صحت حديث

گروهي از علماي اهل سنت اين حديث را تصحيح کرده‏اند؛ از قبيل:

1 - علي بن سلطان بن محمّد قاري [1]  (1014).

2 - ابو جعفر طحاوي؛ زيرا بعد از نقل حديث ردّ شمس مي‏گويد: «وهذان الحديثان ثابتان، وکفي به حجة، ورواتهما ثقات، فلا عبرة بمن طعن في رجالهما»؛ «اين دو حديث نزد من ثابت است و براي حجّيت کافي است، و راويان آن دو حديث مورد وثوقند، و اعتباري نيست به کسي که در رجال اين دو حديث خدشه وارد کرده است».[2] .

3 - شهاب احمد خفاجي؛ زيرا او مي‏گويد:«رواه الطبراني باسانيد مختلفة رجال اکثرها ثقات»؛ «طبراني اين قضيه را به سندهاي مختلف نقل کرده که اکثر آن‏ها ثقه هستند».[3] .

او همچنين مي‏گويد: «اين حديث را مصنف (يعني قاضي عياض) نقل کرده و اشاره کرده که تعدّد طرق آن، شاهد صدقي بر صحّت آن است. و قبل از او بسياري از ائمه حديث؛ امثال طحاوي آن را تصحيح کرده‏اند...».[4] .

4 - حافظ طبراني؛ زيرا بعد از نقل حديث مي‏گويد: «اين حديث حسن است».[5] .

5 - حافظ حسکاني حنفي.[6] .

6 - بيهقي.[7] .

7 - حافظ هيثمي؛ در عنواني به نام «باب حبس الشمس للنبيّ‏صلي الله عليه وآله» از کتاب علامات النبوة.[8] .

8 - قسطلاني.[9] .

9 - محمد بن حسين ازدي.[10] .

10 - ابوالمظفّر يوسف قزأوغلي حنفي (654)؛ وي در ردّ جدش ابن الجوزي که در صدد تضعيف حديث ردّ شمس برآمده، مي‏گويد: «ادّعاي او بدون دليل است؛ زيرا ما آن را از افراد عادل و ثقه نقل کرده‏ايم، افرادي که هيچ مشکلي در آن‏ها وجود ندارد، و در سند آن‏ها کسي نيست که تضعيف شده باشد...، و اتهام جدي به جعل ابن عقده، از باب ظنّ و شک است نه از باب قطع و يقين. و ابن عقده مشهور به عدالت است، و از آنجا که فضايل اهل بيت‏عليهم السلام را نقل مي‏کند و مدحي درباره صحابه نقل نکرده او را به رفض و رافضي بودن نسبت داده‏اند...».[11] .

11 - ابوالربيع سليمان سبتي مشهور به ابن سبع در کتاب «شفاء الصدور».[12] .

12 - وليّ‏الدين ابوزرعه عراقي [13] .(826)

13 - ابوعبداللَّه زرقاني مالکي، (1122)؛ او مي‏گويد: «و از جمله قواعد آن است که تعدّد طرق، دلالت دارد بر اين‏که حديث اصلي دارد».[14] .

14 - زيني دحلان؛ او مي‏گويد: «ابن منده و ابن شاهين از اسماء به سند حسن نقل کرده‏اند. و نيز ابن مردويه از ابوهريره به سند حسن نقل کرده است. و طبراني نيز در معجم کبيرش به سند حسن آورده است».[15] .

15 - ملّا علي قاري؛ او مي‏گويد: «اين حديث في الجمله اصلش ثابت است و به کمک تعدّد سندها تقويت مي‏شود تا به مرتبه حسن مي‏رسد، و لذا قابل احتجاج و استناد است».[16] .

[1] المرقاة في شرح المشکاة، ج 4، ص 287؛ شرح الشفا در حاشيه نسيم الرياض، ج 3، ص 10.

[2] کشف الرمس، ص 29.

[3] نسيم الرياض، ج 3، ص 11.

[4] همان.

[5] کشف الرمس، ص 34.

[6] مسألة في تصحيح ردّ الشمس و ترغيم النواصب الشمس، حسکاني حنفي.

[7] کشف الرمس، ص 34.

[8] مجمع الزوائد، ج 8، ص 297.

[9] المواهب اللدنيّة، ج 1، ص 358.

[10] مناقب علي‏عليه السلام بنابر نقل لسان الميزان، ج 5، ص 140.

[11] کشف الرمس، ص 49و50.

[12] همان، ص 55.

[13] طرح التثريب، ج 6، ص 247.

[14] شرح المواهب اللدنيّه، ج 6، ص 490.

[15] سيره نبويه، ج 2، ص 201.

[16] شرح الشفا در حاشيه نسيم الرياض، ج 3، ص 10.