همسران پيامبر از اهل‏ بيتند

گاهي گفته مي‏شود که مقصود آيه، همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است يا آن‏که آنان مشمول آيه شريفه‏اند و براي اين ادعا به قرايني تمسّک کرده‏اند.

 >قرينه سياق

>مقصود از بيت، محل سکونت است

>حديث ام ‏سلمه

>ديدگاه عکرمه، مقاتل و عروة بن زبير

>تهمت به ابن عباس

>قياس به نظاير

 

قرينه سياق

آنان مي‏گويند: آيه تطهير از آنجا که در سياق آيات مربوط به همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است، مقصود از آن، زنان پيامبرصلي الله عليه وآله يا پنج تن، همراه زنان پيامبرصلي الله عليه وآله است.

پاسخ:

 اوّلاً: نهايت دلالت سياق بر يک مطلبي فقط در حدّ ظهور است؛ از جمله ظهور آيه تطهير در همسران پيامبر و اين ظهور هرگز نمي‏تواند باروايات صحيحه و متواتره در نزول آيه در حقّ پنج تن از اهل بيت‏عليهم السلام که نصّ است مقابله کند. در اصول به اثبات رسيده که هر گاه بين نصّ و ظاهر اختلاف شد، نصّ بر ظاهر مقدم است.

ثانياً: اگر آيه مخصوصِ همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است بايد ضمير در آن، همانند صدر آيه، مؤنث باشد، درحالي که مذکر آورده شده است.

اگر کسي بگويد: مذکر آوردن ضمير جمع، از باب تغليب است در جواب گوييم: تغليب در صورتي جايز است که خصوصيت احراز نگردد، در حالي که مي‏دانيم روايات، آيه تطهير را مخصوص پنج تن نموده است.

وانگهي آيات قرآن و روايات صريح است در عتاب و سرزنش و تهديد همسران پيامبرصلي الله عليه وآله و اين با عصمت سازگاري ندارد.

ثالثاً: گاهي در کلام بليغ، جمله‏اي معترضه واقع مي‏شود که از جمله قبل و بعد از آن اجنبي است. آيه تطهير نيز از اين قبيل است که به جهاتي در بين آيات همسران پيامبرصلي الله عليه وآله واقع شده است؛ همان‏گونه که خداوند متعال مي‏فرمايد: (إِنَّهُ مِنْ کَيْدِکُنَّ إِنَّ کَيْدَکُنَّ عَظِيمٌ، يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِکِ...)؛ [1]  «همانا مکر زنان بسيار بزرگ است... اي يوسف! از اين [پيشامد] روي بگردان و تو [اي زن] براي گناه خود آمرزش بخواه....» در اين آيات: (يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا) بين (وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِکِ)و (إِنَّ کَيْدَکُنَّ عَظِيمٌ) فاصله شده است، در حالي که ربطي به ماقبل و مابعد ندارد.

رابعاً: به اتفاق مفسّران، قرآن بر حسب ترتيب نزول جمع‏آوري نشده است. چه بسيار آيات مکّي که در بين آيات مدني قرار گرفته و چه بسيار که برعکس شده است.

خامساً: اطلاق لفظ «اهل‏البيت» بر همسران مورد نزاع است. برخي معتقدند که اهل بر همسر اطلاق نمي‏شود.

زبيدي مي‏گويد: مجاز است که کلمه اهل را بر همسر اطلاق نماييم. [2]  اين مطلب با تأمّل در ماده اهل صحيح است؛ زيرا اهل از آل است و «آلَ» در لغت به معناي رَجَعَ آمده و «آل شخص» بر کساني اطلاق مي‏شود که حقيقتاً به آن شخص رجوع دارند و اين تنها شامل اقوام نسبي مي‏شود نه سببي.

سيوطي در جامع الصغير از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل مي‏کند که خطاب به فاطمه‏عليها السلام فرمود: «اولين کسي که از اهلم به من ملحق مي‏شود، تويي اي فاطمه! و اولين کسي که از همسرانم به من ملحق مي‏گردد، زينب است.» [3] .

