فهم نکات حديث

 >دو شي‏ء گران‏ بها و سنگين

>جامعيت کتاب و عترت

>هدايت مطلق در کتاب و عترت

>مصاحبت ابدي

>لزوم تمسک به هر دو

>بقاي عترت تا روز قيامت

>اعلميت اهل بيت

>عصمت اهل بيت‏

 

دو شي‏ء گران‏ بها و سنگين

کلمه «ثقلين» تثنيه است از ماده ثَقَل، به معناي متاع و توشه سفر و هر چيز نفيسي که احتياج به محافظت داشته باشد[1]  يا از ماده ثِقل به معناي سنگيني است.

ثعلب مي‏گويد: کتاب و عترت را ثقلين ناميدند؛ زيرا عمل به آن دو سنگين است و آن‏ها را به دليل بزرگ جلوه دادن قدر و منزلتشان ثقلين ناميدند.[2] .

ابن حجر مکّي مي‏گويد: «سمّي رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله القرآن وعترته - الأهل والنسل والرهط الأدنون - ثقلين؛ لأنّ الثقل کل شي‏ء نفيس خطير مصون، وهذان کذلک؛ اذ کل منهما معدن للعلوم اللدنية والأسرار والحکم الإلهية، ولذلک حثّ النبيّ‏صلي الله عليه وآله علي الاقتداء بهم والتعلّم منهم»؛ «رسول خداصلي الله عليه وآله قرآن و عترت را ثقلين ناميد. «ثقل» به هر چيز نفيسي گفته مي‏شود و کتاب و عترت از اين قبيل است؛ زيرا هر کدام از آن دو معدن علوم لدنّي و اسرار و حکمت‏هاي الهي‏اند، از همين رو، پيامبرصلي الله عليه وآله مردم را به پيروي از آن دو تأکيد و سفارش نموده است.»[3] .

به بياني ديگر: ثقل، عياري است که براي تثبيت ترازو وضع مي‏شود و آن دو به اين دليل به عيار تشبيه شده که کتاب و عترت مايه استقرار حيات و زندگاني مردمند؛ يعني با از بين رفتن آن دو استقرار و طمأنينه از حيات مردم برچيده خواهد شد. در روايات آمده است: «اگر حجت روي زمين نباشد، زمين مضطرب خواهد شد».

 [1] قاموس المحيط، ماده ثقل.

[2] لسان العرب، ماده ثقل.

[3] الصواعق المحرقه، ص 90.

 

جامعيت کتاب و عترت

تعبير به «ما إن تمسّکتم بهما» که به صورت مطلق آمده و به مورد خاصي تقييد نخورده، دلالت بر جامعيت و کمال علي الاطلاق کتاب و عترت دارد.

هدايت مطلق در کتاب و عترت

تعبير به «لن تضلّوا أبداً» که اطلاق «لن تضلوا» با «ابداً» تأکيد شده و دلالت بر نفي ضلالت به طور مطلق دارد؛ يعني هيچ نوع ضلالت بر شما عارض نخواهد شد. و در مقابل ضلالت، هدايت است که با اقتدا به آن‏ها به انواع هدايت نايل خواهيد شد؛ چه هدايت به نحو ارائه راه و چه هدايت به نحو رساندن به مقصد با دستگيري.

 

مصاحبت ابدي

تعبير به «حتّي يردا عليّ الحوض» دلالت بر مصاحبت و معيّت ابدي بين قرآن و عترت دارد و اين شامل تمام نشئه‏ها و عالم‏ها؛ اعمّ از عالم دنيا، برزخ و قيامت مي‏شود.

 

لزوم تمسک به هر دو

تعبير به «ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبداً» و جمله «فانظروا کيف تخلّفوني فيهما» که در برخي از روايات آمده، دلالت بر لزوم تمسک به کتاب و عترت هر دو دارد، نه اين‏که يکي را تمسک کرده و ديگري را رها سازيم. آنچه مانع از ضلالت است هر دو است نه يکي، قرآن به تنهايي هدايت‏گر نيست، احتياج به مفسّر و مبيّن دارد که همان عترت است.

