پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - و عقد شراف ، خواهر دحيه كلبى
80 - پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - و عقد شراف ، خواهر دحيه كلبى
موضوع اين بود كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - به همين منظور عايشه را فرستاد تا او را ببيند. عايشه نيز رفت و برگشت . پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به وى فرمود: چه ديدى ؟
او گفت : چيز قابل تعريفى نديدم !
پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: چيز قابل تعريفى نديدى ؟! خالى ديدى كه از ديدن آن گيسوانت پريشان شده است !
عايشه گفت : يا رسول اللّه ! چيزى بر تو پوشيده نيست . چه كسى مى تواند سرّى را از تو بپوشاند.
اين حديث را اصحاب سنن و مسانيد؛ مانند متقى هندى از خود عايشه در كنز العمال ، جلد ششم ، صفحه 294، حديث 5084 و محمدبن سعد در طبقات ، جلد هشتم ، صفحه 115 به اسناد خود از عبدالرحمن بن ساباط روايت كرده است .
موضوع اين بود كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - به همين منظور عايشه را فرستاد تا او را ببيند. عايشه نيز رفت و برگشت . پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به وى فرمود: چه ديدى ؟
او گفت : چيز قابل تعريفى نديدم !
پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: چيز قابل تعريفى نديدى ؟! خالى ديدى كه از ديدن آن گيسوانت پريشان شده است !
عايشه گفت : يا رسول اللّه ! چيزى بر تو پوشيده نيست . چه كسى مى تواند سرّى را از تو بپوشاند.
اين حديث را اصحاب سنن و مسانيد؛ مانند متقى هندى از خود عايشه در كنز العمال ، جلد ششم ، صفحه 294، حديث 5084 و محمدبن سعد در طبقات ، جلد هشتم ، صفحه 115 به اسناد خود از عبدالرحمن بن ساباط روايت كرده است .
+ نوشته شده در یکشنبه دهم آذر ۱۳۸۷ ساعت 6:45 توسط روح الله عظامی
|