفت: به خدا من ولايت ومحبت تو را دارم، امير المومنين(عليهالسلام) فرمود: دروغ مي گويي،گفت:چرا،به خدا من محبت ودوستي تو را دارم وتا سه بار تكرار كرد، اميرالمومنين (عليهالسلام) فرمود: دروغ مي گويي، تو چنان كه گويي نيستي.همانا خدا روح هايمردم را دو هزار سال پيش از بدنهايشان آفريد وسپس دوستان مت را به ما عرضه كرد،به خدا من روح تو را در ميان آنها نديدم، پس تو كجا بودي؟ آنگاه آن مرد ساكت شد وجوابي نگفت ودر روايت ديگر است كه امام صادق(عليهالسلام) فرمود:او در آتش دوزخ بود."و هم چنين در تاريخ آمده كه بعضي ازعلماء بزرگ سني مانند:ابن عقده(محدث بزرگ اهل سنت) ،ابو عبدالرحمن نسايي(از ايمه صحاح سته) وابو جعفر بن محمد بن طبري (مفسر ومورخ بزرگ اهل سنت هر چند به خاطر بيان حق ودفاع از فضيلت هاي اميرالمومنين جان خود را از دست دادند ولي لياقت شيعه حضرت علي بودن را به دست نياوردند.
٥-اسلام بدون ايمان:
تمام علماء اهل سنت وپيروان آنها مطابق با آيه ١٤ سوره حجرات كه خداوند مي فرمايد:
قالت الاعراب آمنا قل لم تومنو ولكن قولوا اسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبكم وان تطيعواالله ورسوله لا يلتكم من اعمالكم شيا ان الله غفورٌ رحيم.
.اعراب باديه نشين گفتند: ايمان آورديم، بگو: ايمان نياورديم،بگوييد:كه تسليم شديم،وهنوز ايمان در دلهايتان داخل نشده است.واگر خدا وپيامبرش را اطاعت كنيد از ثواب اعمال شما كاسته نمي شود، زيرا خداوند آمرزنده ومهربان است.
و مطابق آيه اطيعو الله واطعيوالرسول واولي الامر منكم واقعا كداميك از علماء اهل سنت مطابق با سنت وسيره واقعي پيامبر عمل نمودند!! اين در حالي است كه پيامبر فرمود:" لولا انت يا علي لم يعرف المومنون بعدي"
وآيا كساني كه مسلمان هستند وخود را پيرو مكتب رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانند نبايد به اين سخن پيامبر خدا عمل نمايند؟