صحت حدیث مباهله
صحت حديث
حديث مباهله را ميتوان از طرق مختلف تصحيح کرد:
>وجود حديث در صحاح
>تصريح به صحت حديث
>تصريح به تواتر حديث
>تصريح به عدم خلاف
>تصريح به وثاقت راويان
>ارسال مسلم دانستن حديث
وجود حديث در صحاح
- وجود حديث در صحيح مسلم
- وجود حديث در صحيح ترمذي
تصريح به صحت حديث
- تصريح ترمذي به صحت حديث
- تصريح حاکم نيشابوري به صحت حديث با وجود شرط شيخين، بخاري و مسلم.
- تصريح ذهبي به صحت حديث در «تلخيص المستدرک.»
- تصريح قاضي ايجي به صحت؛
او ميگويد: «... مراد از (أَنْفُسَنا) خود پيامبر نيست؛ زيرا انسان خودش را دعوت نميکند، بلکه مراد به آن عليّعليه السلام است، و اخبار صحيح و روايات ثابته نزد اهل نقل دلالت ميکند بر اينکه پيامبرصلي الله عليه وآله عليّعليه السلام را براي اين مقام دعوت کرد. و به طور حتم نفس علي همان نفس محمّد حقيقتاً نيست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است، تنها فضيلت نبوّت استثنا ميشود و اينکه (أَنْفُسَنا) در بقيه کمالات حجّت است. پس عليّعليه السلام با پيامبرصلي الله عليه وآله در هر فضيلتي به جز نبوّت مساوي است.
نتيجه اينکه: عليعليه السلام افضل امت است.» [1] .
[1] شرح مواقف، ج 8، ص 367.
تصريح به تواتر حديث
حاکم نيشابوري در جايي ديگر ميگويد: «اخبار متواتر در تفاسير از ابن عباس و ديگران روايت شده که رسول خداصلي الله عليه وآله در روز مباهله دست علي و حسن و حسينعليهم السلام را گرفته و فاطمهعليها السلام را پشت سر خود قرار داد. آن گاه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: اينها فرزندان ما و نفسهاي ما و زنان ما هستند، شما نيز نفسها و فرزندان و زنان خود را بياوريد آن گاه مباهله کرده و لعنت خدا را بر کافران قرار دهيم.» [1] .
[1] معرفة علوم الحديث، ص 50.
تصريح به عدم خلاف
جصاص ميگويد: «همانا راويان تاريخ و ناقلان آثار اتفاق کردهاند بر اينکه پيامبرصلي الله عليه وآله دست حسن و حسين و عليّ و فاطمه - رضي اللَّه عنهم - را گرفت و نصارا که با او به محاجّه برخاسته بودند را به مباهله دعوت کرد.» [1] .
[1] احکام القرآن، ج 2، ص 16.
تصريح به وثاقت راويان
ابن طلحه شافعي ميگويد: «افراد ثقة و ناقلين ثبت، روايات نزول آيه مباهله را در حقّ عليّ و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نقل کردهاند.» [1] .
[1] مطالب السؤول، ص 7.
ارسال مسلم دانستن حديث
ابن اثير در «الکامل» اين حديث را ارسال مسلّم کرده؛ يعني آن را از مسلّمات حديثي دانسته است. [1] .
[1] کامل ابن اثير، ج 2، ص 293.