علامه مناوي مي‏گويد: «وفي هذا تلويح بل تصريح بأنّهما کتوأمين خلّفهما ووصّي امّته بحسن معاملتهما وايثار حقّهما علي أنفسهم والإستمساک بهما في الدين...»؛ «در اين حديث - ثقلين - اشاره بلکه تصريح به اين است که کتاب خدا و عترت همانند دوقلويي‏اند که رسول خداصلي الله عليه وآله به عنوان هدايتگران بعد از خود معرفي کرده است و امّت خود را وصيت نموده که با آن دو به خوبي معاشرت کنند، آنان را بر خود مقدم بدارند و در دين به آن دو تمسک کنند».[1] .

شيخ محمّد امين مي‏گويد: «فنظرنا فاذا هو مصرّح بالتمسک بهم، وبأنّ تباعهم کتباع القرآن علي الحق الواضح»؛ «با تأمل در حديث به اين نتيجه رسيديم که پيامبرصلي الله عليه وآله سفارش اکيد به تمسک به اهل بيت نموده و اين‏که متابعت از آنان، همانند متابعت و پيروي از قرآن به حقّ واضح است».[2] .

ابن الملک مي‏گويد: «التمسک بالکتاب العمل بما فيه وهو الإئتمار بأوامر اللَّه والإنتهاء بنواهيه. ومعني التمسک بالعترة محبّتهم والإهتداء بهداهم وسيرتهم...»؛ «تمسک به کتاب به معناي عمل به دستورات قرآن است؛ به اين معنا که به اوامر آن عمل کرده و از چيزهايي که نهي کرده چشم پوشي کنيم. و تمسک به عترت؛ يعني آنان را دوست بداريم و به هدايت‏هايشان توجه کنيم تا هدايت يابيم».[3] .

همين مضمون نيز از حسن بن علي سقاف شافعي رسيده است.[4] .

[1] فيض القدير، ج 2، ص 174.

[2] دراسات اللبيب، ص 232.

[3] المرقاة في شرح المشکاة، ج 5، ص 600.

[4] صحيح شرح العقيدة الطحاويه، ص 654.

 

بقاي عترت تا روز قيامت

تعبير به «لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض» دلالت بر بقاي عترت طاهره تا روز قيامت دارد؛ زيرا در صورتي که زمان از عترت خالي باشد، لازم مي‏آيد بين کتاب و عترت افتراق و جدايي حاصل شود و اين معنا با صريح حديث در عدم افتراق و جدايي بين آن دو منافات دارد.

ابن حجر مي‏گويد: «وفي احاديث الحث علي التمسک بأهل البيت‏عليهم السلام اشارة إلي عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به إلي يوم القيمة، کما إنّ الکتاب العزيز کذلک؛ ولهذا کانوا اماناً لأهل الأرض...»؛ «در اين حديث اشاره به جدا نشدن کساني از اهل بيت‏عليهم السلام با قرآن است که اهليّت براي تمسّک به او تا روز قيامت داشته باشند؛ همان‏گونه که کتاب عزيز اين چنين است. در روايات آمده است که اهل بيت امان براي اهل زمينند...».[1]  همين معنا از سمهودي شافعي نيز رسيده است.[2] . 

[1] الصواعق المحرقه، ص 149.

[2] جواهر العقدين، ص 244.

 

اعلميت اهل بيت

در برخي از روايات جمله «لا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم» آمده است که دلالت بر اعلميّت اهل بيت‏عليهم السلام بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله دارد؛ خصوصاً اين‏که رسول خداصلي الله عليه وآله آنان را به کتاب خدا مقرون ساخته و در حقيقت آنان را عِدل کتاب خدا و مفسّر آن معرفي کرده است.

ابن حجر مي‏گويد: «کلّ منهما معدن العلوم اللدنية والحکم العلية والأحکام الشرعية»؛ «... هر کدام از کتاب و عترت معدن علوم لدنّي و حکمت‏هاي بزرگ و عالي و احکام شرعي‏اند».[1] .

