الباني و تضعيف سندهاي حديث

ناصرالدين الباني وهابي در کتاب «سلسلة الأحاديث الضعيفة» حديث را با تعبيرات گوناگون آورده و همه را تضعيف کرده است. اينک به طور خلاصه به آن اشاره مي‏شود:

1 - ابن عبد البرّ[1]  و ابن حزم[2]  از طريق سلام بن سليم و او از حارث بن غصين، از اعمش از ابوسفيان، از جابر نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اصحابي کالنجوم، بايّهم اقتديتم اهتديتم».

ابن عبد البر مي‏گويد: «اين حديثي است که قابل احتجاج نيست؛ زيرا حارث بن غصين مجول است».

ابن حزم نيز مي‏گويد: «اين روايت ساقط است؛ زيرا ابوسفيان ضعيف است. و سلام بن سليمان از کساني است که احاديث ضعيف‏السند را روايت مي‏کند، و اين حديث بدون شک از جمله آن‏ها است».

آن‏گاه الباني مي‏گويد: «بار اين حديث بر دوش سلام بن سليم است و علما اجماع بر ضعف او دارند. ابن خراش مي‏گويد: «او کذّاب است». و ابن حبّان گفته: او احاديث جعلي روايت مي‏کند... و به همين جهت است که احمد گفته: «اين حديث صحيح نيست» همان‏گونه که ابن قدامه در کتاب «المنتخب» به آن اشاره کرده است.[3] .

آن‏گاه الباني مي‏گويد: «گفتار شعراني[4]  که اين حديث را نزد اهل کشف صحيح دانسته، باطل است؛ زيرا تصحيح احاديث از طريق کشف بدعت صوفي است و اعتماد بر اين طريق منجرّ به تصحيح احاديث باطلي مي‏شود که هيچ اصل و اساسي ندارد، همانند اين حديث؛ به جهت آن‏که کشف، بهترين حالاتش بر فرض صحّت همانند رأي است که گاهي به خطا و گاهي به صواب مي‏رود. و اين در صورتي است که هوا و هوس در آن راه پيدا نکرده باشد.[5] .

2 - خطيب[6]  و قبل از او ابوالعباس اصمّ، و او از بيهقي[7]  و ديلمي و ابن عساکر از طريق سليمان بن ابي کريمه از جويبر از ضحاک از ابن عباس نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «مهما اوتيتم من کتاب اللَّه فالعمل به لا عذر لأحدکم في ترکه، فإن لم يکن في کتاب اللَّه، فسنة ماضية، فان لم يکن سنّة منّي ماضية فما قال اصحابي، انّ اصحابي بمنزلة النجوم في السماء، فأيّها اخذتم به اهتديتم، و اختلاف اصحابي لکم رحمة»؛ «هر چه که از کتاب خدا به شما رسيده بايد به آن عمل کنيد و براي هيچ کس عذري در ترک آن نيست، اگر در کتاب خدا نبود پس به سنت حتمي عمل کنيد، و اگر سنّتي از من يافت نشد به آنچه اصحابم مي‏گويند عمل نماييد؛ زيرا اصحابم به منزله ستارگان در آسمان‏اند، به هر کدام تمسک کنيد هدايت يافته‏ايد. و اختلاف اصحابم براي شما رحمت است».

آن‏گاه مي‏گويد: «اين سند جدّاً ضعيف است. ابن ابي حاتم، سليمان بن کريمه را ضعيف الحديث معرفي کرده است. و جويبر پسر سعيد ازدي مطابق رأي دارقطني و نسائي و ديگران، متروک است. و ابن مديني نيز او را تضعيف نموده است.

بيهقي بعد از نقل اين حديث گفته: اين حديث متنش مشهور است ولي سندهاي آن همگي ضعيف بوده و هيچ سندي براي آن به اثبات نرسيده است.

آن‏گاه مي‏گويد: تحقيق در مطلب آن است که اين حديث جداً ضعيف است به جهت آنچه درباره جويبر گفته شد...».[8] .

3 - ابن بطّه[9]  و خطيب و ديلمي[10]  و ابن عساکر[11]  از طريق نعيم بن حماد از عبدالرحيم بن زيد عمِّي از پدرش از سعيد بن مسيب از عمر بن خطّاب نقل کرده که پيامبر فرمود: «سألت ربّي فيما اختلف فيه اصحابي من بعدي، فاوحي اللَّه اليّ: يا محمّد! انّ اصحابک عندي بمنزلة النجوم في السماء، بعضها أضوأ من بعض، فمن أخذ بشي‏ء ممّا عليه من اختلافهم فهو عندي علي هدي»؛ «از پروردگار خود در مورد آنچه اصحابم بعد از من در آن اختلاف مي‏کنند سؤال نمودم. خداوند به من وحي فرستاد که اي محمّد! همانا اصحاب تو نزد من به منزله ستارگان در آسمانند، برخي روشن‏تر از برخي ديگر، پس هر کس چيزي از آنچه ايشان - با اختلافي که دارند - برآنند را اخذ کند، او نزد من بر هدايت است».

