تصريح به صحت حديث غدير

عده بسياري از علماي عامه به صحّت حديث «غدير» تصريح کرده‏اند؛ از قبيل:

 >ابن حجر هيتمي

>حاکم نيشابوري

>حلبي

>ابن کثير دمشقي

>ترمذي

>ابوجعفر طحاوي

>ابن عبدالبر قرطبي

>سبط بن جوزي

>عاصمي

>آلوسي

>ابن حجر عسقلاني

>ابن مغازلي شافعي

>فقيه ابوعبدالله بغدادي (م 330)

>ابوحامد غزالي

>ابن ابي الحديد معتزلي

>حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي

>شيخ ابوالمکارم علاء الدين سمناني (736)

>شمس الدين ذهبي شافعي (748)

>حافظ نورالدين هيثمي (807)

>شهاب الدين قسطلاني (923)

>شيخ نورالدين هروي قاري حنفي

>شيخ احمد بن باکثير مکي (1047)

>ميرزا محمد بدخشي

>ابوالعرفان صبان شافعي (1206)

>ناصرالدين الباني

 

ابن حجر هيتمي

او مي‏گويد: «انّ حديث الغدير صحيح لامرية فيه وقد اخرجه جماعة کالترمذي والنسائي واحمد وطرقه کثيرة جداً»؛ «حديث غدير صحيح بوده و هيچ گونه شکّي در آن نيست، جماعتي همچون ترمذي، نسائي و احمد آن را نقل کرده‏اند، و طرق او جداً زياد است.»

او همچنين مي‏گويد: «وکثير من اسانيده صحاح وحسان، ولاالتفات لمن قدح في صحته ولا لمن ردّه بانّ علياً کان باليمن؛ لثبوت رجوعه منها وادراکه الحجّ مع النبيّ‏صلي الله عليه وآله. وقول بعضهم: انّ زيادة: اللّهمّ وال من والاه... موضوعة، مردود، فقد ورد ذلک من طرق صحّح الذهبي کثيراً منها»؛[1]  «بسياري از سندهاي آن صحيح و حسن است. و هيچ گونه اعتنايي به کسي که در صدد تضعيف حديث برآمده نمي‏شود. و نيز به کسي که مي‏گويد: علي‏عليه السلام در آن هنگام در يمن بوده است توجّهي نمي‏گردد؛ زيرا ثابت شده که او از يمن رجوع کرده و در حجة الوداع با پيامبرصلي الله عليه وآله شرکت کرده است. و اين که برخي گفته‏اند جمله: «اللَّهم وال من والاه...» جعلي است، حرفي مردود است؛ زيرا اين جمله از طرقي وارد شده که ذهبي بسياري از آن طُرق را تصحيح کرده است.»

[1] صواعق المحرقه، ص 42و43.

  

حاکم نيشابوري

او بعد از نقل حديث از زيد بن ارقم آن را تصحيح نموده و تصريح کرده که اين حديث شرايط صحّت نزد شيخين را دارد.[1] .

[1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 109.

 

حلبي

وي بعد از نقل حديث غدير مي‏گويد: «هذا حديث صحيح باسانيد صحاح وحسان، ولا التفات لمن قدح في صحته»؛[1]  «اين حديثي است صحيح با سندهاي صحيح و حسن، و هرگز به کسي که در صحّت آن تشکيک کرده، التفات نمي‏شود.»

[1] السيرة الحلبية، ج 3، ص 274.

 

ابن کثير دمشقي

او بعد از نقل حديث از استادش ذهبي نقل مي‏کند که وي قائل به صحّت اين حديث بوده است.[1] .

 [1] البداية والنهاية، ج 5، ص 288.

 

ترمذي

او بعد از نقل حديث «غدير» در باب مناقب علي بن ابي طالب‏عليه السلام مي‏گويد: «هذا حديث حسن صحيح»؛[1]  «اين حديثي حسن و صحيح است.»

[1] صحيح ترمذي، ج 2، ص 298.

 

ابوجعفر طحاوي

او نيز بعد از نقل حديث «غدير» مي‏گويد: «هذا الحديث صحيح الاسناد، ولا طعن لأحد في رواته»؛[1]  «اين حديث از حيث سند صحيح بوده و هيچ کس بر راويان آن طعني وارد نکرده است.»

[1] مشکل الآثار، ج 2، ص 308.

 

ابن عبدالبر قرطبي

او درباره حديث «مؤاخاة» و «اعطاء رايه» و «غدير» مي‏گويد: «هذه آثار کلّها ثابتة»؛[1]  «تمام اين روايات آثاري ثابتند.»

