65 - قطع درخت حديبيه
اين درخت ((حديبيه )) همان درختى بود كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - از اصحاب خود در زير آن ((بيعت رضوان )) گرفت (544) . از نتايج آن بيعت اين بود كه خداوند فتح آشكارى را نصيب بنده و رسولش ‍ نمود و او را پيروز گردانيد.
پس از اين ماجرا، بعضى از مسلمانان كه از آنجا مى گذشتند، از باب تبرّك در زير آن درخت ، نماز مى گزاردند و خدا را شكر مى كردند كه به واسطه آن بيعت پر بركت ، ايشان را به آرزويشان نايل گردانيد (مكه فتح شد و مسلمين توانستند مراسم حجّ را بپاى دارند - مترجم ).
وقتى به عمر خبر رسيد كه مسلمانان در زير آن درخت نماز مى گزارند، دستور داد درخت را قطع كنند! و گفت : از اين به بعد هر كس را آوردند كه در زير آن درخت نماز گزارده ست ، مانند مرتد او را با شمشير به قتل مى رسانم !!(545) .
مؤ لّف :
سبحان اللّه ! اللّه اكبر! ديروز پيغمبر او را مأ مور قتل ((ذى الثديه )) مرتد مى كرد، ولى به احترام نماز گزاردنش ، امتناع مى ورزيد(546) ، ولى امروز شمشيرش را كشيده است تا هر كس از اهل ايمان كه در زير درخت رضوان ، نماز گذارده است ، به قتل رساند!!
عجب ! عجب ! چه كسى اين اختيار را به او داده بود كه خون نمازگزاران با اخلاص را در خصوص نماز گزاردن آنها بريزد؟ اين بذرى بود كه درخت آن در نجد بزرگ شد و ثمر داد. نجدى كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((شاخ شيطان از آنجا بيرون مى آيد))(547) . فاروق ! از اين بذرپاشيها فراوان داشته است . چنانكه به حجرالا سود گفت : تو سنگ هستى ، نه سود و نه زيان دارى . اگر نمى ديدم كه پيغمبر تو را مى بوسيد، تو را نمى بوسيدم !!!
اين سخن عمر را بعضى از نادانان به عنوان اصلى از اصول علمى پنداشته ااند، و بر مبناى آن بوسيدن قرآن و بزرگداشت ضريح پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - و ساير ضريحهاى مقدس را حرام دانستند! و بر خلاف دستور خداوند: ((ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ))(548) و ((ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ))(549) كه تعظيم و تجليل از شعائر دينى و نشانه هاى مذهبى را علامت ايمان وتقوا و پاكى دل دانسته است ، بسيارى از اعمال مستحبّه را از دست دادند و خود را از انجام آن محروم ساختند.
آنها محبت به خدا را در حد قول شاعر هم قرار ندادند كه مى گويد:
و ما حبّ الديار شغفن قلبى
و لكن من سكن الديارا(550)

يعنى : ((محبت خانه ها قلب مرا به خود مشغول نداشته بلكه محبت ساكن خانه هاست كه مرا مى كشاند)).

544- نام اين درخت در قرآن كريم آمده است : ((لَقَدْ رَضِىَ اللّهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ فَاءَ نْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً)) (سوره فتح ، آيه 18)؛

يعنى : ((خداوند از مؤ منانى كه زير درخت (معهود حديبيه ) با تو بيعت كردند، به حقيقت خشنود گشت و از وفا و خلوص قلبى آنها آگاه بود كه وقار و اطمينان كامل بر آنها نازل فرمود. و آنان را به فتحى نزديك ، پاداش داد)).

545- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 59.

546- ر. ك : ص 154 و 158 همين كتاب .

547- اشاره به مسلك وهّابى است كه اينك مذهب رسمى حكومت حجاز است . و بر اساس آن ، قبور ائمّه و صحابه و تابعين و علماى عاملين سنّى و شيعه را خراب كردند و با زمين يكسان نمودند، به اين پندار كه احترام به قبور، شرك است !! همان پندارى كه عمر در نماز گزاردن زير درخت داشت (مترجم ).

548- يعنى : ((... و هر كس امورى را كه خداوند حرمت نهاده ، بزرگ و محترم شمارد، البته مقامش نزد خدا بهتر خواهد بود)) (سوره حج ، آيه 30).

549- يعنى : ((... هر كس شعائر دين خدا را بزرگ و محترم دارد (خوشا بر او كه ) اين صفتِ دلهاىِ باتقواست ))، (سوره حج ، آيه 32).

550- و به قول مولوى در مثنوى :

گفت معشوقى به عاشق كى فتى

تو به غربت ديده اى پس شهرها

گو كدامين شهرهان زان خوشتراست

گفت آن شهرى كه در وى دلبر است

هر كجا باشد شه ما را بساط

هست صحرا گر بود سم الخياط

هر كجا يوسف رخى باشد چو ماه

جنّت است آن گرچه باشد قعر چاه

(مترجم )