59 - خشونت نسبت به ابوهريره
عمر، ابوهريره را در سال 21 هجرى به حكومت بحرين منصوب داشت . در سال 23 او را عزل كرد و به جاى وى ، عثمان بن ابى العاص ثقفى را گماشت . او اكتفا به عزل ابو هريره نكرد، بلكه ده هزار دينار از وى گرفت كه مى گفت از بيت المال دزديده است . و آن را تحويل صندوق دولت خود داد. داستان آن مشهور است .
ابن عبد ربّه اندلسى مالكى (534) آن را نقل كرده و مى گويد : ... سپس ‍ عمر ابوهريره را خواست و گفت : مى دانى كه وقتى تو را به حكومت بحرين منصوب داشتم ، نعلين به پا نداشتى ؟ ولى بعد به من خبر دادند كه تو اسبهايى را به مبلغ 1600 دينار خريده اى .
ابوهريره گفت : اين اسبهايى است كه زاييده اند و عطايايى است كه به من داده اند.
عمر گفت : من براى تو حقوق قرار دادم كه زندگى تو از آن راه تأ مين شود، اين زيادى را بايد تحويل بدهى !
ابوهريره گفت : اين زيادى به تو نمى رسد.
گفت : چرا مى رسد، به خدا! پشتت را به درد مى آورم . سپس برخاست و چندان با تازيانه دستى خود ((دُرّه )) به وى زد كه بدنش را به خون آورد. آنگاه گفت : پولها را بياور.
ابوهريره گفت : آن را به حساب خدا منظور دار.
عمر گفت : اگر از راه حلال به دست آورده بودى و با ميل خود پرداخت مى كردى ،منظور مى داشتم ،ولى تو از نقطه دور((حجر))بحرين آمده اى ومى گويى : مردم اين اموال را براى تو مى آورده اند و مال خدا و مسلمانان نيست ؟! مادرت ((اميمه )) چون تو قاذوره اى را فقط براى چراندن الاغها زاييده است (535) .
سپس ابن عبد ربه مى گويد: در حديث ابوهريره است كه : وقتى عمر مرا از حكومت بحرين عزل كرد، گفت : اى دشمن خدا و دشمن كتاب خدا! اموال خدا را به سرقت بردى ؟ من گفتم : من دشمن خدا و كتاب او نيستم بلكه من دشمن دشمن تو هستم . و اموال خدا را هم به سرقت نبرده ام .
گفت : پس اين ده هزار دينار از كجا در نزد تو جمع شد؟
گفتم : اسبهايى است كه زاييده اند و هدايايى است كه برايم مى آوردند. و حقوقى است كه پس انداز كرده ام . ولى عمر آن را از من گرفت . وقتى نماز صبح خواندم براى اميرالمؤ منين (عمر) طلب مغفرت كردم ...
ابن ابى الحديد در آنجا كه قسمتى از روش عمر را نقل مى كند(536) آورده است . ابن سعد(537) از طريق محمدبن سيرين روايت مى كند كه ابوهريره گفت : عمر به من گفت : اى دشمن خدا و كتاب خدا! آيا مال خدا را به سرقت بردى ؟
ابن حجر عسقلانى نيز در شرح حال ابوهريره ، از كتاب ((اصابه )) نيز اين حديث را آورده است و مى گويد: عملى كه عمر نسبت به وى نشان داد در نظر عموم علما، بر خلاف حقيقت ثابتى است كه همه آن را قبول دارند. و از اينكه چندان ابو هريره را زد تا مالش را گرفت و عزلش كرد، نكوهش كرده است .

534- عقد الفريد، ج 1، باب : فيما يأ خذ السلطان من الحزم والعزم

535- اين سخن خليفه يكى از بدترين نوع فحشهاست !

536- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 104 (ط مصر)

537- طبقات ابن سعد، ج 4، ص 90 (در ترجمه ابوهريره ).