تفتازاني بعد از نقل حديث ثقلين مي‏گويد: «ألا تري انّه‏عليه السلام قرنهم بکتاب اللَّه تعالي في کون التمسّک بهما منقذاً عن الضلالة، ولامعني للتمسک بالکتاب الّا الأخذ بما فيه من العلم والهداية، فکذا في العترة»؛ «آيا نمي‏بيني که چگونه پيامبرصلي الله عليه وآله اهل بيت خود را به کتاب خود مقرون ساخته است؟ اين نيست مگر به جهت تمسک به کتاب و عترت که انسان را از ضلالت و گمراهي نجات خواهد داد. و معناي تمسک به کتاب و عترت آن است که به علم و هدايتي که نزد آن دو است اخذ کرده و عمل نماييم».[2] .

[1] صواعق المحرقه، ص 149.

[2] شرح مقاصد، ج 2، ص 222.

 

عصمت اهل بيت‏

از جمله اموري که به وضوح از حديث شريف استفاده مي‏شود، عصمت و حجيت اقوال و افعال اهل بيت‏عليهم السلام، و به تعبير ديگر، حجيت سنّتِ اهل بيت‏عليهم السلام است، که اين مطلب را از چند موضع حديث مي‏توان اثبات کرد:

الف) اقتران اهل بيت به کتاب خدا؛ آن کتابي که به نصّ قرآن هرگز در او باطل راه نخواهد داشت. پرواضح است که صدور هر مخالفتي با قرآن - چه از روي عمد يا سهو يا غفلت - افتراق و جدايي از قرآن به حساب مي‏آيد، اگر چه عنوان معصيت بر آن صادق نباشد، همانند مخالفت‏هايي که با سهو يا غفلت و نسيان همراه باشد.

استاد توفيق ابوعلم، نويسنده مصري مي‏گويد: «انّ النبيّ‏صلي الله عليه وآله قرنهم بکتاب اللَّه العزيز الّذي (لايأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه) فلا يفترق احدهما عن الآخر، ومن الطبيعي انّ صدور ايّة مخالفة لأحکام الدين تعدّ افتراقاً عن الکتاب العزيز. وقد صرّح النبيّ‏صلي الله عليه وآله بعدم افتراقهما حتي يردا عليّ الحوض، فدلالته علي العصمة ظاهرة جليّة. وقد کرّر النبيّ‏صلي الله عليه وآله هذا الحديث في مواقف کثيرة؛ لأنّه يهدف إلي صيانة الأمة والمحافظة علي استقامتها و عدم انحرافها في المجالات العقائدية وغيرها...»؛ «پيامبرصلي الله عليه وآله اهل بيت خود را به کتاب عزيز خداوند مقرون ساخته است، کتابي که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از يکديگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دين افتراق و جدايي از قرآن محسوب مي‏گردد، در حالي که پيامبرصلي الله عليه وآله خبر از عدم جدايي اين دو داده است. از همين رو، حديث دلالتي ظاهر و آشکار بر عصمت اهل بيت دارد. و پيامبرصلي الله عليه وآله که اين حديث را در مواقف بسياري ذکر کرده در پي اين هدف است که امّت خود را صيانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به اين دو نموده، تا در امور مختلف - اعم از اعتقادات و فروع - به ضلالت و گمراهي گرفتار نشوند...».[1] .

ب) در روايت مسلم بن حجاج و ديگران آمده است که پيامبر قبل از سفارش به کتاب و عترت فرمود: «إنّما أنا بشر يوشک أن يأتي رسول ربّي فأجيب». اين مقدمه دلالت دارد بر اين‏که رسول خداصلي الله عليه وآله در صدد است تا براي بعد از خود مرجعي ديني معيّن کند، که عهده‏دار وظايف او تا روز قيامت گردد. مي‏دانيم که جانشين پيامبرصلي الله عليه وآله در ادايِ وظايف، همانند خود حضرت بايد از عصمت برخوردار باشد.

