تصحيح حديث مدینه العلم حاکم نيشابوري
تصحيح حديث حاکم نيشابوري
حديث حاکم نيشابوري را ميتوان به تنهايي تصحيح کرده و شرط صحيح بر آن اطلاق نمود. و ميدانيم که عنوان «شرط صحيح» بر حديثي اطلاق ميشود که بخاري از طريق رجال آن در صحيح خود حديثي نقل کرده است. و صحت آن را از هفت طريق ميتوان به اثبات رسانيد.
>توثيق رجال سند
>تساهل در تصحيح
>تصحيح حديث به متابعات
>تصحيح حديث با شواهد معنوي
>تعدد طرق حديث
>کثرت طرق حديث
>مطابقت حديث با واقع
توثيق رجال سند
مدار صحت حديث بر ضبط و عدالت است و تمام رجال سند اين حديث عادل و ضابطند.
ابومعاويه و اعمش و مجاهد از رجال صحيحند و بر وثاقت و جلالت آنها اتفاق است.
و راويان قبل از ابوصلت هروي نيز مشکلي ندارند؛ زيرا متعدد بوده و اکثر آنها ثقهاند. و نيز اين حديث از ابوصلت مشهور و معروف است.
و درباره ابوصلت هروي نيز گفته شده که او عادل، ثقه، صدوق، مرضي و معروف به طلب حديث و اهميت دادن به آن است.
خطيب بغدادي به سند خود از حسن بن علي بن مالک نقل ميکند که از يحيي بن معيّن درباره ابوصلت هروي سؤال کردم؟ گفت: او ثقه و صدوق است جز آنکه شيعه ميباشد.[1] .
و نيز به سند خود از ابراهيم بن عبداللَّه بن جنيد نقل کرده که گفت: من از يحيي بن معيّن درباره ابوصلت سؤال کردم؟ گفت: او حديث سماع کرده و من او را دروغگو نميدانم.[2] .
و نيز به سندش از احمد بن محمّد بن قاسم بن محرز نقل کرده که گفت: از يحيي بن معيّن درباره ابوصلت سؤال کردم؟ گفت: او دروغگو نيست.
کسي از او درباره حديث ابن معاويه از اعمش از مجاهد از ابن عباس: «أنا مدينة العلم و علي بابها» سؤال کرد؟ او گفت: اين از احاديث ابي معاويه است.[3] .
و حاکم نيشابوري بعد از نقل اين حديث در «المستدرک» ميگويد: «اين، حديثي است با صحت سند، و ابوصلت ثقه و مورد اطمينان است؛ زيرا از ابوالعباس محمّد بن يعقوب در شنيدم که ميگفت: از عباس بن محمّد دوري شنيدم که ميگفت: از يحيي بن معيّن درباره اباصلت هروي سؤال کردم؟ گفت: او ثقه است. به او گفتم: آيا او از ابي معاويه حديث «انا مدينه العلم» را روايت نکرده است؟
او گفت: اين حديث را محمّد بن جعفر فيدي نقل کرده که ثقه و مأمون است.
حاکم نيز ميگويد: از ابوالنضر احمد به سهل فقيه قباني امام عصر خود در بخارا شنيدم که ميگفت: از صالح بن محمّد بن حبيت حافظ شنيدم که درباره ميگفت: يحيي بن معيّن وارد بر اباصلت شد، در حالي که ما با او بوديم و بر او سلام کرد. و چون بازگشت او را دنبال کردم و به او گفتم: نظرت راجع به اباصلت چيست؟ گفت: او صدوق است. گفتم: او حديث «انا مدينه العم» را روايت کرده است؟ گفت: اين حديث را نيز فيدي از ابي معاويه از اعمش نقل کرده همانگونه که ابوصلت نقل کرده است.[4] .
دارقطني از دعلج نقل ميکند که ابوسعيد هروي اباصلت را توثيق کرده است.[5] .
آجري از ابوداوود نقل کرده که اباصلت ضابط در حديث بود.[6] .
