نكوهش از عثمان و امر به قتل وى
83 - نكوهش از عثمان و امر به قتل وى
اين مطلبى است كه جاى ترديد براى هيچيك از مورّخان ، سيره نويسان و محدّثان نگذاشته است . همه مى دانند كه عايشه از عثمان مذمت كرد و بد گفت و امر كرد تا او را به قتل برسانند. روايات راجع به اين موضوع در تمام مسانيد و كتب سنن آمده و به عنوان ارسال مسلم نقل شده است .
ابن ابى الحديد در شرح خطبه حضرت على - عليه السّلام - كه مى فرمايد: ((اى مردم ! زنان ، ايمانى ناقص دارند)) مى گويد: هر كس در سيره و تاريخ ، كتاب نوشته ، گفته است : دشمنى عايشه نسبت به عثمان از هر كس بيشتر بود. تا جايى كه روزى يكى از لباسهاى پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - را در آورد و در خانه اش برافراشت و به هر كس كه وارد مى شد مى گفت : اين پيراهن پيغمبر است كه هنوز پوسيده نشده كه عثمان سنت او را پوساند!(614) .
سپس ابن ابى الحديد مى گويد: نخستين كسى كه عثمان را ((نعثل ))(615) خطاب كرد، عايشه بود كه مى گفت : نعثل را بكشيد، خدا او را بكشد.
مدائنى در كتاب ((الجمل )) مى نويسد: وقتى كه عثمان كشته شد، عايشه در مكه بود. وقتى خبر قتل عثمان را به وى دادند، عايشه ترديد نداشت كه خليفه طلحه خواهد بود. پس گفت : مرگ بر نعثل !
وقتى عثمان كشته شد طلحه كليدهاى بيت المال را برداشت . اشياء نفيسى هم كه در خانه او بود، همه را ضبط كرد. وقتى ديد كه خليفه نمى شود، آن را به على - عليه السّلام - تحويل داد.
ابو مخنف در تاريخ خود مى نويسد: هنگامى كه خبر قتل عثمان را در مكه به عايشه دادند، بسرعت روى به مدينه نهاد تا كار خلافت (پسر دائيش ) طلحه را روبراه كند. او در راه مى گفت : صحابه ديده اند كه طلحه لياقت خلافت را دارد.
قيس بن ابى حازم روايت كرده است : در آن سال كه عثمان كشته شد، وى با عايشه به حج رفته بود. در ميان راه شنيد كه مى گفت : طلحه ! شتاب كن ! و چون از عثمان نام مى بردند، مى گفت : خدا او را دور گرداند.
به روايتى ، وقتى شنيد عثمان كشته شده ، گفت : خدا او را دور گرداند، گناهش او را به كشتن داد. خدا هم او را به عملش سپرد.
و مى گفت : اى جماعت قريش ! از مرگ عثمان ناراحت نباشيد. تنها كسى كه شايستگى خلافت را دارد ((طلحه )) است . همين كه خبر بيعت كردن مهاجران و انصار با على - عليه السّلام - به او دادند، گفت : مردم هلاك شدند! هلاك شدند!! ديگر هرگز خلافت به اولاد ((تيم )) برنمى گردد.
بزودى خواننده از گفتار و كردار عايشه پيرامون قتل عثمان و بيعت على - عليه السّلام - خواهد ديد كه همگى بر خلاف شريعت اسلام و نصوص صريحه آن ، كتاب و سنت و ادله قطعى ، عقلى ونقلى است .
اين مطلبى است كه جاى ترديد براى هيچيك از مورّخان ، سيره نويسان و محدّثان نگذاشته است . همه مى دانند كه عايشه از عثمان مذمت كرد و بد گفت و امر كرد تا او را به قتل برسانند. روايات راجع به اين موضوع در تمام مسانيد و كتب سنن آمده و به عنوان ارسال مسلم نقل شده است .
ابن ابى الحديد در شرح خطبه حضرت على - عليه السّلام - كه مى فرمايد: ((اى مردم ! زنان ، ايمانى ناقص دارند)) مى گويد: هر كس در سيره و تاريخ ، كتاب نوشته ، گفته است : دشمنى عايشه نسبت به عثمان از هر كس بيشتر بود. تا جايى كه روزى يكى از لباسهاى پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - را در آورد و در خانه اش برافراشت و به هر كس كه وارد مى شد مى گفت : اين پيراهن پيغمبر است كه هنوز پوسيده نشده كه عثمان سنت او را پوساند!(614) .
سپس ابن ابى الحديد مى گويد: نخستين كسى كه عثمان را ((نعثل ))(615) خطاب كرد، عايشه بود كه مى گفت : نعثل را بكشيد، خدا او را بكشد.
مدائنى در كتاب ((الجمل )) مى نويسد: وقتى كه عثمان كشته شد، عايشه در مكه بود. وقتى خبر قتل عثمان را به وى دادند، عايشه ترديد نداشت كه خليفه طلحه خواهد بود. پس گفت : مرگ بر نعثل !
وقتى عثمان كشته شد طلحه كليدهاى بيت المال را برداشت . اشياء نفيسى هم كه در خانه او بود، همه را ضبط كرد. وقتى ديد كه خليفه نمى شود، آن را به على - عليه السّلام - تحويل داد.
ابو مخنف در تاريخ خود مى نويسد: هنگامى كه خبر قتل عثمان را در مكه به عايشه دادند، بسرعت روى به مدينه نهاد تا كار خلافت (پسر دائيش ) طلحه را روبراه كند. او در راه مى گفت : صحابه ديده اند كه طلحه لياقت خلافت را دارد.
قيس بن ابى حازم روايت كرده است : در آن سال كه عثمان كشته شد، وى با عايشه به حج رفته بود. در ميان راه شنيد كه مى گفت : طلحه ! شتاب كن ! و چون از عثمان نام مى بردند، مى گفت : خدا او را دور گرداند.
به روايتى ، وقتى شنيد عثمان كشته شده ، گفت : خدا او را دور گرداند، گناهش او را به كشتن داد. خدا هم او را به عملش سپرد.
و مى گفت : اى جماعت قريش ! از مرگ عثمان ناراحت نباشيد. تنها كسى كه شايستگى خلافت را دارد ((طلحه )) است . همين كه خبر بيعت كردن مهاجران و انصار با على - عليه السّلام - به او دادند، گفت : مردم هلاك شدند! هلاك شدند!! ديگر هرگز خلافت به اولاد ((تيم )) برنمى گردد.
بزودى خواننده از گفتار و كردار عايشه پيرامون قتل عثمان و بيعت على - عليه السّلام - خواهد ديد كه همگى بر خلاف شريعت اسلام و نصوص صريحه آن ، كتاب و سنت و ادله قطعى ، عقلى ونقلى است .
614- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 77.
615- ((نعثل ))به كسى گفته مى شود كه در بدن ومحاسنش ، موهاى زيادى باشد.((نعثل ))گ گ لقب عثمان نزد مادرش بود (بئس الاسم الفسوق بعد الايمان ).
+ نوشته شده در یکشنبه دهم آذر ۱۳۸۷ ساعت 6:47 توسط روح الله عظامی
|