در اينجا پيامبرصلي الله عليه وآله بين اهل و همسران فاصله و جدايي انداخته است و معلوم مي‏شود که ازواج داخل در اهل نيستند. از همين رو مي‏بينيم که برخي از همسران؛ از قبيل ام‏سلمه، عايشه و زينب از پيامبرصلي الله عليه وآله سؤال مي‏کنند که آيا ما جزء اهل‏بيت‏عليهم السلام هستيم يا خير؟ اين سؤال خود دليل بر اين است که از حيث وضع لغوي، همسر داخل در لفظ اهل‏بيت‏عليهم السلام يا اهل نيست. آنان حکماً مي‏خواستند خود را داخل در اهل‏بيت‏عليهم السلام کنند.

مسلم در صحيح، «باب فضايل علي‏عليه السلام» نقل مي‏کند: از زيد بن ارقم درباره اهل‏بيت‏عليهم السلام سؤال شد که آيا شامل همسران نيز مي‏شود؟ او پاسخ داد: قسم به خدا! هرگز. زيرا ممکن است شوهر پس از مدتي زندگي با همسرش او را طلاق دهد و او به قوم و پدرش مراجعت کند. [4] .

سادساً: برخي از روايات به طور صريح اهل‏بيت‏عليهم السلام را منحصر در پنج نفر دانسته‏اند، همان‏گونه که به برخي از آنان اشاره شد.

سابعاً: در برخي از روايات، پيامبرصلي الله عليه وآله به صراحت همسرانش را از اهل بيت خارج نموده است که به بعضي از آنان اشاره شد. [5] .

[1] سوره يوسف، آيات 28 و....

[2] تاج العروس، ج 7، ص 217.

[3] جامع الصغير، ج 1، ص 168، ح 2832.

[4] صحيح مسلم، ج 4، ص 1873.

[5] صحيح‏ترمذي، ج5،ص351؛درّالمنثور،ج5،ص198؛مستدرک‏حاکم،ج2،ص416؛مسنداحمد، ج6،ص292.

 

مقصود از بيت، محل سکونت است

برخي نيز براي تعميم آيه بر زنان پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏گويند: مراد از بيت در آيه، مساکن همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است، پس مقصود از اهل‏بيت‏عليهم السلام يا خصوص همسران است و يا همسران را نيز شامل مي‏گردد.

پاسخ:

 اوّلاً: مقصود از بيت، ممکن است بيت نبوّت باشد به قرينه قول خداوند متعال: (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْکَرَ فِيهَا اسْمُهُ...)؛ [1]  «در خانه‏هايي که خداوند رخصت داده که [قدر و منزلت] آن‏ها رفعت يابد و نامش در آن‏ها ياد شود....»

ابن مردويه از انس بن مالک و بريده نقل مي‏کند: بعد از آن‏که رسول خداصلي الله عليه وآله آيه فوق را خواند، شخصي عرض کرد: اي رسول خدا! اين بيوت کدامين هستند؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: بيوت انبيا.... [2] .

هم‏چنين امکان دارد که مقصود از بيت، بيت‏اللَّه الحرام باشد؛ همان‏گونه که خداوند متعال مي‏فرمايد: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّةَ مُبارَکاً)؛ [3]  «همانا نخستين خانه‏اي که براي [عبادت] مردم بناشده، همان مکه مبارک است.» از همين رو در دعاي ندبه ملاحظه مي‏کنيم که بعد از نقل آيه فوق، آيه تطهير را ذکر مي‏کند و مي‏فرمايد: «(أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ، فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) وقلت: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً).» [4]  و معلوم است که هر کس صلاحيت ندارد اهل بيت نبوّت يا بيت اللَّه الحرام باشد.

ثانياً: کلمه اهل‏بيت‏عليهم السلام در آيه تطهير به صورت مفرد با «الف و لام» آمده است و اگر مراد بيت سکونت بود، بايد به صورت جمع مي‏آمد؛ همان‏گونه که در صدر آيه به صورت جمع آمده است: (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِکُنَّ).

