مقصود از «مفارقت جماعت»
مقصود از «مفارقت جماعت»
در برخي از روايات مربوط به اين باب، به اين مطلب اشاره شده است که هر کس از جماعت مفارقت کند به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.[1] مقصود به اين حديث چيست؟
پاسخ:
اولاً: صحّت سند اين گونه احاديث معلوم نيست.
ثانياً: بر فرض صحّت سند اين احاديث، احتمال زياد ميرود که اين احاديث با سندهاي صحيحش از طرف خلفا و حکّام جعل شده باشد؛ زيرا کساني که جعل حديث ميکردند سندهاي دروغين صحيح نيز اختراع مينمودند، يعني اخبار را به دروغ به اشخاص موثقي نسبت ميدادند تا مردم باورشان شود. و اين کار را به جهت سکوت مردم نسبت به ظلم خلفا و تخريب چهره اهل بيتعليهم السلام و مخالفان سياسي و اعتقادي دستگاه خلافت انجام ميدادند.
ثالثاً: با در نظر گرفتن قاعده تناسب حکم و موضوع، ميگوييم: بايد بين حکم که مرگ جاهليت است و موضوع که مفارقت جماعت است تناسبي باشد. با کمي تأمّل پي ميبريم که مفارقت از جماعت بر حق است که چنين حکمي شديد را در پي دارد، نه مخالفت و مفارقت از جماعتي از مردم گرچه بر باطل اجتماع کرده باشند. لذا است که اميرالمؤمنينعليه السلام در «نهج البلاغه» اهل جماعت را به خود و پيروانش تطبيق ميکند:
حضرتعليه السلام در حالي که مشغول ايراد خطبه بودند، مردي برخاست و عرض کرد: اي اميرالمؤمنين! مرا خبر ده از اهل جماعت، و از اهل تفرقه، و از اهل سنت و از اهل بدعت؟
امام فرمودند: اي واي! حال که اين سؤال را کردي گوش فرا ده و آنچه را ميگويم بفهم و باکي بر تو نباشد که از ديگري نيز سؤال کني.
اهل جماعت، من هستم و کساني که مرا پيروي کنند، هر چند کم باشند. همانا اين مطلب حق است و ناشي از امر خدا و دستور پيامبرشصلي الله عليه وآله.
اهل تفرقه، مخالفان من و پيروان من هستند، هر چند زياد باشند.
اهل سنت کسانياند که متمسک به چيزي شدهاند که خدا و رسولش آن را براي آنان سنت قرار داده، هر چند کم باشند.
اهل بدعت مخالفان امر خدا و کتاب خدا و پيامبرش ميباشند که به رأي خود و از روي هواي نفس خود عمل ميکنند، هر چند فراوان باشند...».[2] .
[1] المصنف، عبدالرزاق، ج 11، ص 330.
[2] کنز العمال، ج 16، ص 183و184.