اقامه حد زنايى كه ثابت نشد
56 - اقامه حد زنايى كه ثابت نشد
محمد بن سعد(518) به سند معتبر روايت مى كند كه : پيكى نزد عمر آمد و تركش خود را سرازير كرد و صحيفه اى در آورد و به عمر داد. عمر آن را گرفت و به قرائت آن مشغول شد. اين صحيفه مشتمل بر چند شعر بود - كه از تجاوز مردى به نام ((جعده )) از قبيله ((سليم )) نسبت به زنان جوانى از قبايل عرب كه آنها را نزد خود نگاه داشته بود تا بتواند از آنها كام بگيرد - حكايت مى كرد(519) .
وقتى عمر آن مكتوب را خواند، گفت : ((جعده )) را بياوريد. و چون آمد دستور داد او را در بند كنند، سپس صد تازيانه بزنند. آنگاه امر كرد مواظب باشند وى بر زنى كه شوهرش در خانه نيست سر نزند.
مؤ لف :
علتى براى جارى ساختن حد به استناد اين اشعار وجود نداشت ؛ زيرا نه گوينده آن معلوم بود و نه فرستنده آن . علاوه چيزى جز سختگيرى خليفه درباره جعده كه نسبت به زنان جوان قبايل بنى سعد بن بكر و اسلم ، جهينه ، و غفار، از حد گذرانده بود، در بر نداشت .
در اين اشعار مى گويد: جعده آنها را مى خواست و باز داشت مى كرد تا بتواند از آنها كام بگيرد و به مرور كه نزد وى مى مانند حجب و حياشان فرو ريزد. اين مضمون اشعار است كه به جعده نسبت داده شده است ، و شرعاً هم ثابت نشده است . تازه اگر هم شرعاً ثابت شود، مجرد آن نوشته و شعر، موجب حد نمى گردد. بله بايد او را زير نظر گرفت و تعزير كرد. شايد خليفه خواسته بود چنين كند! ولى اين كجا وعملى كه در برابر زناى مغيرة بن شعبه نشان داد كجا؟(520) .
محمد بن سعد(518) به سند معتبر روايت مى كند كه : پيكى نزد عمر آمد و تركش خود را سرازير كرد و صحيفه اى در آورد و به عمر داد. عمر آن را گرفت و به قرائت آن مشغول شد. اين صحيفه مشتمل بر چند شعر بود - كه از تجاوز مردى به نام ((جعده )) از قبيله ((سليم )) نسبت به زنان جوانى از قبايل عرب كه آنها را نزد خود نگاه داشته بود تا بتواند از آنها كام بگيرد - حكايت مى كرد(519) .
وقتى عمر آن مكتوب را خواند، گفت : ((جعده )) را بياوريد. و چون آمد دستور داد او را در بند كنند، سپس صد تازيانه بزنند. آنگاه امر كرد مواظب باشند وى بر زنى كه شوهرش در خانه نيست سر نزند.
مؤ لف :
علتى براى جارى ساختن حد به استناد اين اشعار وجود نداشت ؛ زيرا نه گوينده آن معلوم بود و نه فرستنده آن . علاوه چيزى جز سختگيرى خليفه درباره جعده كه نسبت به زنان جوان قبايل بنى سعد بن بكر و اسلم ، جهينه ، و غفار، از حد گذرانده بود، در بر نداشت .
در اين اشعار مى گويد: جعده آنها را مى خواست و باز داشت مى كرد تا بتواند از آنها كام بگيرد و به مرور كه نزد وى مى مانند حجب و حياشان فرو ريزد. اين مضمون اشعار است كه به جعده نسبت داده شده است ، و شرعاً هم ثابت نشده است . تازه اگر هم شرعاً ثابت شود، مجرد آن نوشته و شعر، موجب حد نمى گردد. بله بايد او را زير نظر گرفت و تعزير كرد. شايد خليفه خواسته بود چنين كند! ولى اين كجا وعملى كه در برابر زناى مغيرة بن شعبه نشان داد كجا؟(520) .
518- طبقات ، ج 3، ص 205 (در شرح حال عمر)
519- الا ابلغ ابا حفص رسولا
فداً لك من اخى ثقة ازارى
قلائصنا هداك اللّه أ نا
شغلنا عنكم زمن الحصار
فلا قلص وجدن معقلات
قفا سلع بمختلف البحار
قلائص من بنى سعد بن بكر
و اسلم او جهينة او غفار
يعقلهنّ جعدة من سليم
معيداً يبتغى سقط العذار
520- ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟ (مترجم ).
+ نوشته شده در یکشنبه دهم آذر ۱۳۸۷ ساعت 6:1 توسط روح الله عظامی
|