الباني بعد از نقل اين حديث مي‏گويد: «اين سندي است موضوع. نعيم بن حمّاد ضعيف است. و عبدالرحيم بن زيد عمِّي کذّاب است، و آفت در اين حديث اوست. و ابن معين او را کذّاب معرفي کرده است. و ذهبي بعد از نقل اين حديث در «ميزان الاعتدال» آن را باطل معرّفي کرده است.

4 - ابن عبدالبر و ابن حزم از طريق ابي شهاب حناط از حمزه جزري، از نافع از ابن عمر نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «انّما مثل اصحابي مثل النجوم، فأيّهم أخذتم بقوله اهتديتم»؛ «همانا اصحابم به مانند ستارگانند، به گفتار هر کدام اخذ کنيد هدايت يافته‏ايد».

ابن عبدالبر بعد از نقل اين حديث مي‏گويد: «اين سندي است غير صحيح». آن‏گاه الباني مي‏گويد: «حمزه همان ابن ابي حمزه است که دارقطني او را متروک معرّفي کرده و ابن عدي گفته: عموم مرويات او جعلي است. و ابن حبان درباره او گفته: او از افراد ثقه حديث جعلي نقل کرده است و لذا روايت از او جايز نيست. ذهبي در «ميزان الاعتدال» از او احاديث جعلي را آورده و اين حديث را از جمله آن‏ها به شمار آورده است.

ابن حزم مي‏گويد: «روشن شد که اين روايت اصلاً ثابت نيست بلکه شکّي در کذب آن نيست... چگونه صحيح است تقليد از قومي که گاهي خطا کرده و گاهي به صواب مي‏روند.

او نيز مي‏گويد: وظيفه ما متابعت از آن چيزي است که در قرآن آمده و از رسول خداصلي الله عليه وآله به سند صحيح رسيده است.

و در آخر مي‏گويد: اين حديث باطل و دروغ بوده و از توليدات اهل فسق به حساب مي‏آيد به جهاتي:

1 - اين حديث از طريق نقل ثابت نشده است.

2 - صحيح نيست که پيامبرصلي الله عليه وآله امر کند به چيزي که از آن نهي کرده است. مي‏دانيم که پيامبرصلي الله عليه وآله خبر داده که ابوبکر در فلان تفسيري که داشته به خطا رفته است. و نيز عمر در فلان تأويل دروغ گفته است... و محال است که پيامبرصلي الله عليه وآله امر کند مردم را به متابعت هر کدام از اصحاب که قطعاً خطاکار نيز بوده‏اند. و اين لازم مي‏آيد که پيامبرصلي الله عليه وآله امر به متابعت از خطا کرده باشد، و حضرت از اين امر مبرّا است.

3 - در اين حديث گفتاري است باطل و هرگز نمي‏توان آن را به پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت داد؛ زيرا کسي که اراده کرده جهت مَطلع جُدَي را ولي به دنبال مَطلع سرطان برود قطعاً هدايت نخواهد شد، بلکه به گمراهي خواهد افتاد، به جهت اين‏که هر ستاره‏اي قابل هدايت در هر راهي نيست پس اين تشبيه درست نيست. و واضح شد که دروغ است و سقوط آن از اعتبار به طور ضروري واضح است.

و نيز از ابن حزم نقل کرده که او درباره اين حديث مي‏گويد: «خبري است دروغ، جعلي، باطل و غير صحيح».[12] .

[1] جامع بيان العلم، ج 2، ص 91.

[2] الإحکام، ج 6، ص 82.

[3] المنتخب، ج 10، ص 199.

[4] الميزان، ج 1، ص 28.

[5] سلسلة الاحاديث الضعيفة، ج 1، ص 144و145.

[6] الکفاية في علم الدرايه، ص 48.

[7] المدخل، رقم 152.

[8] سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 1، ص 167-146.

[9] الإبانة، ج 4، ص 11.

[10] المسند، ج 2، ص 190.

[11] تاريخ دمشق، ج 6، ص 303.

[12] سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 1، ص 152-149.