معرفت کدامين امام؟

با تأمّلي در مضمون احاديث پي خواهيم برد که مقصود از امامي که معرفتش واجب است و بدون آن، انسان به مرگ جاهليت از دنيا رفته است و به تعبير ديگر با خروج از سلطنت آن به اندازه يک وجب و يا با نداشتن بيعت او در گردن و... به مرگ جاهليت از دنيا رفته است، همان امام معصومي است که زمين هيچ زمان تا روز قيامت از وجود او خالي نيست، و اين مطلب را از چند طريق مي‏توان به اثبات رسانيد:

 >قرينه داخلي

>قراين خارجي

 

 قرينه داخلي

در اين روايات اشاره به حکم شديد و تند براي کساني که تحت سلطه امام و حاکم اسلامي نيستند و يا او را نشناخته يا از طاعتش خارج شده‏اند، کرده است. حکم به مرگ جاهليت، تعبيري است که با کفر سازگاري دارد. اين حکم براي موضوعي است که با اين حکم تناسب دارد. تناسب اين حکم با معرفت امام معصومي است که پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله از جانب خداوند متعال به بشر معرفي کرده است؛ همان‏گونه که اگر انسان پيامبر خود را نشناسد و از او اطاعت نکند به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.

آيا ممکن است کسي باور کند که عدم معرفت به حاکمي فاسق و فاجر و بي دين، انسان را به مرگ جاهليت از دنيا ببرد؟ آيا خروج به قدر يک وجب از سلطه امام فاسق و فاجر، سبب مرگ جاهليت است؟ پس ادله امر به معروف و نهي از منکر و نهي از رکون و ميل به ظالم چگونه تفسير مي‏شود؟ و....

 

قراين خارجي

با مراجعه به روايات ديگر و نيز برخي از آيات پي به مقصود و مراد از امام در اين روايات خواهيم برد. اينک به برخي از قراين اشاره مي‏کنيم:

الف) آيه اولي الامر

در تفسير آيه «اولي الأمر» به تفصيل اشاره کرديم که مراد از «اولي الامر» در اين آيه، افراد معصوم است، همان‏گونه که فخر رازي نيز در ذيل آيه به آن اشاره کرده است. در اين آيه، خداوند امر به اطاعت صاحبان امر و امارت و امامان داده است. و در اين احاديث، نهي از خروج از طاعت آن‏ها کرده و خروج را در حکم مرگ جاهليت معرفي نموده است. و نيز امر به معرفت اين گونه امامان نموده است. لذا تفتازاني اين احاديث را با آيه «اولي الامر» مرتبط ساخته است.

ب) احاديث دوازده خليفه

پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مطابق احاديث صحيح السند که در صحاح و مسانيد و سنن اهل سنت آمده، فرمود: «بعد از من دوازده امير و خليفه و امام خواهند آمد...». اين دوازده امام همان کساني هستند که در اين روايات امر به شناخت و معرفت آن‏ها نموده و از خروج طاعتشان نهي شده است.

ج) تبيين اهل بيت‏عليهم السلام

از امام حسين‏عليه السلام درباره معرفت خدا سؤال شد، حضرت فرمود: «معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الذي يجب عليهم طاعته»؛[1]  «شناخت اهل هر زمان امامشان را، آنان که طاعتشان بر مردم واجب است.»

امام صادق‏عليه السلام فرمود: «نحن قوم قد فرض اللَّه طاعتنا، و انّکم لتأتمّون بمن لا يعذر الناس بجهالته»[2]  «ما قومي هستيم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است، و همانا شما به کساني اقتدا مي‏کنيد که مردم در جهالت به آن‏ها، معذور نيستند.»

امام باقرعليه السلام فرمود: «انّما يعرف اللَّه عزّوجلّ و يعبده من عرف اللَّه و عرف امامه منّا اهل البيت»؛[3]  «همانا خداوند عزّوجلّ را کسي مي‏شناسد و عبادت مي‏کند که خدا و امام از ما اهل بيت را شناخته است.»

امام صادق‏عليه السلام فرمود: «من عرفنا کان مؤمناً و من انکرنا کان کافراً»؛[4]  «هر کس ما را شناخت مؤمن است و هر کس ما را انکار کرد کافر است.»

و نيز فرمود: «الإمام عَلَم بين اللَّه عزّوجلّ و بين خلقه، فمن عرفه کان مؤمناً و من انکره کان کافراً»؛[5]  «امام نشانه هدايت بين خداوند عزّوجلّ و بين خلقش مي‏باشد، پس هر کس او را شناخت مؤمن است و هر کس او را انکار کرد کافر است.»

 [1] بحارالأنوار، ج 23، ص 83، ح 22.

[2] پيشين، ج 96، ص 211، ح 13.

[3] کافي، ج 1، ص 181.

[4] همان.

[5] بحارالأنوار، ج 23، ص 88.