فضایل امیر المومنین در کتابهای اهل تسنن(2)
باب سوم:
حضرت آدم عليه السّلام حق تعالى را به حقيقت محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام سوگند داد و توبهاش پذيرفته شد
(2) [سيوطى در الدّر المنثور] ذيل تفسير آيه شريفه فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ در سوره بقره (آيه 37) اظهار داشته است، «ابن نجّار» از «ابن عباس» روايت كرده است كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم: كلماتى را كه حضرت پروردگار، به حضرت آدم عليه السّلام تلقين كرد و در نتيجه آنها، توبه حضرت آدم عليه السّلام را پذيرفت، چگونه كلماتى بوده است؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: حضرت آدم عليه السّلام در ضمن درخواست توبه، خدا را به حقيقت محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام سوگند داد و در اين هنگام خداى تعالى توبه او را پذيرفت؛ بنابر اين اسامى پنج تن، كلماتى بوده است كه خداى تعالى به حضرت آدم تلقين فرموده و توبهاش را پذيرفته است.
(3) [كنز العمال 1/ 234] حضرت على عليه السّلام گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم:
مقصود اين آيه چيست؟ كه خدا مىفرمايد: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود:
(1) خداى تعالى آدم را در هند، و «حوّا» را در جدّه، و «ابليس» را در ميسان «1» و مار را، در اصفهان فرود آورد و در آن هنگام، مار، داراى چهار پا مانند پاهاى شتر بود، در تعقيب آن، حضرت آدم عليه السّلام مدت صد سال، بمناسبت خطائى كه از وى سرزده بود، گريست. خداى بخشنده، «جبرئيل» را بر او نازل كرد. و پيام خداوند متعال را به اين شرح، به حضرت آدم عليه السّلام ابلاغ كرد:
مگر نه اينست كه تو را به دست لطف و قهر خويش آفريدهام؟ مگر نه اينست كه از روح خود در تو دميدم؟ مگر نه اينست كه فرشتگانم را به سجده كردن بر تو، دستور دادم؟ مگر نه اينست، «حوّا» را كه كنيز من بود، به همسرى تو در آوردم؟
حضرت آدم عليه السّلام همگى آنها را تصديق كرد. «جبرئيل» گفت: پس گريه تو از چيست؟ در پاسخ گفت: چگونه مرا از گريستن باز مىدارى و بلكه سرزنش مىكنى؟ حال آنكه از جوار خداى رحمان دور افتادهام. «جبرئيل» گفت: هر گاه بخواهى مشمول عنايت حق تعالى قرار بگيرى، و توبهات پذيرفته شود، به خواندن كلماتى كه اينك بر تو، تلقين مىكنم، بپرداز، تا خداى بخشنده و مهربان، توبه تو را بپذيرد و از گناه (ترك اولى) تو در گذرد و آن كلمات اينست:
اللّهمّ انّى اسئلك بحقّ محمّد، سبحانك لا اله الّا انت، عملت سوء و ظلمت نفسى فتب علىّ؛ انّك انت التوّاب الرّحيم. اللّهمّ انّى اسئلك بحقّ محمّد و آل محمّد، عملت سوء و ظلمت نفسى فتب علىّ؛ انّك انت التوّاب الّرحيم
جملههاى مزبور، همان كلماتى است كه براى پذيرش توبه به حضرت آدم عليه السّلام تلقين شد.
«ديلمى» هم اين حديث را روايت كرده است.
مؤلف گويد: سيوطى در «الدرّ المنثور» ذيل تفسير آيه شريفه فَتَلَقَّىآدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ حديث مزبور را نقل كرده و گفته است: اين حديث را «ديلمى» در كتاب «الفردوس» به سند خود، از حضرت على عليه السّلام نقل كرده است و تفاوت مختصرى با حديثى كه ما نقل كرديم، دارد
باب چهارم:
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و على مرتضى عليه السّلام از يك درختاند
(2) [مستدرك الصحيحين 2/ 241] از «جابر بن عبد الله» روايت كرده است كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه خطاب به حضرت على عليه السّلام، فرمود: يا على! مردم از درختهاى مختلف آفريده شدهاند و من و تو، از يك درختيم. سپس اين آيه را در تأييد بيان خويش، تلاوت فرمود: وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ، صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ (سوره رعد، آيه 4) «حاكم» گفته است:
حديث مزبور از سندهاى صحيحى برخوردار است.
مؤلف گويد: حديث مذكور را «سيوطى» در «الدرّ المنثور» در ذيل تفسير آيه: وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ در آغاز سوره «رعد» روايت كرده و گفته است: اين حديث را «ابن مردويه» هم، نقل كرده است.
(3) [مستدرك الصحيحين 3/ 160] به سند خود، از آزادشده «عبد الرحمن بن عوف» نقل كرده است كه وى خطاب به حضّار گفت: اى مردم! پيش از آنكه حديثها به چنگال اختلاط و امتزاج دچار شوند تا آنجا كه حق از باطل و باطل از حق، امتياز پيدا نكند، حديثى را براى شما بيان مىكنم: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه مىفرمود: من درختم و فاطمه شاخه آن درخت و على، لقاح آنست و حسن و حسين، ميوه آن و شيعيان ما، برگ آن درختند؛ ريشه اين درخت، در بهشت عدن است و درختهاى ديگر، در بهشتهاى ديگر است.
(1) [كنوز الحقائق ص 155] از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مردم از درختهاى مختلف آفريده شدهاند و من و على عليه السّلام، از يك درختيم.
اين حديث را «طبرانى» نقل نموده است.
(2) [كنز العمّال 6/ 154] از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: من و على از يك درخت آفريده شدهايم و مردم، از درختهاى مختلف.
اين حديث را «ديلمى» از «جابر» روايت كرده است.
(3) [ذخائر العقبى ص 16] از «عبد العزيز» به سند متّصل، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده است كه فرمود: من و خاندانم از درختى در بهشت مىباشيم كه شاخههاى آن، در دنيا آويخته شده است. اينك كسى كه دست نياز به دامن ما، دراز كند، راهى بسوى خدا، براى خويشتن، برگزيده است.
اين حديث را «ابو سعد» در كتاب «شرف النبوّة» روايت كرده است