بررسي احاديث معارض پیرامون اولین مسلمان
بررسي احاديث معارض
برخي از علماي اهل سنت در صدد استدلال به برخي از احاديث ضعيفالسند برآمدهاند تا اسلام ابوبکر را سابق بر اسلام حضرت عليعليه السلام معرفي کنند. اينک به بررسي اين احاديث ميپردازيم:
>معارض 01:ذهبی نقل کرده که خديجه و ابوبکر و بلال و زيد اولين کساني بودند که بعد از بعثت پيامبر(ص) به او ايمان آورده اند
>معارض 02:از ابن حجرمی پرسند: ابوبکر اول کسي است که اسلام آورد يا علي؟ گفت: به خدا سوگند! که ابوبکر
>معارض 03:کدامين شخص اوّل کسي است که اسلام آورده است؟ گفت: ابوبکر»
معارض 01
سيوطي از ذهبي در «تلخيص المستدرک» نقل کرده که خديجه و ابوبکر و بلال و زيد اولين کساني بودند که بعد از بعثت پيامبرصلي الله عليه وآله به او ايمان آورده و با او خدا را عبادت کردند.[1] .
پاسخ:
اوّلاً: خود ذهبي در آخر کلامش آورده است: «گويا گوش در اينجا خطا کرده است؛ زيرا علي ميفرمود: من با رسول خدا عبادت خداوند ميکرديم در حالي که من هفت سال داشتم».[2] .
ثانياً: با يک حديث بدون سند نميتوان از احاديث متواتر و محکم و نصّ، رفع يد نمود. و لذا سيوطي بعد از نقل کلام ذهبي، روايت احمد بن حنبل را در پيشي داشتن اسلام علي بن ابي طالبعليه السلام آورده است.
ثالثاً: اگر ابوبکر همراه امام عليعليه السلام اسلام آورده بود بايد همانند حضرت در نماز پيامبرصلي الله عليه وآله در مسجدالحرام شرکت مينمود؛ در حالي که چنين نبوده است.
[1] اللآلي المصنوعة، ج 1، ص 322.
[2] همان.
معارض 02
ابن حجر هيتمي از فرات بن سائب نقل ميکند که از ميمون بن مهران سؤال کردم: ابوبکر اول کسي است که اسلام آورد يا علي؟ گفت: به خدا سوگند! که ابوبکر به پيامبر در زمان بحيراي راهب اسلام آورد در آن زماني که گذر پيامبر به او افتاد....[1] .
پاسخ:
اوّلاً: روايت از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل نشده است.
ثانياً: يک روايت ضعيفالسند چگونه ميتواند در مقابل اين همه از رواياتي که دلالت بر تقدّم اسلام حضرت عليعليه السلام دارد، مقابله کند.
ثالثاً: حديث به ميمون بن مهران ختم ميشود که از دشمنان حضرت عليعليه السلام به حساب ميآيد. ابن حجر ميگويد: «ميمون بن مهران بر علي حمله مينمود».[2] .
ثالثاً: فرات بن سائب که راوي از ميمون بن مهران است نيز در رجال مورد تضعيف واقع شده است؛
بخاري و ابن معين او را منکر الحديث و دارقطني و نسائي او را متروک، و ابوحاتم او را ضعيف الحديث و... دانستهاند.[3] .
رابعاً: چرا ابوبکر در روز سقيفه يا در موقعي ديگر به اين مطلب تصريح نکرده است؟
خامساً: حضرت اميرعليه السلام بر بالاي منبر رسول خداصلي الله عليه وآله و منابر بصره و کوفه ادّعا کرد که من اوّل کسي هستم که اسلام آورد و کسي او را تکذيب نکرد، با آنکه عدهاي از منحرفين پاي منبر او نشسته بودند.