 محدوديت از حيث مصداق

با مراجعه به قراين موجود پي مي‏بريم مقصود از اهل‏بيت‏عليهم السلام در آيه تطهير، افراد مخصوصي است که همان پنج تن آل عبا و کسايند؛ قراين عبارتند از:

الف) «الف و لام» عهد در «البيت» که مراد از آن کساني‏اند که وقت نزول آيه در حجره بودند.

ب) اراده تکويني، نه تشريعي و اين نوع اراده، شامل همه افراد نمي‏شود، بلکه تنها برخي از افراد را به دليل خاصي در بر مي‏گيرد.

ج) اهل‏بيت‏عليهم السلام در کلمات پيامبرصلي الله عليه وآله بر همين پنج تن اطلاق شده است؛ همان‏گونه که در مورد آيه مباهله فرمود: «اللّهمّ هؤلآء أهلي.»

د) پيامبرصلي الله عليه وآله در عمل نيز مصداق آيه را به افرادي خاص و معين محدود مي‏کند، لذا تا مدّتي هنگام صبح که به مسجد مي‏رفت در گذر از خانه فاطمه‏عليها السلام آيه تطهير را بر آنان قرائت مي‏کرد.

ابوالحمراء مي‏گويد: تا هشت ماه ديدم که رسول خداصلي الله عليه وآله صبح هنگام که براي نماز به مسجد مي‏رفت، از کنار خانه علي‏عليه السلام عبور مي‏کرد و دستش را بر دو طرف درب‏خانه مي‏گذاشت و مي‏فرمود: نماز، نماز (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً). [1] .

ه) پيامبرصلي الله عليه وآله پارچه‏اي را که بر تن داشتند، روي اهل‏بيت‏عليهم السلام خود، که فاطمه و علي و حسن و حسين‏عليهم السلام بودند، انداختند [2]  و اين خود دلالت بر محدوديت مصداق در کلمه اهل‏بيت‏عليهم السلام دارد.

و) در آيه شريفه تطهير، ضمير به صورت مذکّر آورده شده است تا کسي خيال نکند که آيه مربوط به همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است.

ز) به طور قطع همسران پيامبرصلي الله عليه وآله معصوم نبودند، در حالي که از آيه شريفه، عصمت اهل‏بيت‏عليهم السلام استفاده مي‏شود، پس مقصود از اهل‏بيت‏عليهم السلام در آيه، همسران پيامبرصلي الله عليه وآله نيست.

[1] درّ المنثور، ج 5، ص 199.

[2] صحيح مسلم، ج 7، ص 130.

 

حديث ام ‏سلمه

برخي نيز براي داخل کردن همسران پيامبرصلي الله عليه وآله در آيه تطهير به حديث امّ‏سلمه تمسّک کرده‏اند؛

حاکم به سند خود از امّ‏سلمه نقل مي‏کند که فرمود: آيه تطهير در خانه من نازل شد؛ آن‏گاه رسول‏خداصلي الله عليه وآله به دنبال فاطمه و علي و حسن و حسين فرستاد و فرمود: اينان اهل‏بيت‏عليهم السلام من هستند. ام‏سلمه مي‏گويد: عرض‏کردم: اي رسول خدا! آيا من نيز از اهل‏بيتم؟ فرمود: آري! اگر خدا بخواهد. [1] .

هم‏چنين طبري به سندش از ام‏سلمه نقل مي‏کند که فرمود: رسول خداصلي الله عليه وآله علي و فاطمه و حسن و حسين را جمع نمود و آن‏ها را زير پارچه‏اي قرار داد؛ آن‏گاه عرض کرد: پروردگارا! اين‏ها اهل من هستند.

امّ‏سلمه مي‏گويد: عرض کردم: اي رسول خدا! مرا از آنان قرار ده. فرمود: تو از اهل مني. [2] .

