شأن نزول ديگر

محمود زعبي در «البينات» مي‏گويد: «آنچه که در صحاح درباره شأن نزول آيه «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ» آمده، غير از اين واقعه است؛ زيرا در «صحيحين» از ابن عمر و ابوهريره غير از اين قصه نقل شده است. آن دو مي‏گويند: هنگامي که آيه فوق نازل شد رسول خداصلي الله عليه وآله قريش را دعوت کرده و در جايي آن‏ها را جمع نمود و آن‏ها را به طور خصوص و عموم نصيحت و انذار کرد و فرمود: اي بني‏کعب بن لؤي خودتان را از آتش نجات دهيد. اي فاطمه دختر محمد خودت را از آتش نجات بده.[1] .

پاسخ:

1 - جالب توجه است که عبداللَّه بن عمر در وقت نزول آيه که سال سوّم بعثت است سنّش نزديک به يک سال بوده است. و نيز ابوهريره هفده سال بعد از نزول آيه اسلام آورده است. حال چگونه اين واقعه را نقل مي‏کنند؟ پس حديث از اين جهت ارسال دارد.

2 - در اين روايت که از صحيحين نقل شده، پيامبرصلي الله عليه وآله دخترش فاطمه‏عليها السلام را مورد خطاب قرار داده و مي‏فرمايد: خودت را از آتش «جهنم» نجات بده، با آن‏که مطابق روايات اهل بيت‏عليهم السلام هنوز حضرت زهراعليها السلام در سال نزول آيه متولد نشده است؛ زيرا در سال پنجم بعثت يعني دو سال بعد از نزول آيه حضرت به دنيا آمده است، حال چگونه ممکن است که پيامبر او را مخاطب قرار داده باشد. و مطابق روايات اهل سنت بنابر قول ابن عبدالبر ولادت حضرت زهراعليها السلام در سال دوم بعثت و بنابر قول ديگران پنج سال قبل از بعثت بوده است. حال چگونه ممکن است کودکي که هنوز به حدّ بلوغ نرسيده مورد عتاب قرار گيرد، خصوصاً با در نظر گرفتن اين‏که اهل سنت معتقدند که دختر از سنين پانزده سالگي مورد خطاب تکاليف شرعي قرار مي‏گيرد. لذا از اين جهت نيز اين روايت مورد تضعيف واقع مي‏شود.

3 - خداوند متعال در آيه «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ» دستور به انذار عشيره نزديک پيامبر را داده است در حالي که مطابق روايت صحيحين پيامبر اقوام دور خود را؛ از قبيل بني‏کعب بن لؤي و قريش و بني‏قصي و بني‏عبدمناف را نيز انذار کرده است.[2] .

علامه طباطبايي‏رحمه الله مي‏فرمايد: «اين روايت با آيه انطباق ندارد؛ زيرا طبق اين روايت پيامبر انذار را به عموم قريش تعميم داده است در حالي که آيه تصريح به عشيره نزديک پيامبر دارد که بني عبدالمطلب يا بني هاشم است».[3] .

4 - خطابي که مناسب با شروع دعوت است، دعوت مردم به توحيد و رسالت و اعتقاد به معاد است تا اين‏که مردم داخل در ايمان گردند نه آن‏که آن‏ها را در ابتدا از عذاب بترساند.

5 - بر فرض صحّت اين روايت و نظاير آن، با روايت سابق قابل جمع است؛ زيرا مي‏توان گفت که پيامبرصلي الله عليه وآله در ابتدا هر يک از سران قوم را انذار کرده و در آخر امر امام علي‏عليه السلام را به عنوان خليفه و وصي خود معرفي کرده است، ولي يا ابوهريره و ابن عمر در روايت تصرف کرده و آخر واقعه را ذکر نکرده‏اند، و يا آن‏که بخاري حديث را تقطيع کرده و ذيل آن‏که دلالت بر امامت و رهبري امام علي‏عليه السلام دارد را نقل نکرده است.

[1] البيّنات، محمود زعبي.

[2] در المنثور، ج 6، ص 32.

[3] الميزان، ج 19، ص 334.