تعارض با حديث کتاب الله و سنتي
تعارض با حديث کتاب الله و سنتي
محمّد ابوزهره ميگويد: «رواياتي که در آن به تمسکِ کتاب و سنت امر شده موثقتر است؛ تا رواياتي که در آن به تمسکِ به کتاب و عترت امر شده است...».[1] .
جواب
>ضعف سند
>سنت عدل قرآن نيست
>امکان جمع بين دو روايت
>تقدم حديث متواتر بر واحد
ضعف سند
روايت «کتاب اللَّه و سنتي» هيچ سند صحيح و معتبري ندارد؛ زيرا اين روايت را هشت نفر از علماي اهلسنت نقل کردهاند که سند تمامي آنها ضعيف و خالي از اشکال نيست:
الف) مالک بن انس ميگويد: به من خبر رسيد که رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «دو چيز در ميان شما ميگذارم که با تمسک به آن دو گمراه نميشويد: کتاب خدا و سنت پيامبرش».[1] .
وي اين حديث را بدون سند نقل کرده است.
ب) ابن هشام اين حديث را در ضمن خطبه پيامبرصلي الله عليه وآله در حجّةالوداع نقل کرده،[2] ولي او نيز بدون سند آورده است.
ج) حاکم نيشابوري آن را با دو سند نقل کرده که يکي از آن دو به ابن عباس و ديگري به ابوهريره ختم ميشود.[3] .
در سند اوّل: اسماعيل بن ابي اويس قرار دارد که تعداد زيادي از رجاليين او را تضعيف کردهاند. ابن معين ميگويد: او و پدرش ضعيفند. نسائي ميگويد: ضعيف است. ابن عدي ميگويد: از دايي خود احاديث غريبي نقل ميکند که هيچ کس آنها را قبول ندارد. ابن حزم به سند خود از سيف بن محمّد نقل ميکند که اسماعيل بن ابياويس جعل حديث ميکرد...».[4] .
در سند دوّم: صالح بن موسي طلحي کوفي واقع است که او را عده زيادي از رجاليين اهل سنت تضعيف نمودهاند. ابن معين ميگويد: او چيزي به حساب نميآيد. بخاري ميگويد: او منکر الحديث است. نسائي ميگويد: ضعيف است. ابن عدي ميگويد: عموم، احاديث او را قبول ندارند. عقيلي ميگويد: هيچ يک از احاديث وي قابل پذيرش نيست و...».[5] .
د)ابوبکر بيهقي آن را با دو سند نقل کرده است که يکي به ابن عباس و ديگري به ابوهريره ختم ميشود.[6] .
اين سند نيز همانند سندهاي حاکم نيشابوري است؛ اوّلي مشتمل بر ابن ابي اويس و دومي مشتمل بر صالح بن موسي است که هر دو تضعيف شدهاند.
ه) ابن عبدالبرّ قرطبي نيز اين حديث را با دو سند نقل کرده است:[7] .
سند اوّل آن همان سندي است که حاکم از ابوهريره نقل کرده و در آن صالح بن موسي قرار دارد که مورد تضعيف کثيري از رجاليين است.
و در سند دوّم آن، کثير بن عبداللَّه هست که گروهي از رجاليين او را تضعيف نمودهاند؛ احمد بن حنبل او را منکر الحديث دانسته و براي او ارزشي قائل نشده است. نسائي او را ثقه نميداند. ابن عدي ميگويد: عموم رواياتش متابع ندارد. علي بن مديني نيز او را تضعيف نمودهاست. ابن عبدالبرّ ميگويد: اجماع رجاليين بر ضعف او است و علاوه بر آن حديث را از پدرش و او از جدش نقل ميکند. ابن حبان ميگويد: رواياتي را که از پدرش و از جدّش نقل ميکند، مستند به نسخهاي جعلي است که مناسب نيست آن را در جمله کتابها آورد.[8] .
و) قاضي عياض، اين حديث را به سند خود از ابوسعيد خدري از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده،[9] اما تعدادي از راويان آن، تضعيف شدهاند که از آن جمله ميتوان شعيب بن ابراهيم و سيف بن عمر را نام برد؛ خصوصاً سيف بن عمر که اتفاق رجاليين بر تضعيف او است.[10] .
ز) سيوطي نيز حديث مذکور را با همان سند حاکم نيشابوري نقل کرده[11] که سند آن نقد شد.
ح) متقي هندي نيز بابي را در «کنز العمال» با عنوان «الاعتصام بالکتاب و السنة» مطرح کرده و در ذيل آن روايات ديگران؛ از قبيل: حاکم و بيهقي را آورده و از «الابانه» نقل کرده، ولي ميگويد: اين حديث جدّاً غريب است.[12] .
