اعتراف صحابه به اعلميت امام علي

صحابه رسول خداصلي الله عليه وآله به برتري امام علي‏عليه السلام در علم و دانش بر ديگران اعتراف داشته‏اند. اينک به برخي از اين اعترافات اشاره مي‏کنيم:

 >اعتراف عمر بن خطاب

>اعتراف عبدالله بن مسعود

>اعتراف ابن عباس

>اعتراف عايشه

>اعتراف خزيمة بن ثابت

>اعتراف عبدالله بن عياش بن ابي ربيعه

>اعتراف معاويه

>اعتراف عده‏اي از صحابه

>گواهي امام علي‏

>اقرار امام حسن‏

 

اعتراف عمر بن خطاب

بخاري در تفسير سوره بقره از صحيح خود به سندش از ابن عباس نقل کرده که عمر گفت: «اقرؤنا ابيّ و اقتضانا علي»؛[1]  «اُبي در قرائت از ديگران برتر و علي در قضاوت برتر است.»

سعيد بن مسيب مي‏گويد: «کان عمر يتعوذ باللَّه من معضلة ليس لها ابوالحسن وکان عمر يقول: لولا عليّ لهلک عمر»؛[2]  «عمر هميشه به خدا پناه مي‏برد از اين‏که مشکلي علمي براي او پديد آيد، در حالي که ابوالحسن [امام علي‏عليه السلام] در آن وقت حاضر نباشد. و هميشه مي‏گفت: اگر علي نبود عمر هلاک شده بود.»

[1] صحيح بخاري، ج 6، ص 187، چاپ بولاق.

[2] الاستيعاب، ج 3، ص 39؛ الرياض النضرة، ج 2، ص 194.

 اعتراف عبدالله بن مسعود

او مي‏گويد: «انّ القرآن انزل علي سبعة احرف، ما منها حرف الّا له ظهر و بطن، وانّ علي بن ابي طالب عنده علم الظاهر و الباطن»؛[1]  «همانا قرآن بر هفت حرف نازل شد هيچ حرفي از آن هفت حرف نيست جز آن‏که براي آن ظاهر و باطني است و نزد علي بن ابي طالب علم ظاهر و باطن است.»

و نيز از او نقل شده که گفت: «انّ اقضي اهل المدينة علي بن ابي طالب»؛[2]  «همانا علي بن ابي طالب در قضاوت از تمام اهل مدينه برتر است.»

و نيز از او روايت شده که گفت: «اعلم اهل المدينة بالفرائض علي بن ابي طالب»؛[3]  «داناترين اهل مدينه به فرايض علي بن ابي طالب است.»

 [1] حلية الاولياء، ج 1، ص 65.

[2] تاريخ ابن عساکر، ج 38، ص 24.

[3] الغدير، ج 3، ص 91.

 اعتراف ابن عباس

از ابن عباس نقل شده که گفت: «واللَّه لقد اعطي علي بن ابي طالب تسعة اعشار العلم، و ايم اللَّه لقد شارککم في العشر العاشر»؛[1]  «به خدا سوگند به علي بن ابي طالب نه دهم علم داده شد، و سوگند به خدا که به طور حتم با شما در آن يک دهم علي نيز شريک است.»

[1] الاستيعاب، ج 3، ص 40. 

اعتراف عايشه

از عايشه نقل شده که گفت: «امّا انّه اعلم الناس بالسنة»؛[1]  «آگاه باشيد که علي داناترين مردم به سنّت است.»

[1] همان، ج 2، ص 462.

اعتراف خزيمة بن ثابت

اسود بن يزيد نخعي مي‏گويد: چون با علي بن ابي طالب بر منبر رسول خداصلي الله عليه وآله بيعت شد خزيمة بن ثابت، در حالي که جلو منبر حضرت ايستاده بود گفت:

اذا نحن بايعنا علياً فحسبنا

ابوحسن مما نخاف من الفتن

وجدناه اولي الناس بالناس انّه

اطب قريش بالکتاب وبالسنن[1] .

«چون ما با علي بيعت کرديم ابوالحسن ما را از آنچه از فتنه‏ها هراسانيم کفايت کرد.

