بررسي شبهات

با وجودي که اين فضيلت از فضايل مسلّم امير المؤمنين‏عليه السلام بوده و تا ابد باقي خواهد بود ولي برخي از متعصبين و معاندين و نواصب درصدد اخفاي آن به هر نحو ممکن برآمده‏اند، که در رأس آن‏ها ابن تيميه است. اينک به بررسي برخي از شبهات در اين زمينه مي‏پردازيم:

 >تکذيب واقعه

>نزول آيه در شأن صهيب

>آيه مدني است نه مکي

>نزول آيه در شأن زبير و مقداد

>عدم دلالت بر فضيلت

 

تکذيب واقعه

ابن تيميه در ردّ استدلال علامه حلّي‏رحمه الله مي‏گويد: «نزول آيه در شأن حضرت علي‏عليه السلام به اتفاق اهل علم به حديث و تاريخ، دروغ است.» [1] .

پاسخ:

 اوّلاً: ادعاي ابن تيميه در تکذيب اصل واقعه ادعايي واهي و بدون دليل است؛ زيرا مشاهده نشده که احدي از علماي اهل سنّت تصريح به کذب اين روايت به جز خود ابن تيميه کرده باشد. و از او هم اين ادعا بعيد نيست؛ زيرا همان‏گونه که در رساله‏اي مستقل در جاي خود اشاره کرده‏ايم، به تصريح بسياري از علماي اهل سنّت او ناصبي است، و دشمن اهل بيت‏عليهم السلام به حساب مي‏آيد. و شواهدي از کتاب‏هاي او نيز در اين باره ذکر نموده‏ايم. در نتيجه اين‏که ابن تيميه چيزي را ادعا مي‏کند که کسي نمي‏داند و به علماي اهل سنّت مطلبي را نسبت مي‏دهد که همه از آن متبرّي هستند. و اين دأب و روش کينه توزانه او در مواجهه با احاديث فضايل اهل بيت‏عليهم السلام است.

ثانياً: قبلاً اشاره کرديم که جماعت بسياري از بزرگان اهل سنّت اين حديث را در کتاب‏هاي خود نقل کرده‏اند، بدون آن‏که ايرادي بر آن گرفته باشند و حتّي برخي نيز مثل حاکم نيشابوري و ذهبي آن را تصحيح نموده‏اند.

[1] منهاج السنة.

 

نزول آيه در شأن صهيب

ابن تيميه هم‏چنين مي‏گويد: «گفته شده که آيه در شأن صهيب نازل شده است.» [1] .

پاسخ:

 مضمون قصه‏اي که برخي نقل کرده‏اند اين است که: صهيب خواست تا به تنهايي به مدينه هجرت کند، ولي مشرکان مانع او شدند ولي او با پول و مالي که به آن‏ها داد از مدينه هجرت کرده و در مسجد قباء به پيامبرصلي الله عليه وآله ملحق شد. پيامبرصلي الله عليه وآله که از واقعه مطّلع شد فرمود: «سود کرد صهيب، سود کرد صهيب. يا فرمود: سود کرد معامله. آن‏گاه اين آيه نازل شد. [2]  ولي اين قصه از جهاتي قابل مناقشه است:

اوّلاً: در برخي روايات چنين آمده که جمله: اي صهيب! معامله تو سود کرد، ابوبکر است، نه پيامبرصلي الله عليه وآله. [3]  چنان که ابن هشام همين قصه را درباره صهيب نقل کرده ولي به نزول آيه در شأن صهيب اشاره‏اي نمي‏کند. [4] .

ثانياً: آيه هيچ گونه تناسب و ارتباطي با قصه صهيب ندارد؛ زيرا آيه درصدد مدح کسي است که جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و هدف او از اين کار تنها رضايت خدا است، ولي در قصه صهيب، او مال را در جهت حفظ جانش بذل کرده است. خصوصاً که در تعدادي از روايات اشاره‏اي به نزول آيه در شأن صهيب ندارد.

ثالثاً: اين روايات به طور عموم يا از خود صهيب مستقيماً روايت شده و يا از يکي از تابعين روايت شده که عصر پيامبرصلي الله عليه وآله را درک نکرده است؛ مثل عکرمه، ابن مسيّب، و ابن جريح، به جز يک روايت از ابن عباس که هنگام هجرت سه ساله بوده است. و مي‏دانيم که اگر مضمون روايتي در تأييد و تمجيد خود راوي باشد، سبب وهن آن روايت مي‏شود، مگر آن‏که عصمت او در مرتبه سابق ثابث شده باشد.

