احاديث مباهله

1 - ابن عساکر به سندش از ابي الطفيل نقل کرده که امير المؤمنين‏عليه السلام با اصحاب شورا مناظره کرده و با جمله‏اي از فضايل و مناقبش محاجه نمود؛ از جمله آن‏ها اين که فرمود: «شما را به خدا سوگند مي‏دهم، آيا در ميان شما کسي نزديک‏تر به رسول خداصلي الله عليه وآله در رَحِم هست؟ وکسي که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود، خوانده باشد غير از من وجود دارد؟» گفتند: بار خدايا، هرگز. [1] .

2 - احمد بن حنبل نقل کرده... هنگامي که اين آيه نازل شد (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضوان اللَّه عليهم اجمعين - را دعوت کرد، آن گاه عرض کرد: بار خدايا! اينان اهل من هستند. [2] .

3 - مسلم نقل کرده که معاوية بن ابي سفيان، سعد بن ابي وقاص را خواست و گفت: چه چيز تو را مانع شده که سبّ کني ابو تراب را؟ گفت: سه فضيلت را رسول خداصلي الله عليه وآله درباره عليّ‏عليه السلام بيان داشته که با وجود آن‏ها هرگز علي‏عليه السلام را سبّ نخواهم کرد، واگر يکي از آن‏ها براي من بود از شترهاي گران قيمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامي که اين آيه نازل شد: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام را خواست و عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند.» [3] .

4 - ترمذي نيز با همين سند و متن اين حديث را نقل کرده، آن گاه تصريح به صحت آن نموده است. [4] .

5 - حاکم نيشابوري از سعد بن ابي وقاص نقل کرده: هنگامي که اين آيه: (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ...) نازل شد، رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضي اللَّه عنهم - را خواست، آن گاه عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند.» [5] .

6 - طبري از سدّي در تفسير آيه مباهله نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله در آن هنگام دست حسن و حسين و فاطمه را گرفت و به عليّ‏عليه السلام گفت: دنبال ما بيا. او هم با آن‏ها به راه افتاد. در آن روز نصارا بيرون نيامدند و گفتند: ما مي‏ترسيم... [6] .

7 - مأمون عباسي روزي به امام رضاعليه السلام عرض کرد: مرا به نزديک‏ترين فضيلت امير المؤمنين‏عليه السلام خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضيلت مباهله، خداوند - جل جلاله - فرمود: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبِينَ)، آن گاه رسول خداصلي الله عليه وآله حسن و حسين که دو فرزند او به حساب مي‏آمدند دعوت کرد، ونيز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب مي‏آمد خواست و نيز امير المؤمنين‏عليه السلام را که به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نفس او به حساب مي‏آمد دعوت نمود. و به تحقيق ثابت شده که احدي از خلق خدا جليل‏تر و افضل از رسول خداصلي الله عليه وآله نيست، پس واجب است که احدي افضل از نفس رسول خداصلي الله عليه وآله به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نباشد....» [7] .

[1] ترجمه امام علي‏عليه السلام از تاريخ دمشق، ج 3، ص 90، ح 1131.

[2] مسند احمد، ج 1، ص 185.

[3] صحيح مسلم، ج 7، ص 120.

[4] صحيح ترمذي، ج 5، ص 596، کتاب المناقب، مناقب عليّ‏عليه السلام.

[5] مستدرک حاکم، ج 3، ص 150.

[6] جامع البيان، ج 3، ص 212 و 213.

[7] الفصول المختاره، ص 38.

دلالت آيه

مفسّران اجماع کرده‏اند بر اين‏که مقصود از «ابناءنا» امام حسن و امام حسين‏عليهما السلام و «انفسنا» امام عليّ‏عليه السلام و «نساءنا» حضرت زهراعليها السلام است. در اين آيه خداوند متعال حضرت علي‏عليه السلام را به عنوان نفس رسول خداصلي الله عليه وآله معرفي کرده است، و مقصود از آن مساوات در فضايل است، و اين آيه بهترين دليل بر علوّ شأن و مرتبه امير المؤمنين است؛ زيرا از طرفي حکم به مساوات او با رسول خداصلي الله عليه وآله در کمالات شده و از طرف ديگر مقام و منزلت او به حدّي رسيده است که پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام مباهله و نفرين بر اهل کتاب از دعاي او کمک گرفته و او را در اجابت دعاي خود سهيم دانسته است.