[1] موطأ مالک با شرح سيوطي، ج 2، ص 208.
[2] سيده ابن هشام، ج 4، ص 603.
[3] مستدرک حاکم، ج 1، ص 93.
[4] تهذيب التهذيب، ج 1، ص 271.
[5] همان، ج 4، ص 354.
[6] السنن الکبري، ج 10، ص 114.
[7] التمهيد، ابن عبدالبر.
[8] تهذيب التهذيب، ج 8، ص 377.
[9] الالماع في ضبط الرواية و تقييد السماع، ص 8و9.
[10] تهذيب التهذيب، ج 4، ص 259.
[11] مناوي، فيض القدير، ج 3، ص 240.
[12] کنز العمال، ج 2، باب دوّم در اعتصام به کتاب و سنت.
سنت عدل قرآن نيست
خداوند متعال ميفرمايد: «وَأَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛[1] «ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه نازل شد تبيين کني.»
همانگونه که قرآن احتياج به مبيّن و مفسر دارد، سنت نبوي نيز به تبيين نيازمند است، لذا پيامبرصلي الله عليه وآله خطاب به عليعليه السلام فرمود: «اي علي تو کسي هستي که بعد از من موارد اختلاف را بيان خواهي کرد».
خصوصاً با در نظر گرفتن اين نکته که پيامبرصلي الله عليه وآله از طريق علم غيب ميداند که سنتش بعد از وفات وي تا يک قرن تدوين نخواهد شد، حال چگونه به آن سفارش و به تمسک به آن امر کرده است؟
[1] سوره نحل، آيه 44.
امکان جمع بين دو روايت
ابوزهره گويا گمان کرده که عدد مفهوم دارد، لذا با وجود حديث «کتاب اللَّه و سنّتي»، حديث «کتاب اللَّه و عترتي» را بياعتبار ميشمارد، در حالي که اين چنين نيست و ميتوان بين اين دو حديث بر فرض صحت: «کتاب اللَّه و سنتي» جمع کرد؛ به اين نحو که پيامبرصلي الله عليه وآله امر به تمسک کتاب و سنت و عترت کرده است. ابن حجر ميگويد: «پيامبرصلي الله عليه وآله بر تمسک به سه چيز سفارش کرده است: کتاب، سنت و عالمان به کتاب و سنت از اهل بيت. از مجموع اينها استفاده ميشود که اين سه چيز تا روز قيامت باقياند».[1] .
[1] الصواعق المحرقه، ص 148.
تقدم حديث متواتر بر واحد
بر فرض وقوع تعارض بين اين دو، حديث «کتاب اللَّه و عترتي» مقدم است؛ زيرا نه تنها سندهاي صحيح دارد و تصريح به صحت آن شده است، بلکه حديث از حيث سند متواتر بوده و در مقابل، حديث «کتاب اللَّه و سنتي» بر فرض صحت سند، خبر واحد است و هنگام تعارض بين خبر متواتر و خبر واحد، خبر متواتر مقدم است؛ زيرا مفيد قطع است.
حسن بن علي سقّاف شافعي ميگويد: «از من درباره حديث ثقلين سؤال شده که به لفظ «کتاب اللَّه و عترتي» است يا «کتاب اللَّه و سنتي»؟ در جواب ميگويم: حديث ثابت صحيح به لفظ «کتاب اللَّه و عترتي اهل بيتي» است و روايتي که در آن لفظ «و سنتي» است از حيث سند و متن باطل است؛ زيرا حديث «کتاب اللَّه و عترتي» را مسلم و ترمذي و ديگران به سند صحيح نقل کردهاند، ولي بيشک حديث «کتاب اللَّه و سنتي» به دليل ضعف سند و سستي آن، موضوع و مجعول است و شکي نيست که بنياميّه در جعل آن دست داشتهاند».[1] .
همو در جاي ديگر ميگويد: «و امّا حديث "ترکت فيکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدي أبداً، کتاب اللَّه و سنّتي" که در السنه مردم جاري است و خطيبان نيز در منبرها قرائت ميکنند، حديثي است جعلي و دروغ که امويها و متابعين شان آن را جعل کردهاند؛ تا مردم را از حديث صحيح «کتاب اللَّه و عترتي» باز دارند...».[2] .
[1] صحيح صفة صلاة النبيصلي الله عليه وآله، ص 293-289.
[2] صحيح شرح العقيدة الطحاوية، ص 654.