پاسخ به شبهات آیه مباهله
پاسخ به شبهات
>کسي با پيامبر مساوي نيست
>عدم دلالت «انفسنا» بر مساوات
>کفايت دعاي پيامبر
>عدم اختصاص به حضرت علي
>مقصود از «انفسنا» شخص پيامبر
>روايات مباهله، از جعليات شيعه
>عدم تطبيق روايات با آيه
کسي با پيامبر مساوي نيست
ابن تيميه ميگويد: «هيچ کس مساوي با رسول خداصلي الله عليه وآله در فضايل نيست، نه علي و نه غير او.» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: ما تابع نصّ هستيم. از اين آيه و ادله قطعي ديگر چنين استفاده ميشود که امام عليعليه السلام در تمام کمالات و قابليّتها همانند رسول خداصلي الله عليه وآله است، و لذا اگر قرار بود بعد از او پيامبري باشد جز امام عليعليه السلام کسي ديگر قابليت اين مقام را نداشت. ولي قرار نيست که بعد از پيامبرصلي الله عليه وآله پيامبري ديگر باشد.
ثانياً: در روايتي صحيح السند از پيامبرصلي الله عليه وآله آمده است که خطاب به امام عليعليه السلام فرمود: «من از خدا چيزي نخواستم جز آنکه مثل آن را از خداوند براي تو درخواست نمودم. و از خداوند چيزي درخواست ننمودم مگر آنکه خدا به من عطا نمود. جز آنکه به من خبر داده شد که بعد از تو پيامبري نخواهد بود.» [2] .
و نيز پيامبرصلي الله عليه وآله مطابق حديث صحيح السند فرمود: «... عليّ منّي وأنا منه، وهو وليّکم بعدي»؛ [3] «عليّ از من و من از اويم و او وليّ شما بعد از من است.»
[1] منهاج السنة، ج 7، ص 122.
[2] کنز العمال، ج 6، ص 407.
[3] مسند احمد، ج 1، ص 3 و 151.
عدم دلالت «انفسنا» بر مساوات
ابن تيميه ميگويد: «انفس» در لغت عرب بر مساوات دلالت ندارد، بلکه مقصود به آن، نزديکان و اقرباي انسان است. آنگاه بر مدعاي خود به آياتي استشهاد ميکند که در آنها لفظ انفس به کار رفته ولي دلالت بر مساوات ندارد؛ از قبيل: (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً)؛ [1] «چرا هنگامي که اين [تهمت] را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود [و کسي که همچون خود آنها بود] گمان خير نبردند.» [2] .
پاسخ:
اوّلاً: در برخي از آيات بين کلمه انفس و اقربا مقابله افتاده است، و لذا نميتوان در همه جا ادعا کرد که انفس به معناي اقربا است.
خداوند متعال ميفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِيکُمْ ناراً)؛ [3] «اي کساني که ايمان آوردهايد! خود و خانواده خويش را از آتش حفظ کنيد.» و نيز ميفرمايد: (الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ)؛ [4] «کساني که به خويشتن و خانوادهشان زيان رساندهاند.»
در مورد آيه مباهله نيز اين چنين است؛ جز آنکه در اين دو آيه، انفس در نفس انسان به معناي حقيقي آن استعمال شده است ولي در آيه مباهله مجازاً در معناي تنزيلي به کار رفته است. يعني امام عليعليه السلام به منزله پيامبرصلي الله عليه وآله در جميع فضايل است، نه اينکه نفس پيامبر باشد.
ثانياً: مستفاد از آيه مباهله آن است که خداوند پيامبرش را خطاب کرده، ميفرمايد: اي محمّد! خود را براي مباهله بياور. و پيامبر در آن موقف عليعليه السلام را براي مباهله آورد.
و اينکه شخصي نفس شخص ديگر باشد سه احتمال دارد:
1 - عينيت و اتحاد حقيقي حتي در جسميّت؛ اين معنا قطعاً باطل است؛ زيرا ما معتقد به حلول نيستيم و نيز پيامبرصلي الله عليه وآله و امام عليعليه السلام را به لحاظ جسمي يکي نميدانيم.
2 - اتحاد در شؤونات و فضايل به جز آنچه که استثناء شده است.
3 - تنها تجانس در قرابت و نزديکي.
معناي دوم و سوم از معاني مجازي براي کلمه نفس است، ولي ما بايد به دو جهت، کلمه انفس را بر معناي دوم حمل کنيم نه سوم:
جهت اوّل اينکه: معناي دوم اقرب به معناي حقيقي که همان وحدت از جميع جهات است ميباشد و مطابق آنچه در علم بلاغت گفته شده، لفظ بايد بر نزديکترين معاني به معناي حقيقي حمل شود.