 [1] الاستيعاب، ج 2، ص 373.

 

سبط بن جوزي

او مي‏نويسد: «فان قيل: فهذه الرواية الّتي فيها قول عمر: اصبحت مولاي و مولا کل مؤمن ومؤمنة ضعيفة، فالجواب: انّ هذه الرواية صحيحة»؛[1]  «اگر کسي اشکال کند که اين روايت که عمر به علي‏عليه السلام گفت: "اصبحت مولاي و مولي کلّ مؤمن و مؤمنة" ضعيف است، در جواب مي‏گوييم: اين روايت صحيح است.»

[1] تذکرة الخواص، ص 18.

 

عاصمي

او در کتاب «زين الفتي في تفسير سورة هل اتي» در رابطه با اين حديث مي‏گويد: «وهذا حديث تلقته الامة بالقبول وهو موافق بالأصول»؛[1]  «اين حديثي است که امّت آن را تلقّي به قبول کرده است، و نيز موافق با اصول مي‏باشد.»

[1] زين الفتي.

 

آلوسي

او در تفسير خود بعد از نقل حديث مي‏گويد: «نزد ما ثابت شده که پيامبرصلي الله عليه وآله در حقّ امير در غدير خم فرمود: «من کنت مولاه فعليّ مولاه».[1] .

[1] روح المعاني، ج 6، ص 61.

 

ابن حجر عسقلاني

او مي‏گويد: «وامّا حديث "من کنت مولاه" اخرجه الترمذي والنسائي، وهو کثير الطرق جداً، وقد استوعبها ابن عقدة في کتاب مفرد، وکثير من اسانيدها صحاح وحسان»؛[1]  «و امّا حديث "من کنت مولاه فعليّ مولاه" را ترمذي و نسائي نقل کرده‏اند، و جداً طرق آن بسيار زياد است. و ابن عقده تمام طرق آن را در کتابي جداگانه به شماره درآورده است. و بسياري از سندهاي آن صحيح و حسن است.»

[1] فتح الباري، ج 7، ص 61.

 

ابن مغازلي شافعي

او از ابوالقاسم فضل بن محمّد درباره حديث «غدير» نقل کرده که مي‏گويد: «هذا حديث صحيح عن رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله، وقد رواه نحو مائة نفس، ومنهم العشرة المبشرة، وهو حديث ثابت لااعرف له علة، تفرّد عليّ بهذه الفضيلة لم يشرکه فيها احد»؛[1]  «اين حديثي است صحيح از رسول خداصلي الله عليه وآله که حدود صد نفر از صحابه؛ از جمله عشره مبشّره آن را نقل کرده‏اند. و اين حديثي است ثابت که در آن هيچ گونه عيبي نمي‏بينم. تنها حضرت علي‏عليه السلام به اين فضيلت اختصاص يافته است، فضيلتي که هيچ کس در آن شريک نبوده است.»

 [1] مناقب علي بن ابي طالب‏عليه السلام، ص 26.

 

فقيه ابوعبدالله بغدادي (م 330)

او در کتاب «الامالي» حديث غدير را تصحيح کرده است.

 

 ابوحامد غزالي

او مي‏گويد: «اسفرت الحجة وجهها واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: (من کنت مولاه فعليّ مولاه) فقال عمر: بخ بخ...»؛[1]  «حجت و دليل، خود را به طور وضوح آشکار نموده و عموم مردم بر متن اين حديث اجماع کرده‏اند که پيامبرصلي الله عليه وآله در روز غدير خم به اتفاق همه فرمود: «من کنت مولاه فعليّ مولاه». عمر در اين هنگام گفت: مبارک باد، مبارک باد!...».

[1] سرّ العالمين، ص 21.

 

ابن ابي الحديد معتزلي

او در شرح خود بر «نهج البلاغه» حديث غدير را از اخبار شايع در فضايل امير المؤمنين‏عليه السلام شمرده است.[1] .

 [1] شرح ابن ابي الحديد، ج 9، ص 166، خطبه 154.

 

حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي

او مي‏گويد: «هذا حديث مشهور حسن، روته الثقات، وانضمام هذه الاسانيد بعضها الي بعض حجة في صحة النقل»؛[1]  «اين حديث مشهور و حسن است و راويان آن همگي از ثقاتند، و انضمام برخي از سندها به برخي ديگر، دليلي بر صحّت اين حديث است.»

 [1] کفاية الطالب، ص 61.

