ب. برابر برخي روايات، سفياني، از نسل ابوسفيان است و حال آن که براساس اين نظريه، چنين تقيدي نيست، هر کسي با اين ويژگيها باشد، سفياني است.

پاسخ: اوّلاً، مراد روايات اين نيست. احتمال مي رود، منظور اين باشد که سفياني از نظر ويژگيها و خصلتهاي استکبار و ضدانساني، بسان ابوسفيان است، نه اين که از نسل وي باشد.

ثانياً، بر فرض که وي از نسل ابوسفيان هم باشد، هيچ اشکالي ندارد که آخرين حلقه از جريان باطل، شرک و نفاق، افزون بر ويژگيهاي صنفي، از نظر شخصي نيز از تبار ابوسفيان باشد، تا ترسيم اين دو جريان عيني تر و ملموس تر و نمودي از دشمني خاندان ابوسفيان با خاندان پيامبر (ص) باشد.

خاندان ابوسفيان، با خاندان پيامبر و اميرالمؤمنين (ع) دو قطب متضاد حق و باطل بوده اند و دشمني سفياني با حضرت مهدي (ع) شايد استمرار همين جريان باشد.

امام صادق در اين باره مي فرمايد:

(انّا وآل ابي سفيان أهل بيتين، تعادينا في اللّه، قلنا، صدق اللّه، و قالوا کذب اللّه، قاتل ابوسفيان رسول الله (ص) وقاتل معاوية علي بن أبي طالب (ع) وقاتل يزيد بن معاويه الحسين بن علي (ع)، والسفياني يقاتل القائم (ع)). [11] .

ما و خاندان ابوسفيان، دو خانداني هستيم که بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما سخن خداوند را تصديق کرديم و آنان تکذيب کردند. ابوسفيان، با پيامبر (ص) مبارزه کرد و معاويه با علي (ع) و يزيد با حسين بن علي (ع) به مخالفت برخاستند و سفياني نيز، با قائم (ع) خواهد جنگيد.

بنابراين، سفياني جريان باطل در بستر تاريخ است و رو در رويي بين حق و باطل، در اين دو خانواده، نمونه بارزي از جريان اين دو خط است. بنابراين، بر فرض که سفياني را از نسل ابوسفيان هم بدانيم، اشکالي به وجود نمي آيد و آخرين مهره اين زنجيره، همان سفياني است که در آستانه ظهور قائم (ع) خروج مي کند.

اين که همزمان باخروج سفياني از منطقه شام، يماني و خراساني، به طرفداري از حق در ناحيه خراسان و يمن، قيام مي کنند نيز، مؤيد اين نظر مي تواند باشد. [12] .

ح. در برخي روايات، از مسأله جنگ سفياني با حاکمان بني عباس فروپاشي حکومت عباسيان به دست وي سخن به ميان آمده است و اين با خروج وي، در آستانه ظهور و جنگ وي با حضرت مهدي (ع) که در روايات بسياري به آن تصريح شده، منافات دارد. [13] .

برخي به توجيه و تأويل اين روايات پرداخته و احتمالاتي همچون: روي کارآمدن دوباره بني عباس در آستانه ظهور و مانند آن را مطرح کرده اند. [14]  آنچه مسلم است، مراد از (بني عباس) در اين روايات حکومت بني عباس در سده هاي نخستين نمي تواند با شد؛ زيرا خروج سفياني از نشانه هاي متّصل به ظهور است و شورش وي، به دست حضرت مهدي سرکوب مي گردد و حال آن که از فروپاشي خلافت عباسي در سال 656ه.ق. اکنون قرنها مي گذرد.

در مورد روي کار آمدن مجدد حاکمان بني عباس و تجديد دولت آنان در آستانه ظهور، هر چند ظاهر برخي از روايات، حاکي از آن است‏ [15] ، با اين حال، اطمينان به اين که پس از قرنها دوباره حاکميت بني عباس بازگردد، مشکل است و نمي توان به استناد چنين روايتي به آن ملتزم شد، زيرا، (سند روايت ضعيف‏ [16]  و مخالف ظاهر روايات ديگر است‏. [17]  بنابراين، ارتباط خروج سفياني با خلافت بني عباس، مشکل است، به ويژه اگر مراد از سفياني را چنانکه گفتيم،معناي کنايي و رمزي بدانيم. در اين صورت، مخالفت وي با بني عباس و از هم گسستن آنان نيز معنايي کنايي خواهد داشت.

ممکن است بگوييم سفياني به جنگ، دودماني پرسابقه و مسلط بر کشورهاي اسلامي و داراي ويژگيهايي همچون ويژگيهاي حاکمان بني عباس، مستبد و خشن و مردم فريب و... مي رود و با غلبه بر آن، بر ممالک شام و عراق مسلط مي گردد. بر اين اساس، نه مراد از سفياني شخص خاصي است و نه مراد از بني عباس، همان حاکمان عباسي در سده هاي گذشته.

پی نوشت :

1)     نام شهری در نزدیکی حلب

2)     کمال الدین 651و بحار الانوار ج 52 ص 215

3)     بحار ج 52 ص 215

4)     کنز العمال ج 14ص 272

5)     منتخب الاثر 459

6)     جامع الرواه ج 2 ص 156

7)     بحار ج 52ص205

8)     کتاب الغیبه 442

9)     بحار ج 52ص206

10)همان مدرک 182

11)غیبت نعمانی 255-259

12)همان 210و217

13)همان230-232

14)تاریخ الغیبه الکبری 517-525

15)یحار ج 52ص250

16)جامع الرواه ج 2ص156

17)بحار الانوار ج 52ص 251