جعل روايات در شأن خلفا
جعل روايات در شأن خلفا
ابن ابي الحديد مينويسد: معاويه در نامهاي که به عمّال خود در تمام بلاد اسلامي نوشت دستور داد تا به هيچ کس از شيعيان علي و اهل بيتش اجازه گواهي ندهند. و نيز بر آنها نوشت تا شيعيان عثمان و محبّين او و کساني که فضايل و مناقب او را روايت ميکنند جمع کرده و آنان را تکريم کنند و گزارشي از آن روايات جعلي و اسامي آنها و اسم پدران و عشيره آنها را به او بدهند تا به آنها صله دهد.
با اين دستور و انتشار آن بين مردم، فضايل بسياري براي عثمان نقل شد، تا به حدّي که در هر کشور تکثير شده و داخل منازل هر يک از مردم وارد شد... بعد از مدتي معاويه بار ديگر نامهاي به کارگزاران خود نوشت، و در آن گوشزد کرد که حديث در شأن عثمان فراوان نقل شده و هر گاه نامه من به شما رسيد مردم را دعوت به نقل روايت در شأن صحابه و خلفاي اولين نماييد. و هر روايتي را که کسي در شأن ابوتراب نقل کرده آن را در شأن صحابه درآوريد؛ زيرا اين عمل نزد من محبوبتر بوده و ابوتراب و شيعيان او را مغلوب خواهد کرد....
نامه معاويه بر مردم قرائت شد، لذا روايات جعلي بسياري در مناقب صحابه در ميان مردم منتشر گشت در حالي که هيچ حقيقت و واقعيت نداشته است. کار به جايي رسيد که اين روايات به اسم احاديث پيامبرصلي الله عليه وآله بر بالاي منابر خوانده شد و نيز به دست معلمان مکتبخانهها سپرده شد تا به کودکان و نوجوانان تعليم دهند، و لذا مردم آنها را همانند قرآن آموختند و به دختران و همسران و خدمتکاران خود نيز منتقل نمودند و همين طور اين روايات تا کنون در دسترس مردم باقي مانده است... و از اين طريق روايات جعلي بسيار و تهمتهاي فراواني در بين مردم در شأن خلفا و صحابه منتشر شد...».[1] .
ابن عرفه معروف به نفطويه از اکابر محدّثين و مورّخين به اين مناسبت نقل ميکند: «بيشتر احاديث در فضايل صحابه در ايام بني اميه به جهت تقرّب به آنها جعل شد تا با اين گونه احاديث به گمان خودبيني بني هاشم را به خاک بمالند».[2] .
ابن الجوزي در کتاب «الموضوعات» ميگويد: «گروهي متعصّب که هيچ بهرهاي از خير ندارند ادّعاي تمسک به سنت نموده به جهت مقابله با رافضه احاديثي را در فضايل ابوبکر جعل و وضع نمودند...».[3] .
همو در جايي ديگر جاعلين حديث را بر چند قسم تقسيم ميکند:
1 - زنادقه و اهل کفر که به قصد فاسد کردن شريعت و وارد کردن شک در آن و بازي با دين، جعل حديث کرده و به پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت دادند.
2 - برخي نيز به جهت ياري مذهب خود جعل حديث کرده و شيطان آنها را اين گونه فريب داد که اين عمل جايز است.
3 - برخي نيز به جهت ترغيب مردم به عمل بر خير و دوري از شر، احاديثي را جعل نمودند.
4 - گروهي ديگر جعل حديث بر هر کلام حسن را جايز شمردند.
5 - و برخي نيز به جهت اهداف و اغراضي خاص، حديثي را اختراع مينمودند.[4] .
و نيز ميگويد: «من احاديث بسياري را که در فضل ابوبکر نقل ميکنند ذکر نميکنم؛ زيرا برخي از آنها از حيث معنا صحيح است ولي از حيث سند و نقل ثابت نيست، و برخي نيز بيمعنا است و دائماً آنها را از زبان عوام مردم ميشنوم...».[5] .
[1] شرح ابن ابي الحديد، ج 3، ص 15؛ فجر اسلام، احمد امين، ص 275.
[2] همان؛ فجر الاسلام، ص 213.
[3] کتاب الموضوعات، ج 1، ص 225.
[4] کتاب الموضوعات، ج 1، ص 20-15.
[5] همان، ج 1، ص 237.