جهت ديگر اينکه: قراين بسياري وجود دارد که مؤيد معناي دوم است نه سوم، که از آن جمله عبارت است از:
الف) حديث منزلت؛ پيامبرصلي الله عليه وآله خطاب به حضرت عليعليه السلام فرمود: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسي إلّا أنّه لا نبيّ بعدي»؛ [5] «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي ميباشي، جز آنکه از بعد من پيامبري نخواهد بود.»
ب) بخاري از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده که خطاب به عليعليه السلام فرمود: «أنت منّي وأنا منک»؛ [6] «تو از من و من از توام.»
ج) ابن مسعود از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «علي بن ابي طالب همانند روح من است که در جسدم ميباشد.» [7] .
د) و نيز خطاب به امام عليعليه السلام فرمود: «ما سألت اللَّه لي شيئاً إلّا سألت لک مثله...»؛ [8] «از خدا براي خود چيزي نخواستم جز آنکه مثل آن را براي تو تقاضا نمودم.»
[1] سوره نور، آيه 12.
[2] منهاج السنة، ج 7، ص 130 - 122.
[3] سوره تحريم، آيه 6.
[4] سوره زمر، آيه 15؛ سوره شوري، آيه 45.
[5] صحيح بخاري.
[6] همان، ج 5، ص 22، باب مناقب عليعليه السلام.
[7] کنز العمال، ج 11، ص 628.
[8] همان، ج 6، ص 407.
کفايت دعاي پيامبر
ابن تيميه ميگويد: «اينکه اين چهار نفر را پيامبرصلي الله عليه وآله همراه خود آورد مقصود اجابت دعا نبوده؛ زيرا دعاي پيامبرصلي الله عليه وآله به تنهايي کافي بود.» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: اگر چنين بود چرا خداوند تعالي از پيامبر خود خواست تا از نصارا بخواهد که اين افراد را نيز بياورند. و اگر وجود آنها در مباهله دخيل نبود احتياجي به چنين دعوتي نبود، خصوصاً آنکه در آخر ميفرمايد: (ثُمَّ نَبْتَهِلْ)؛ «سپس همگي با هم مباهله کنيم.»
ثانياً: حرف ابن تيميه اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زيرا مطابق برخي از روايات پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «إذا أنا دعوت فأمّنوا»؛ «هر گاه من دعا کردم شما آمين بگوييد....» [2] و اين خود دلالت بر اين دارد که آمين آنان در اجابت دعاي پيامبرصلي الله عليه وآله بي تأثير نبوده است.
[1] منهاج السنة، ج 7، ص 130 - 122.
[2] زمخشري، کشاف، ج 1، ص 369؛ تفسير مراغي، ج 3، ص 175.
عدم اختصاص به حضرت علي
ابن تيميه هم چنين ميگويد: «کلمه (أَنْفُسَنا) اختصاص به عليعليه السلام ندارد؛ زيرا به صيغه جمع آمده است.» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: قبلاً در آيه «ولايت» به اثبات رسانديم که عرب به جهاتي؛ از جمله تعظيم، لفظ جمع را براي مفرد به کار ميبرد و در قرآن نيز چنين استعمالي را زياد مشاهده ميکنيم.
ثانياً: تعبير به جمع در اين آيه به جهت بيان اين مطلب است که هر کدام از دو دسته مباهله کننده، سزاوار است که خواص از اهل بيت خود را بياورد؛ خواه افراد هر دسته متعدد باشند يا خير.
[1] منهاج السنة، ج 7، ص 130 - 122.
مقصود از «انفسنا» شخص پيامبر
او همچنين ميگويد: «مقصود از (أَنْفُسَنا) شخص پيامبرصلي الله عليه وآله است؛ يعني هنگام مباهله بايد خود و فرزندان و زنهاي خود را بياوريد.» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: اين توجيه، اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زيرا مطابق روايات صحيحه، پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله براي مباهله امام حسن و امام حسينعليهما السلام را که مصداق (أَبْناءَنا) بود، و نيز حضرت زهراعليها السلام را که مصداق (نِساءَنا) بود، و نيز حضرت عليعليه السلام را که مصداق (أَنْفُسَنا) بود، آورد. و اگر مقصود از (أَنْفُسَنا) خود پيامبر بوده است، چرا پيامبرصلي الله عليه وآله، عليعليه السلام را با خود به همراه آورد؟
ثانياً: با اين فرض، لازم ميآيد که بين داعي و مدعو اتحاد باشد؛ يعني دعوت کننده و دعوت شده يکي باشند که اين قطعاً باطل است؛ زيرا هيچگاه انسان خودش را دعوت نميکند.