 

شيخ ابوالمکارم علاء الدين سمناني (736)

او در ذيل حديث غدير مي‏گويد: «و هذا حديث متفق علي صحته، فصار سيّد الاوصياء»؛[1]  «اين حديث از جمله احاديثي است که اتفاق بر صحّت آن است و لذا حضرت، سيّد اوليا شمرده مي‏شود...».

 [1] العروة لأهل الخلوة، ص 422.

 

شمس الدين ذهبي شافعي (748)

او در کتابي مستقل که درباره حديث غدير تأليف کرده، بعد از بررسي سندهاي آن تصريح به صحّت سند بسياري از آن‏ها نموده است.[1]  و نيز در تلخيص «مستدرک حاکم» تصريح به صحّت اين حديث کرده است.[2] .

او همچنين در کتاب خود به نام «رسالة في طرق حديث من کنت مولاه» مي‏گويد: «حديث «من کنت مولاه فعليّ مولاه» از جمله احاديث متواتري است که صدورش از رسول خداصلي الله عليه وآله قطعي است، و گروه زيادي آن را از طرق صحيح و حسن و... نقل کرده‏اند».[3] .

آن‏گاه سندها و طرق اين حديث را نقل مي‏کند و درباره ده‏ها طريق از طرق اين حديث، تصريح به صحّت يا قوّت يا وثاقت آن مي‏نمايد.

 [1] طرق حديث من کنت مولاه.

[2] تلخيص المستدرک، ج 3، ص 613، ح 6272.

[3] طرق حديث من کنت مولاه، ص 11.

 

حافظ نورالدين هيثمي (807)

او که اين حديث را به طرق مختلف نقل کرده، در بسياري از سندهاي آن، رجال حديث غدير را رجال صحيح مي‏داند.[1] .

[1] مجمع الزوائد، ج 9، ص 109-104.

 

شهاب الدين قسطلاني (923)

او در ذيل حديث غدير مي‏گويد: «و طرق هذا الحديث کثيرة جداً استوعبها ابن عقدة في کتاب مفرد له، وکثير من اسانيدها صحاح وحسان»؛[1]  «و طرق اين حديث جداً بسيار است، ابن عقده آن طرق را در کتابي مستقل شماره کرده و بسياري از سندهاي آن صحيح و حسن است.»

[1] المواهب اللدنيّة، ج 3، ص 365.

 

شيخ نورالدين هروي قاري حنفي

او درباره اين حديث مي‏گويد: «اين حديثي است صحيح که هيچ شکّي در آن وجود ندارد، بلکه برخي از حفّاظ آن را از احاديث متواتره به حساب آورده‏اند».[1] .

  [1] المرقاة في شرح المشکاة، ج 10، ص 464، ح 6091.

 

شيخ احمد بن باکثير مکي (1047)

او درباره اين حديث مي‏گويد: «اخرج هذه الرواية البزار برجال صحيح عن فطر بن خليفة وهو ثقة...»؛[1]  «اين روايت را بزّار به رجال صحيح از فطر بن خليفه نقل کرده که ثقه است...».

  [1] وسيلة المآل في مناقب الآل، ص 117و118.

 

ميرزا محمد بدخشي

او درباره حديث غدير مي‏گويد: «هذا حديث صحيح مشهور ولم يتکلم في صحته الّا متعصب جاحد لا اعتبار بقوله؛ فانّ الحديث کثير الطرق جداً»؛[1]  «اين حديث صحيح و مشهور است، و هيچ کس به جز انسان متعصّب و منکري که اعتباري به گفتار او نيست در صحّت آن شک نکرده است؛ زيرا حديث غدير جداً داراي طرق بسياري است.»

[1] نزل الأبرار، ص 54.

 

ابوالعرفان صبان شافعي (1206)

او بعد از نقل حديث غدير مي‏گويد: «رواه عن النبيّ ثلاثون صحابياً، وکثير من طرقه صحيح او حسن»؛[1]  «اين حديث را سي نفر از صحابه از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده‏اند و بسياري از طرق آن صحيح يا حسن است.»

[1] اسعاف الراغبين در حاشيه نور الابصار، ص 153.

 

ناصرالدين الباني

او درباره حديث غدير مي‏گويد: «هذا حديث صحيح، وقد ورد عن جماعة من الصحابة»؛[1]  «اين حديثي است صحيح که از طرق جماعتي از صحابه رسيده است.»

[1] السنة، ابن ابي عاصم، با تحقيق الباني، ج 2، ص 566.