ذهبي در «ميزان الاعتدال» ميگويد: «عبدالسلام بن صالح ابوصلت هروي، مرد صالحي است جز آنکه او شيعه تندي است».[7] .
عبداللَّه بن احمد بن حنبل نيز به جهت نقل روايت از او، او را توثيق کرده است.
و اين دلالت ميکند که ابوصلت نزد پدرش احمد بن حنبل نيز مورد وثوق بوده است. ابن حجر عسقلاني نقل کرده که عبداللَّه بن احمد بن حنبل تنها از کسي روايت ميکرده که نزد پدرش مورد وثوق بوده و امر به روايت از او ميکرده است.[8] .
او در ترجمه ابراهيم بن عبداللَّه بن بشار واسطي ميگويد: «عبداللَّه به جز از کسي که نزد پدرش مورد وثوق بود حديث نمينوشت».[9] .
و در ردّ تضعيف حسيني در مورد عبداللَّه بن صندل و نسبت او به جهل ميگويد: «چگونه مجهول است از کسي که جماعتي از او روايت کرده و احمد به فرزندش اجازه داده تا از او روايت کند؛ زيرا عبداللَّه تنها از کسي اخذ حديث ميکرد که پدرش اجازه داده بود تا از او نقل حديث نمايد.[10] .
و در جايي ديگر بعد از نقل اين عبارت ميگويد: و همين مقدار در تعريف او کافي است».[11] و در جايي ديگر ميگويد: «و لذا معظم شيوخ او ثقهاند».[12] .
و در ترجمه محمّد بن تميم نهشلي ميگويد: «حکم شيوخ عبداللَّه آن است که حديث آنها را قبول نماييم مگر آنکه در آنها جرح و نقد تفسير شدهاي يابيم...».[13] .
ابن حجر در «تقريب التقري» ميگويد: «عبدالسلام بن سالم بن سليمان ابوصلت هروي مولي قريش، صدوق است».[14] .
در نتيجه: جماعتي از رجالين اهل سنّت او را توثيق کرده و متصف به صدق و صلاح و ضبط نمودهاند و اگر تضعيفي درباره او وجود دارد به جهت تشيّع او و نقل احاديث فضايل ميباشد.
[1] تاريخ بغداد، ج 11، ص 48.
[2] همان.
[3] همان، ص 50.
[4] مستدرک حاکم، ج 3، ص 127.
[5] تاريخ بغداد، ج 11، ص 51.
[6] همان، ص50.
[7] ميزان الاعتدال، ج 2، ص 616.
[8] تعجيل المنفعة، ابن حجر عسقلاني، ص 15؛ تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 685.
[9] پيشين، ص 18.
[10] همان، ص 225.
[11] همان، ص 258.
[12] همان، ص 355.
[13] همان، ص 390.
[14] تقريب التهذيب، ج 1، ص 506.
تساهل در تصحيح
اهل سنّت افرادي را توثيق و تصحيح کردهاند که در ضبط و عدالت به مرتبه عبداللَّه بن صالح نرسيدهاند حتي رجالي را تصحيح کردهاند که مجهول ميباشند.
حافظ ابن حجر در مقدمه «لسان الميزان» مسلک ابن حبان را در کتاب «الثقات» چنين تعريف کرده است که نزد او جهالت راوي با روايت يک فرد مشهور از او مرتفع ميشود، و اين مذهب شيخ او ابن خزيمه است. ابن حبان در توضيح قاعده خود ميگويد: بر کسي که جرح درباره او معلوم نيست عدالت ثابت است؛ زيرا جرح ضد تعديل است و هر کسي که جرح نشده او عادل است تا جرح او ثابت شود! چون مردم مکلف به اموري که از مردم غائب است نيستند».[1] .
خود ابن حجر در «لسان الميزان» نيز همين روش را دنبال کرده است.
[1] لسان الميزان، ج 1، ص 14.
