موارد کاربرد حديث علی منی و انا من علی
موارد کاربرد حديث
اين مضمون در موارد مختلف از تعدادي راويان نقل شده است. اينک به بررسي اين موارد ميپردازيم:
>جنگ احد
>حجة الوداع
>روزي که براي حضرت هديه آوردند
>در مورد قصه دختر حمزه
>به نقل از عمر بن خطاب
>هنگام فرستادن لشکر به يمن
جنگ احد
ابن عساکر به سندش از جابر بن عبداللَّه نقل کرده که در روز احد، عليعليه السلام نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد. حضرت به او فرمود: حرکت کن. جبرئيل عرض کرد: اي محمّد! به خدا سوگند! اين ياري و مواسات است. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود:
اي جبرئيل! همانا او از من و من از اويم. جبرئيل عرض کرد: و من از شما دو نفرم.[1] .
ابورافع ميگويد: چون روز احد فرا رسيد، پيامبرصلي الله عليه وآله به جماعتي از قريش نظر کرد و به عليعليه السلام فرمود: بر آنان حمله کن. حضرت عليعليه السلام بر آنان حمله نمود و در اين ميان هاشم بن اميه مخزومي را کشته و جماعت آنان را متفرّق کرد. باز حضرت رسول خداصلي الله عليه وآله به چند نفر از قريش نظر افکند و به حضرت عليعليه السلام فرمود: به آنان حمله کن. حضرت بر آنان حملهور شد و جماعتشان را متفرّق ساخت و فلان شخص جمحي را به قتل رسانيد، باز رسول خداصلي الله عليه وآله به چند نفر ديگر از قريش نظر کرد و به عليعليه السلام فرمود: بر آنان حمله کن. حضرت بر آنان حمله کرده و جماعتشان را متفرّق ساخت و يکي از قبيله بني عامر بن لؤي را به قتل رسانيد. جبرئيل به حضرت رسولصلي الله عليه وآله عرض کرد: اين همان مواسات و ياري رساندن است. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:
همانا او از من و من از اويم. جبرئيل عرض کرد: و من از شما دو نفرم اي رسول خدا.[2] .
طبراني و ديگران نقل کردهاند: «چون عليعليه السلام سرکردگان قريش را در روز احد به قتل رسانيد جبرئيل عرض کرد: اي محمّد! همانا اين نهايت ياري و مواسات است. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: همانا او از من و من از اويم. جبرئيل عرض کرد: و من از شما دو نفرم اي رسول خداصلي الله عليه وآله».[3] .
[1] تاريخ دمشق، ترجمه امام عليعليه السلام، ج 1، ص 148.
[2] پيشين، ص 150.
[3] المعجم الکبير، ج 1، ص 318؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 514.
حجة الوداع
حبشي بن جناده که در حجةالوداع حاضر بوده است، ميگويد: «از رسول خداصلي الله عليه وآله شنيدم که در آن روز ميفرمود: علي از من و من از علي هستم و کسي به جز او دين مرا برپا نخواهد کرد».[1] .
[1] فرائد السمطين، ج 1، ص 58؛ المعرفة و التاريخ، ج 2، ص 625.
روزي که براي حضرت هديه آوردند
عبد خير از حضرت عليعليه السلام نقل کرده که فرمود: براي پيامبرصلي الله عليه وآله دستهاي از موز هديه آوردند. پيامبرصلي الله عليه وآله شروع به پوست کندن نموده، در دهان من ميگذارد. شخصي به ايشان عرض کرد: اي رسول خدا! شما علي را دوست داريد؟ حضرت فرمود: آيا نميداني که علي از من و من از اويم؟[1] .
[1] مناقب خوارزمي، ص 37.
در مورد قصه دختر حمزه
نسائي در ذيل قصه، اينچنين نقل کرده که پيامبر خطاب به حضرت عليعليه السلام کرده و فرمود: «انت منّي بمنزلة هارون و أنا منک»؛[1] «تو نزد من به مانند هاروني و من از تو هستم.»
[1] خصائص امير المؤمنينعليه السلام، نسائي، ص 19.
به نقل از عمر بن خطاب
بخاري به سندش از عمر بن خطّاب نقل کرده که گفت: رسول خداصلي الله عليه وآله از دنيا رحلت نمود در حالي که از او - عليعليه السلام - راضي بود، و خطاب به او فرمود: «انت منّي و أنا منک»؛[1] «تو از من و من از تو هستم.»
[1] صحيح بخاري، ج 4، ص 18.
هنگام فرستادن لشکر به يمن
ترمذي به سند خود از عمران بن حُصين نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله لشکري را به فرماندهي علي بن ابي طالبعليه السلام به يمن فرستاد. حضرت در آن جنگ کنيزي را برايخود گرفت. برخي بر او اعتراض کردند و چهار نفر از اصحاب رسول خداصلي الله عليه وآله قرار گذاشتند هنگامي که خدمت حضرت رسيدند جريان را براي او بازگو کنند. مسلمانان هر گاه از سفري بازمي گشتند، ابتدا خدمت حضرت مشرّف شده و بر او درود ميفرستادند، آنگاه به کار خود ميپرداختند. لشکر که به مدينه رسيد آن چهار نفر خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمده، يکي از آنان به رسول خداصلي الله عليه وآله عرض کرد: اي رسول خدا! شما شاهد نبودي که علي بن ابي طالب چه کرد؟ پيامبرصلي الله عليه وآله از او روي گرداند. نفر دوم ايستاد و همين اعتراض را تکرار نمود. پيامبرصلي الله عليه وآله صورت خود را از او نيز بازگرداند. در مورد نفر سوم نيز همين قصه تکرار شد. نفر چهارم که اعتراض کرد، پيامبر رو به او کرده و در حالي که غضب در چهره او نمايان بود، فرمود: «ما تريدون من علي، ما تريدون من علي، ما تريدون من علي انّه منّي وانا منه و هو وليّ کلّ مؤمن بعدي»؛ «چه از علي ميخواهيد؟! چه از علي ميخواهيد؟! چه از علي ميخواهيد؟! او از من و من از اويم، و او سرپرست هر مؤمني بعد از من است».[1] .
اين حديث را که ترمذي به سند صحيح نقل کرده، ديگران نيز همچون: ابوداوود طيالسي، حاکم نيشابوري و احمد بن حنبل با سند صحيح نقل کردهاند.[2] .
[1] صحيح ترمذي، ج 5، ص 632.
[2] مسند احمد، ج 4، ص 438 و ج 5، ص 356 و ج 1، ص 330و331؛ مسند طيالسي، ص 360، ح 2752مستدرک حاکم، ج 3، ص 100.