احتجاج به حديث ثقلين

حافظ حمويني در «فرائد السمطين» به سندش از سليم بن قيس نقل کرده که گفت: علي‏عليه السلام را در مسجد رسول خداصلي الله عليه وآله در زمان خلافت عثمان مشاهده کردم، در حالي که جماعتي با هم سخن مي‏گفتند... آن‏گاه به مفاخره بين مهاجرين و انصار اشاره مي‏کند، در حالي که حضرت علي‏عليه السلام ساکت بود و او و اهل بيتش هيچ گونه حرفي نمي‏زدند. مردم رو به حضرت کرده و عرض کردند: اي ابوالحسن! چرا سخن نمي‏گوييد؟ حضرت فرمود: هر کدام از اين دو قبيله فضيلت خود را ذکر کرد و به حق هم گفت. آن‏گاه آنان را به فضل الهي که همان رسول خدا بود تقرير نمود... تا اين‏که بعد از ذکر جمله‏اي از فضايل فراوانش که همگي به آن‏ها اقرار مي‏کردند، فرمود: «انشدکم اللَّه! اتعلمون انّ رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله قام خطيباً لم يخطب بعد ذلک فقال: يا ايها الناس اني تارک فيکم الثقلين: کتاب اللَّه و عترتي اهل بيتي فتمسکوا بهما لن تضلّوا، فانّ اللطيف الخبير اخبرني و عهد اليّ انّهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض. فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال: يا رسول اللَّه! اکلّ اهل بيتک! قال: لا، و لکن اوصيائي منهم، اوّلهم اخي و وزيري و وارثي و خليفتي في امّتي و وليّ کل مؤمن بعدي هو اولهم، ثم ابني الحسن، ثم ابني الحسين، ثم تسعة من ولد الحسين، واحد بعد واحد حتي يردا عليّ الحوض. هم شهداء اللَّه في ارضه و حجّته علي خلقه، و خزّان علمه و معادن حکمته. من اطاعهم اطاع اللَّه و من عصاهم عصي اللَّه. فقالوا کلّهم: نشهد انّ رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله قال ذلک»؛[1]  «شما را به خداوند سوگند مي‏دهم آيا به ياد داريد که رسول خداصلي الله عليه وآله ايستاده خطبه‏اي خواند که بعد از آن چنين خطبه‏اي نخواند، و فرمود: اي مردم! همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها قرار مي‏دهم: کتاب خدا و عترتم اهل بيتم، پس به آن دو تمسک کنيد که هرگز گمراه نخواهيد شد؛ زيرا [خداوند] لطيف خبير مرا خبر داده و به من عهد کرده که هرگز اين دو از يکديگر جدا نمي‏شوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند. عمر بن خطّاب در حالي که شبيه شخص غضبناک شده بود، گفت: اي رسول خدا! آيا تمام اهل بيت تو مراد است؟ حضرت فرمود: خير، ولي اوصيايم، که اول آن‏ها برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه من در ميان امتم و سرپرست هر مؤمني بعد از من است. او اول آنان است. سپس فرزندم حسن سپس فرزندم حسين، سپس نه نفر از اولاد حسين، يکي پس از ديگري تا بر من در کنار حوض وارد شوند. آنان گواهان خدا در روي زمين و حجت‏هاي خدا بر خلق و خزينه‏داران علم و معدن‏هاي حکمت خدايند. هر کس آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس آنان را نافرماني کند خدا را نافرماني کرده است.

تمام کساني که در آن مجلس حاضر بودند، گفتند: ما گواهي مي‏دهيم که رسول خداعليه السلام چنين فرمود.»

[1] فرائد السمطين، ج 1، ص 312.