تصحيح حديث به متابعات
اگر شخصي مورد نقد و جرح واقع شده باشد ميتوان حديث او را با متابعات تقويت و تصحيح نمود. و اگر منفردات را در منکرات ميشمارند ولي روايت عبدالسلام بن صالح را نميتوان از منفردات او برشمرد بلکه جماعتي ديگر غير از او نيز حديث «مدينه علم» را نقل کردهاند امثال: محمّد بن جعفر فيدي[1] جعفر بن محمّد فقيه،[2] عمر بن اسماعيل بن مجالد،[3] احمد بن سلمه جرجاني،[4] ابراهيم بن موسي رازي،[5] رجاء بن سلمة،[6] موسي بن محمّد انصاري،[7] محمّد بن خداش،[8] حسن بن علي بن راشد[9] و ابوعبيدالقاسم بن سلام.[10] .
[1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 127.
[2] تاريخ بغداد، ج 7، ص 172.
[3] همان، ج 11، ص 204.
[4] لسان الميزان، ج 1، ص 180؛ الکامل، ج 1، ص 62.
[5] تهذيب الآثار، ابن حجر.
[6] تاريخ بغداد، ج 4، ص 348.
[7] الغدير، ج 3، ص 91.
[8] الکامل، ج 1، ص 265.
[9] همان، ص 264.
[10] تاريخ بغداد، ج 1، ص 403.
تصحيح حديث با شواهد معنوي
اگر نتوان راوي حديث را با متابعات تصحيح نمود ميتوان او را با شواهد معنوي تصحيح کرد همانگونه که در علم حديث به اثبات رسيده است و از اين راه بسياري از احاديث صحيحين و موطاً مالک و مسند احمد و ديگر مصادر حديثي را ميتوان تصحيح نمود.
ابن عبدالبر حديث عبدالکريم بن ابي المخارق که اجماع بر ضعف اوست را تصحيح کرده؛ زيرا شواهد معنوي بر حديث او وجود دارد.[1] .
ذهبي در «تلخيص المستدرک» در ذيل حديث «من احتکر طعاماً أربعين ليلة فقد برئ من اللَّه»، در ضدّ ابن جوزي که آن را از موضوعات دانسته ميگويد: «اين حديث داراي شواهدي است که دلالت بر صحت آن دارد».[2] .
نووي درباره حديث «لايحلّ لأحد أن يجنب في هذا المسجد غيري وغيرک» ميگويد: «اين حديث را پيامبرصلي الله عليه وآله درباره عليعليه السلام فرمود، که ترمذي آن را تخريج کرده و تحسين نموده است. و تحسين او به جهت شواهد آن حديث است».[3] .
ترمذي در بيشتر احاديثي که حکم به صحت يا حسن آنها در سننش کرده بر شواهد اعتماد کرده است، گرچه در سند آنها کساني وجود دارد که مورد مناقشه واقع شدهاند. و احاديثي که اهل سنّت آنها را از اين طريق تصحيح کردهاند بسيار است و حديث «مدينه علم» يکي از آنهاست؛ زيرا براي آن شواهد صدق بسياري وجود دارد مثل حديث «ثقلين» و دهها حديث ديگر.
[1] تهذيب التهذيب، ج 6، ص 376؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 646.
[2] تلخيص المستدرک، ج 2، ص 11و12.
[3] الجامع، ج 2، ص 214؛ الغدير، ج 3، ص 185.
تعدد طرق حديث
حديث «مدينة علم» دو طريق ديگر دارد که با طريق ابن عباس فرق ميکند و هر دو طريق به تنهايي صحيح است. و در جايي خود به اثبات رسيده که از راههاي صحت حديث تعدد طرق آن است.
طريق اوّل: روايتي است که ترمذي به سند خود از امام عليعليه السلام نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «أنا دارالحکمة وعلي بابها».[1] .
در اين حديث از دو جهت تضعيف شده است، يکي اينکه تنها طريق از امام عليعليه السلام همين طريق است. و ديگر اينکه سلمة بن کهيل نقلش جهت نيست.