ما او را سزاوارترين مردم به خودشان يافتيم. و به طور حتم او داناترين قريش به قرآن و سنت است.»

[1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 114.

اعتراف عبدالله بن عياش بن ابي ربيعه

ابن عبد البر از او نقل کرده که به پسر خود گفت: «... انّ علياًعليه السلام کان له ما شئت من ضرس قاطع في العلم، وکان له البسطة في العشيرة، والقدم في الإسلام، والصهر لرسول اللَّه، والفقه في السنة، والنجدة في الحرب، والجود في الماعون»؛[1]  «... همانا علي‏عليه السلام داراي عزمي راسخ در علم و دستي باز در ميان عشيره و ثابت قدم در راه اسلام و داماد رسول خدا و آگاه در سنت و شجاع در جنگ و بخشنده در زکات بود.»

[1] الاستيعاب، ج 2، ص 463.

اعتراف معاويه

ابن عبد البر مي‏نويسد: «معاويه آنچه بر او وارد مي‏شد مي‏نوشت تا از علي بن ابي طالب سؤال کند. و چون خبر قتل آن حضرت به او رسيد گفت: «ذهب الفقه والعلم بموت ابن ابي طالب»؛[1]  «فقه و علم به مرگ فرزند ابي طالب رخت بربست.»

[1] همان.

اعتراف عده‏اي از صحابه

حاکم نيشابوري به سندش از عبداللَّه بن عباس نقل کرده که گفت: «کنّا نتحدّث انّ اقضي اهل المدينة علي بن ابي طالب»؛[1]  «ما چنين مي‏گفتيم که علي بن ابي طالب در قضاوت برترين اهل مدينه است.»

 [1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 135

گواهي امام علي‏

حاکم نيشابوري همچنين به سند از ابوالطفيل نقل کرده که گفت: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب‏رضي الله عنه را بر روي منبر مشاهده کردم که مي‏فرمود: «سلوني قبل ان لا تسألوني، ولن تسألوني بعدي مثلي»؛[1]  «از من سؤال کنيد قبل از آن‏که نتوانيد سؤال کنيد و هرگز از مثل من بعد از من سؤال نخواهيد کرد.» ابن کوا در آن هنگام بلند شد و گفت: اي اميرالمؤمنين! «الذّارِياتِ ذَرْواً» چيست؟ حضرت فرمود: بادها. او گفت: «الْحامِلاتِ وِقْراً» چيست؟ حضرت فرمود: ابرها. گفت: «الْجارِياتِ يُسْراً» چيست؟ حضرت فرمود: کشتي‏ها. گفت: «الْمُقَسِّماتِ أَمْراً» چيست؟ حضرت فرمود: ملائکه. گفت: آن کساني که نعمت خدا را تبديل به کفران کرده و قوم خود را به خانه بدبختي جهنم کشاندند کيانند؟ حضرت فرمود: منافقين قريش.[2] .

و نيز از حضرت‏عليه السلام نقل شده که فرمود: «واللَّه ما نزلت آية الّا وقد علمت فيم أنزلت واين أنزلت، انّ ربّي وهب لي قلباً عقولاً ولساناً سؤولاً»؛[3]  «به خدا سوگند! هيچ آيه‏اي نازل نشد جز آن‏که مي‏دانم که درباره چه موضوعي نازل شده و کجا نازل گشته است. همانا پروردگارم به من قلبي درک کننده و زباني سؤال کننده عطا کرده است.»

[1] مستدرک حاکم، ج 2، ص 466.

[2] مستدرک حاکم، ج 2، ص 466.

[3] حلية الاولياء، ج 1، ص 67.

اقرار امام حسن‏

ابونعيم اصفهاني به سندش از هبيرة بن مريم نقل کرده که گفت: حسن بن علي‏عليه السلام بعد از شهادت حضرت علي‏عليه السلام ايستاد و بر مردم خطبه خواند و در ضمن خطبه فرمود: «لقد فارقکم رجل بالأمس لم يسبقه الاوّلون ولايدرکه الآخرون بعلم»؛[1]  «به طور حتم ديروز کسي از بين شما رفت که پيشينيان بر او سبقت نگرفته و آيندگان او را در علم درک نخواهند کرد.»

[1] همان، ص 65.