معاويه و الحاق ((زياد)) به ابوسفيان !
88 - معاويه و الحاق ((زياد)) به ابوسفيان !
معاويه مدعى شد كه پدرش ابوسفيان در زمان جاهليت با ((سميه )) مادر زياد كه زن ((عبيد)) بود، همبستر شد، و((سميه )) از وى باردار گرديد و ((زياد)) را آورد! معاويه دعوى خود را مستند به شهادت ابو مريم شرابفروش و قوّاد زمان جاهليت مى نمود. چنانكه در مختصر ابن شحنه آمده است (666) . با اينكه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((الولد للفراش وللعاهر الحجر؛ يعنى : فرزندان را بايد منسوب به بستر پدر دانست ، و زناكار را به سنگ حوالت داد)).
و بخارى از پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - روايت كرده است كه فرمود: ((هر كس عملى انجام دهد كه دليلى از ما بر آن نباشد، مردود است ))(667) .
خداوند نيز مى فرمايد: ((اُدْعُوهُمْ لاَِّبائِهِمْ هُوَ اَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ))(668) ؛
يعنى : ((پسر خواندگان را به نام پدرانشان بخوانيد، اين نزد خدا منصفانه تر است )).
عمل معاويه در ملحق ساختن زياد به پدرش ابو سفيان ، نخستين عمل جاهلى بود كه علناً در اسلام انجام گرفت ! همه حضّار نيز به وى اعتراض كردند، ولى معاويه اعتنا نكرد و اهميتى به آن نداد. او هر وقت كسى را كه ((زياد)) را به ابو سفيان نسبت نمى داد، خشمگين مى شد. به همين جهت يكى از همسرانش گفت :
معاويه مدعى شد كه پدرش ابوسفيان در زمان جاهليت با ((سميه )) مادر زياد كه زن ((عبيد)) بود، همبستر شد، و((سميه )) از وى باردار گرديد و ((زياد)) را آورد! معاويه دعوى خود را مستند به شهادت ابو مريم شرابفروش و قوّاد زمان جاهليت مى نمود. چنانكه در مختصر ابن شحنه آمده است (666) . با اينكه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((الولد للفراش وللعاهر الحجر؛ يعنى : فرزندان را بايد منسوب به بستر پدر دانست ، و زناكار را به سنگ حوالت داد)).
و بخارى از پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - روايت كرده است كه فرمود: ((هر كس عملى انجام دهد كه دليلى از ما بر آن نباشد، مردود است ))(667) .
خداوند نيز مى فرمايد: ((اُدْعُوهُمْ لاَِّبائِهِمْ هُوَ اَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ))(668) ؛
يعنى : ((پسر خواندگان را به نام پدرانشان بخوانيد، اين نزد خدا منصفانه تر است )).
عمل معاويه در ملحق ساختن زياد به پدرش ابو سفيان ، نخستين عمل جاهلى بود كه علناً در اسلام انجام گرفت ! همه حضّار نيز به وى اعتراض كردند، ولى معاويه اعتنا نكرد و اهميتى به آن نداد. او هر وقت كسى را كه ((زياد)) را به ابو سفيان نسبت نمى داد، خشمگين مى شد. به همين جهت يكى از همسرانش گفت :
اتغضب ان يقال ابوك عف |
و ترضى ان يقال ابوك زانى |
يعنى : (( آيا خشمناك مى شوى كه بگويند پدرت پاكدامن بود و خشنود هستى كه بگويند پدرت زناكار است ؟!)).
666- تفصيل آن را علاّمه مجاهد فقيد، مرحوم حاج شيخ عبدالحسين امينى در كتاب ارزشمند ((الغدير)) جلد ششم آورده است . خوانندگان حتماً آن را بخوانند، و بخندند يا بگريند! (مترجم ).
667- صحيح بخارى ، ج 2، ص 12.
668- سوره احزاب ، آيه 5.
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۸۷ ساعت 1:41 توسط روح الله عظامی
|