در جواب گوييم: اولاً: روايت امام عليعليه السلام از رسول خداصلي الله عليه وآله از طريق ديگر نيز نقل شده است، که از آن جمله روايت حارث و عاصم بن ضمره از امام عليعليه السلام[2] و روايت امام حسين بن عليعليه السلام از امام عليعليه السلام[3] و روايت شعبي[4] از حضرت است.
ثانياً: سلمة بن کهيل کسي است بخاري و مسلم و صاحبان چهار صحيح ديگر اهل سنّت از او نقل حديث کردهاند. و نيز ابن معين و عجلي و ابن سعد و ابوزرعه و ابوحاتم و يعقوب بن شيبه و احمد و سفيان و نسايي و ديگران او را توثيق نمودهاند.[5] .
[1] الجامع الصحيح، ج 2، ص 214.
[2] تلخيص المتشابه، خطيب.
[3] تاريخ ابن النجار، کشف الظنون، ج 1، ص 288.
[4] مناقب، ابن مردويه.
[5] تهذيب التهذيب، ج 4، ص 155.
کثرت طرق حديث
بر فرض که تمام طرق حديث «مدينه علم» ضعفيف باشد ولي ميتوان آن را به درجه صحت رسانيد؛ زيرا حديثي که تعدد طرق و کثرت شواهد داشته باشد ظنّ غالب بر صدق آن است؛ گرچه اين اطمينان از هر کدام روايات به تنهايي حاصل نشود. و متخصصان علم حديث و رجال تصريح کردهاند در روايان متابعات و شواهد شرط نيست. که از جمله افرادي باشند که به حديثشان احتجاج ميشود.
ابن صلاح در مقدمه خود ميگويد: «در متابعات و استشهاد روايت افرادي داخل ميشود که به تنهايي به آن استشهاد و احتجاج نميشود. بلکه در جمله ضعفا به حساب ميآيد. و در کتاب بخاري و مسلم جماعتي از ضعفا وجود دارند که در جمله متابعات و شواهد آمدهاند. بلکه امام رازي و جماعتي از اصوليين و حديثين اهل سنت در مورد حديثي که به مجموع طرق آن احتجاج ميشود شرط کردهاند که افراد آن همگي ضعيف باشند تا اجتجاج به مجموع ممکن شود، ولي اگر برخي از آنها صحيح باشند اعتماد تنها بر اوست و فرد ضعيف مترود است و بر آن اعتماد نميشود».
و مورد حديث «مدينة العلم» از اين قبيل است.
مطابقت حديث با واقع
از نشانههاي صدق راوي و صحت حديثش، مطابقت آن با واقع و صدق خبر اوست. ميدانيم که امام علي بن ابي طالب اعلم صحابه به طور مطلق بود همانگونه که اين امر مشهور و مستفيض بلکه متواتر است. و لذا براي تواتر معنوي به علم آن حضرت مثال زدهاند.
رسول خداصلي الله عليه وآله خطاب به حضرت زهراعليها السلام فرمود: «أمّا ترضين إنّي زوجتک اقدم أمّتي سلماً واکثرهم علماً واعظمهم حلماً»؛[1] «آيا راضي نميشوي من تو را به ازدواج کسي در آوردهام که او قبل از همه اسلام آورد و علمش از ديگر بيشتر و حلمش عظيمتر است.»
ابن عباس ميگويد: نزد پيامبرصلي الله عليه وآله بودم که درباره علي از او سؤال شد حضرت فرمود: «قسمت الحکمة عشرة أجزاء، فأعطي عليّ تسعة أجزاء والناس جزءاً واحداً»؛[2] «حکمت به ده جزء تقسيم شده و به عليعليه السلام نه جزء آن و به ساير مردم يک جزء از آن داده شده است.»
احمد بن حنبل از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده که به فاطمهعليها السلام فرمود: «آيا راضي نميشوي که من تو را به کسي تزويج کنم که اولين مسلمان است و علمش از همه بيشتر و حکمش از همه عظيمتر است».[3] .
[1] مسند احمد، ج 1، ص 146.
[2] حلية الاولياء، ج 1، ص 65.
[3] مسند احمد، ج 5، ص 26؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 101.