رابعاً: صهيب از جمله کساني است که از بيعت با علي بن ابي طالب‏عليه السلام تخلّف کرده و از دشمنان اهل بيت‏عليهم السلام به حساب مي‏آيد، و لذا حديث او در سلب اين فضيلت از اميرالمؤمنين‏عليه السلام مورد قبول نيست.

[1] منهاج‏السنة؛ السيرةالحلبية، ج2، ص27.

[2] درّ المنثور، ج 1، ص 204.

[3] السيرة الحلبيه، ج 2، ص 24.

[4] السيرة النبوية، ج 2، ص 121.

 

آيه مدني است نه مکي

ابن تيميه هم‏چنين مي‏گويد: «آيه شراء در سوره بقره آمده و به اتفاق، اين سوره مدني است، و اگر نزول آن در شأن علي‏عليه السلام صحيح بود بايد مکّي مي‏بود.» [1] .

پاسخ:

 اوّلاً: بر فرض تسليم که آيه در همان شبي نازل شده باشد که حضرت علي‏عليه السلام در رختخواب پيامبرصلي الله عليه وآله آرميده است، ولي از آنجا که پيامبرصلي الله عليه وآله در غار بوده و کسي جز ابوبکر همراه او نبوده است، لذا حضرت مجالي را براي اعلان آن نديده است تا اين‏که به مدينه رسيده و در آنجا استقرار يافته است و هنگامي که زمينه و فرصت را براي اظهار اين فضيلت مناسب ديدند، مطرح کردند. لذا اشکالي ندارد اين آيه که شأن نزولش در مکه بوده به اين جهت که ابلاغش در مدينه شده، مدني به حساب بيايد.

ثانياً: به اتفاق مفسّران و متخصصين علوم قرآني، ترتيب قرآن و جمع آن بر اساس ترتيب نزول نبوده است، و لذا مشاهده مي‏کنيم که اغلب سوره‏هاي مکي خالي از آيات مدني نيست، و هم‏چنين بيشتر سوره‏هاي مدني خالي از آيات مکّي نيست.

[1] منهاج السنة.

 

نزول آيه در شأن زبير و مقداد

فضل بن روزبهان مي‏گويد: «اکثر مفسّران بر اينند که آيه «شراء» در شأن زبير بن عوام و مقداد بن اسود نازل شده است، هنگامي که رسول خداصلي الله عليه وآله آن دو را فرستاد تا جسد خبيب بن عدي را که در مکه به دار آويخته شده و در اطراف آن چهل نفر از مشرکان بودند، پايين آورد، آن دو نفر نهايت فداکاري و جانبازي را به خرج داده تا جنازه را از بالاي دار پايين آوردند. و به اين مناسبت آيه شراء نازل شد.» [1] .

پاسخ: اوّلاً: اين‏که فضل بن روزبهان ادعا نموده که اکثر مفسّران آيه را در شأن زبير و مقداد مي‏دانند دروغ محض است. چگونه چنين باشد در حالي که فخر رازي که درصدد جمع اقوال در تفسير و شأن نزول آيات است، هرگز اين قول را به عنوان يکي از اقوال در مسأله ذکر نکرده است. و نيز زمخشري و سيوطي که در تفسير «درّ المنثور» درصدد جمع تمام اخبار مربوط به آيات است، هرگز متعرّض چنين مطلبي نشده است، خصوصاً اين‏که اين قصه در شأن زبير است که اهتمام فراوان به نشر فضايل او دارند.

ثانياً: ابن عبدالبر در استيعاب در معادل خبيب مي‏گويد: آن کسي را که پيامبرصلي الله عليه وآله براي پايين آوردن خبيب فرستاد، شخصي به نام عمرو بن اميه ضمري بود، نه زبير و مقداد.

[1] دلائل الصدق، ج 2، ص 128 و 129.

 

عدم دلالت بر فضيلت

برخي مي‏گويند: «از آنجا که امام علي‏عليه السلام از غيب مطّلع بوده و مي‏دانسته که از اين واقعه جان سالم به در مي‏برد، لذا نمي‏توان آن را فضيلت و منقبتي براي حضرت‏عليه السلام دانست.»

پاسخ:

 اوّلاً: اين واقعه قبل از امامت حضرت علي‏عليه السلام تحقق يافته است.

ثانياً: برخي معتقدند که علم غيب پيامبر و امام، تعليقي است؛ يعني هر گاه که بخواهند از علم غيب مطلع شوند مي‏دانند، نه اين‏که هميشه قضايا نزد آنان حاضر باشد.

ثالثاً: اين اعتراض در حقيقت، اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زيرا آيه در مقام مدح است، پس در نتيجه: اين عمل قطعاً فضيلت بوده و در خور ستايش مي‏باشد.