صحت سند حديث

در صحّت سند حديث «دار» جاي هيچ گونه شک و شبهه‏اي نيست. برخي ادّعاي صحّت حديث کرده و برخي ديگر نيز اعتراف به تواتر آن نموده‏اند. اينک به برخي از کلمات اشاره مي‏کنيم:

1 - ابن ابي الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه هنگام نقل اين واقعه مي‏گويد: «انّه روي في الخبر الصحيح...»؛ «همانا اين واقعه در خبر صحيح نقل شده است».

2 - متقي هندي در «کنز العمال»[1]  نقل کرده که طبري اين حديث را تصحيح کرده است. تأييد بر اين نسبت اين‏که طبري اين خبر را در تاريخ خود بدون هيچ اعتراضي نقل کرده است و عده‏اي ديگر نيز با همان سند اين حديث را نقل کرده‏اند، بدون آن‏که اعتراضي نسبت به سند آن داشته باشند. و به همين جهت است که طبري نتوانسته در سند آن خدشه نمايد، لذا در صدد تحريف متن برآمده است. همان‏گونه که قبلاً به آن اشاره شد.

3 - ابوجعفر اسکافي معتزلي در ردّ خود بر حافظ اين حديث را تصحيح سندي کرده است.[2] .

4 - شيخ مفيدرحمه الله مي‏گويد: «و ذلک في حديث الدار الّذي اجمع علي صحته نقّاد الآثار»؛ «و آن حديث «دار» است که نقّادين آثار، اجماع بر صحّت آن نموده‏اند».[3] .

5 - ابوالصلاح حلبي در «تقريب المعارف» مي‏گويد: «و قد اطبق الناقلون من الفريقين علي هذا النقل کنقلهم المعجزات»؛ «ناقلين از فريقين بر نقل اين واقعه، همانند نقل معجزات اتفاق دارند».[4] .

6 - احمد بن حنبل در «المسند» حديث را با سند صحيح نقل کرده است.[5] .

7 - ابن اثير در «الکامل» قصه را از مسلّمات تاريخي برشمرده است.[6] .

8 - اين حديث از روايات «تفسير طبري» و ابن ابي حاتم رازي و بغوي به حساب مي‏آيد. کساني که ابن تيميه در «منهاج السنة» به آن کتب استدلال کرده است. او طبري و ابن ابي حاتم و برخي ديگر از مفسّرين را اين گونه توصيف مي‏کند که آنان از جمله کساني هستند که روايات جعلي را نقل نمي‏کنند.[7]  و نيز مي‏گويد: اينان کساني هستند که در اسلام زبان صادقي داشته و تفاسيرشان متضمّن منقولاتي است که در تفسير به آن‏ها اعتماد مي‏شود.[8] .

9 - اين حديث از جمله روايات کتاب «المختارة» ضياء مقدسي است که التزام به صحّت احاديث آن داده است، و نيز حافظ ابن حجر براي اثبات صحّت يکي از احاديث مي‏گويد: «اين حديث از جمله احاديثي است که ضياء مقدسي در «المختارة» از «المعجم الکبير» نقل کرده است»، و ابن تيميه تصريح کرده که احاديث «المختارة» اصحّ و اقوي از احاديث مستدرک است».[9] .

10 - قصه «دار» از جمله فضايل ده‏گانه‏اي است که به اميرالمؤمنين اختصاص دارد و در حديث صحيح از ابن عباس نقل شده است.[10] .

[1] کنز العمال، ج 15، ص 113.

[2] شرح ابن ابي الحديد، ج 13، ص 244.

[3] الإرشاد، ص 49و50.

[4] تقريب المعارف، ص 135.

[5] مسند احمد، ج 1، ص 111.

[6] الکامل، ج 2، ص 22.

[7] منهاج السنة، ج 7، ص 13.

[8] همان.

[9] فتح الباري، ج 7، ص 217.

[10] مستدرک حاکم، ج 3، ص 132.