ابوجعفر اسکافي معتزلي ميگويد: «و امّا اينکه جاحظ براي امامت ابوبکر به تقدم اسلام او تمسک کرده است، اگر اين احتجاج صحيح بود بايد خود ابوبکر در روز سقيفه به آن احتجاج مينمود؛ در حالي که ما نديديم چنين کاري انجام داده باشد... و اگر اين احتجاج صحيح ميبود بايد يکي از مردم براي ابوبکر ادّعاي امامت در عصر او يا بعد از عصرش به جهت تقدم در اسلام ميکرد؛ در حالي که ما سراغ نداريم که کسي چنين ادّعايي را کرده باشد. علاوه بر اينکه جمهور محدّثين اسلام ابوبکر را بعد از اسلام عدّهاي؛ امثال: علي بن ابي طالب و جعفر برادرش و زيد بن حارثه و ابوذر غفاري و عمرو بن عنبسه سلمي و خالد بن سعيد بن عاص و خبّاب بن ارت، ذکر کردهاند. و اگر ما روايات صحيحه و سندهاي قوي و مورد اعتماد را نظر و تأمل کنيم پي ميبريم که همه آنها بر اين دلالت دارند که عليعليه السلام اوّل کسي است که اسلام اختيار نموده است».[4] .
[1] صواعق المحرقه، ص 45.
[2] تهذيب التهذيب، ج 10، ص 391.
[3] ميزان الاعتدال، ج 3، ص 341؛ لسان الميزان، ج 4، ص 430و431.
[4] شرح ابن ابي الحديد، ج 13، ص 224، خطبه 238.
معارض 03
ابن عبد البرّ در ترجمه ابوبکر ميگويد: «شيخي براي ما از مجالد، از شعبي، از ابن عباس نقل کرده که از او سؤال شد: کدامين شخص اوّل کسي است که اسلام آورده است؟ گفت: ابوبکر».[1] .
او نيز از شعبه، از عمر بن مرّه از ابراهيم نخعي نقل کرده که اولين مسلمان ابوبکر است.[2] .
پاسخ:
اوّلاً: اين دو روايت از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل نشده است.
ثانياً: اين دو روايت در مقابل احاديث متواتر که بر تقدم اسلام حضرت امير دلالت دارد نميتواند استقامت کند.
ثالثاً: مشخص نشده که شيخي که از مجالد نقل کرده کيست؟
رابعاً: مجالد کسي است که مورد تضعيف علماي رجالي اهل سنت قرار گرفته است:
ابن معين ميگويد: به او احتجاج نميشود. احمد ميگويد: او چيزي نيست. نسائي او را غير قوي، و دارقطني و يحيي بن سعيد او را ضعيف شمردهاند. ابن مهدي از او روايت نقل نميکرده است.[3] .
خامساً: شعبي از جمله کساني است که آشکارا اعلان دشمني نسبت به اميرالمؤمنينعليه السلام مينمود.
سادساً: چگونه شعبي به ابن عباس چنين نسبتي را ميدهد در حالي که ابن عباس از جمله کساني است که بيشترين حديث را در تقدم اسلام حضرت اميرعليه السلام نقل کرده است.
سابعاً: در مورد حديث دوم، مضافاً به اينکه انقطاع داشته و از صحابي نقل نشده است، در سند آن شعبة بن حجاج است که بخاري در حقّ او گفته: احاديث او از منکرات است. و ابوحاتم او را مجهول معرفي کرده است.[4] .
و نيز در سند آن ابراهيم نخعي و شعبة بن حجاج است که ابن قتيبه در «المعارف»[5] اوّلي را از رجال شيعه، و شهرستاني در «الملل و النحل»[6] دوّمي را از رجال شيعه معرفي کرده است. و لذا به طور حتم اين روايت کذب و دروغ است؛ زيرا اتفاق جامعه شيعه به تبع اهل بيتعليهم السلام بر آن است که حضرت اميرعليه السلام اوّل کسي است که اسلام آورده است.
[1] الاستيعاب، ج 1، ص 341.
[2] همان، ص 342.
[3] ميزان الاعتدال، ج 3، ص 437و438.
[4] لسان الميزان، ج 3، ص 145.
[5] المعارف، ص 268.
[6] الملل و النحل، ج 1، ص 190.