ج) پيامبرصلي الله عليه وآله طبق حديث مسلم، قرآن را اين‏گونه توصيف مي‏کند: در آن هدايت و نور است و آن به مثابه ريسماني است که هر کس به آن چنگ زند بر هدايت واقعي است و هر کس که آن را رها سازد بر ضلالت است. همين حکم براي عترتي است که مقرون به کتاب خدا و عِدل آن شده است.

د) طبق روايت احمد بن حنبل، حضرت فرمود: «لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض» تعبير به «لن» تصريح به جدا نشدن قرآن و عترت از يکديگر تا روز قيامت دارد. و عدم افتراق کنايه از مخالفت نکردن - ولو سهوي - عترت با هيچ يک از تعليمات قرآن است و اين معنا تنها با عصمت اهل بيت‏عليهم السلام تناسب دارد. و اگر قرار باشد اهل بيت خطاکار باشند، قطعاً از قرآن جدا شده‏اند؛ زيرا در قرآن هيچ‏گونه خطا و سهوي وجود ندارد.

ه) در برخي از روايات ثقلين، درباره قرآن مي‏خوانيم: «حبل ممدود من السماء الي الارض»؛ «قرآن ريسماني کشيده شده از آسمان به سوي زمين است.» آسمان محلّ نزول رحمت است. از همين رو امر شده که دست‏ها را هنگام دعا به سوي آسمان بالا بريم. قرآن مانند ريسمان و حلقه وصلي بين خدا و بندگان است، هرکس به آن تمسک کند به طور حتم از سرچشمه زلال معارف الهي بهره‏مند شده است. عترت پيامبرصلي الله عليه وآله نيز اين طور است. هر کس به آنان اقتدا کرده و از آنان اطاعت کند به منبع فيض و کمال مطلق رسيده و به سعادت دنيا و آخرت واصل شده است و اين مستلزم عصمت اهل بيت، همانند قرآن است.

و) در روايت ترمذي از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل شده: «فانظروا بم تخلّفو ني فيهما»؛ «نظر و تأمل کنيد که چگونه حقّ مرا در مورد اين دو جانشين مراعات خواهيد کرد.» اين تعبير به تنهايي دلالت بر لزومِ اطاعت آن دو به طور مطلق دارد و لذا با عصمت سازگار است.

ز) در غالب روايات آمده است: «ما إن أخذتم بهما لن تضلّوا» که با «لن» به کار رفته است؛ يعني با تمسک به کتاب و عترت - که هرگز از يکديگر جدا پذير نيستند - هرگز گمراه نخواهيد شد و اين، تنها با عصمت سازگاري دارد؛ زيرا مخالفت با واقع نيز نوعي ضلالت و گمراهي است و هر که معصوم نباشد اين احتمال در حقّ او صادق است. در نتيجه لازم مي‏آيد که تبعيّت کننده از اهل بيت‏عليهم السلام ايمن از ضلالت به طور مطلق نباشد، در حالي که اين معنا مخالف با ظاهر بلکه نصّ و صريح حديث ثقلين است.

مقصود از تمسک و اخذ به کتاب و عترت، مجرّد دوست داشتن آن دو و احسان و اکرام و احترام به آن‏ها و اداي حقوق واجب و مستحب آن دو نيست؛ همان‏گونه که از کلام برخي از اشخاص - که عادتشان وارونه جلوه دادن حقايق است، همانند ابن حجر مکي - استفاده مي‏شود؛ زيرا به طور حتم اين معنا خلاف ظاهر بلکه نصّ روايات است.

ح) در برخي از روايات ثقلين مي‏خوانيم که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «فلا تقدّموهما فتهلکوا»؛ «بر اين دو پيشي نگيريد که هلاک خواهيد شد.» اين تعبير نيز به نوبه خود دلالت بر عصمت کتاب و عترت دارد.

[1] اهل‏البيت - فاطمة الزهراء، ص 75.