ثالثاً: درصورت درستبودن ايناحتمال، لازمميآيد که کلمه(أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ)در آيه زيادي باشد؛ زيرا شخص پيامبرصلي الله عليه وآله داخل در جمله (تَعالَوْا نَدْعُ) است.
و اگر کسي بگويد که انسان گاهي خود را نيز دعوت ميکند؛ مثلاً عرب ميگويد: «دعوت نفسي إلي کذا»؛ «من خودم را به فلان چيز دعوت کردم.»
در جواب اين اشکال ميگوييم:
ما در اين جهت مناقشه نميکنيم که دعوت خود نيز صحيح است، ولي نميتوان اين نوع استعمال را حقيقي دانست. مضافاً به اينکه برخي تصريح کردهاند که انسان هيچگاه خودش را دعوت نميکند بلکه ديگري را ميخواند مگر آنکه مجازاً چنين باشد. [2] .
علاوه بر اينکه اين اشکال در حقيقت اجتهاد در مقابل نصوص صحيح است که مقصود از (أَنْفُسَنا) را امام عليعليه السلام ميداند. گرچه ما منکر شمول پيامبرصلي الله عليه وآله در کلمه (أَنْفُسَنا) نيستيم.
حاکم نيشابوري به سند صحيح از جابر، قصه ورود عاتب و سيد و شرفياب شدن به محضر رسول خداصلي الله عليه وآله را نقل کرده و در آخر آن ميگويد: «... و در حقّ آنها نازل شد (تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ...). آنگاه جابر ميگويد: مراد از (أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ)، رسول اللَّه و علي است و مراد از (أَبْناءَنا) حسن و حسين است و مقصود از (نِساءَنا)فاطمه ميباشد.» [3] .
[1] منهاج السنة، ج 7، ص 130 - 122.
[2] حاشيه شيخ زاده بر تفسير بيضاوي، ج 1، ص 634.
[3] در المنثور، ج 2، ص 230 و 231.
روايات مباهله، از جعليات شيعه
شيخ محمّد عبده ميگويد: «روايات متفق است بر اينکه پيامبرصلي الله عليه وآله علي و فاطمه و دو فرزندش را براي مباهله انتخاب کرد، اين روايات حمل ميکنند (نِساءَنا) را بر فاطمهعليها السلام و کلمه (أَنْفُسَنا) را بر عليعليه السلام فقط، ولي مصادر اين روايات تنها کتب شيعه است و مقصد آنها نيز از نشر اين گونه روايات معلوم است....» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: خوشبختانه شيخ محمّد عبده تصريح دارد به اينکه روايات همگي در اين مطلب اتفاق دارند.
ثانياً: اينکه ادعا کرده اين روايات مصادرش فقط شيعي است، حرفي بدون دليل است؛ زيرا همانگونه که مشاهده کرديد اين روايات در اصحّ کتب اهل سنّت؛ همچون صحيح مسلم و صحيح ترمذي و ديگر کتب آمده است.
[1] تفسير المنار، ج 3، ص 322.
عدم تطبيق روايات با آيه
او ميگويد: «واضعين اين روايات درست نتوانستهاند آنها را بر آيه تطبيق کنند؛ زيرا کلمه (نِساءَنا) را عرب بر دختر استعمال نميکند، خصوصاً در صورتي که براي او همسران باشد. و بعيدتر اينکه کلمه (أَنْفُسَنا) بر علي - عليه الرضوان - اطلاق شود.» [1] .
پاسخ:
اوّلاً: هيچ دليلي بر وضع و جعل اين احاديث وجود ندارد.
ثانياً: فرق است بين کلمه «ازدواج» با کلمه «نساء»، آنچه که بر دختران اطلاق نميشود کلمه ازواج است نه نساء.
ثالثاً: با وجود روايات صحيح السند واطلاق کلمه «نساءنا» بر حضرت زهراعليها السلام دختر پيامبرصلي الله عليه وآله ديگر جاي هيچ گونه ترديد و شک و اجتهادي نيست؛ زيرا خود اين استعمال دليل بر جواز استعمال است.
رابعاً: تعبير به «نساءنا» براي شامل شدن زنهاي هر دو دسته است، خواه در هر دسته جمعيت باشد يا خير.
خامساً: عرب مجازاً کلمه «انفس» را در شخصي که در کمالات و فضايل با ديگري مساوي است، اطلاق ميکند.
[1] تفسير المنار، ج 3، ص 322.