پاسخ: اوّلاً: روايت از حيث سند ضعيف است؛ زيرا اين مضمون از ام‏سلمه در دو سند وارد شده است: در طريق اوّل - سند حاکم نيشابوري - عبداللَّه بن عبداللَّه وجود دارد که عده زيادي او را تضعيف کرده و مورد طعن قرار داده‏اند. ابن معين مي‏گويد: حديثش نزد من ضعيف است. ابوحاتم مي‏گويد: حديثش نوشته مي‏شود، ولي به آن احتجاج نمي‏شود. ابن‏عدي مي‏گويد: برخي از رواياتي که نقل مي‏کند منکر است، لذا از او متابعت نمي‏شود. [3] .

هم‏چنين در سندش شريک بن عبداللَّه وجود دارد که در حقّ او جرح و تعديل رسيده است، در صورتي که اگر جرح به جهت حسد يا دشمني يا مخالفت در مذهب نباشد، مقدم بر تعديل است. و در مورد شريک بن عبداللَّه از اين قبيل است. [4] .

طريق دوم: معروف به طريق ابن المغازلي است و غير از شريک بن عبداللَّه، انس بن عياض ليثي نيز در طريق آن قرار گرفته است که او نيز از جرح سالم نمانده است. اگرچه برخي او را تعديل نموده‏اند، و لذا وضعيت او همانند شريک بن عبداللَّه است.

ثانياً: حديث امّ‏سلمه همانند گفتار پيامبرصلي الله عليه وآله است که فرمود: «سلمان از ما اهل‏بيت‏عليهم السلام است.» يعني سلمان به جهت ايمان به ما و متابعت از دستورات ما، گويا از ما اهل‏بيت‏عليهم السلام است.

ثالثاً: اين دو روايت، با روايات از خود امّ‏سلمه و ديگر همسران پيامبرصلي الله عليه وآله معارض است:

در روايتي امّ‏سلمه مي‏گويد: «آيا من از اهل‏بيتم؟ پيامبرصلي الله عليه وآله در جواب مي‏فرمايد: راه تو به سوي خير است، تو از همسران پيامبري.» [5] .

در حديث ديگر امّ‏سلمه عرض مي‏کند: بار خدايا! مرا نيز با آن‏ها قرارده، پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏فرمايد: تو در جايگاه خودت هستي، تو بر خيري. [6] .

حضرت در روايتي ديگر، همسرش زينب را از داخل شدن در کساء منع کرد و فرمود: تو در جاي خود مي‏باشي، تو بر خيري - ان شاء اللَّه تعالي -. [7] .

بنابر روايتي ديگر عايشه را نيز از داخل شدن در کساء منع کرد. [8] .

در روايتي ديگر آمده است: عايشه خود را از مصداق اهل‏بيت‏عليهم السلام خارج نموده است. مجمع مي‏گويد: با مادرم بر عايشه وارد شديم. مادرم از وي سؤال کرد: چرا در روز جمل بر علي‏عليه السلام خروج کردي؟

عايشه گفت: اين تقدير الهي بود؛ آن‏گاه درباره علي‏عليه السلام پرسيد: عايشه گفت: از من درباره محبوب‏ترين فرد نزد خدا و همسر بهترين افراد نزد رسول خدا سؤال مي‏کني؟ رسول خدا را ديدم که روي علي و فاطمه و حسن و حسين پارچه‏اي انداخته و آنان را در زير آن جمع کرده بود؛ آن‏گاه فرمود: بار خدايا! اينان اهل‏بيت‏عليهم السلام من هستند، پس پليدي را از آنان دور کن و پاکشان گردان. سپس عرض کردم: اي رسول خدا! آيا من از اهل توام؟ فرمود: دور شو، تو بر خيري. [9] .

به تعبير برخي از علماي اهل سنّت در توجيه حديث ام‏سلمه: «اين دو روايت مخالف با روايات متواتر است که ام سلمه و ديگر همسران پيامبرصلي الله عليه وآله را از شمول آيه تطهير خارج مي‏کند.» [10] .

[1] مستدرک حاکم، ج 2، ص 416.

[2] جامع البيان، ج 22، ص 8.

[3] ر.ک: تهذيب التهذيب، ج 6، ص 187؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 572؛ الجرح و التعديل، ج 5، ص 254.

[4] ر.ک: تهذيب التهذيب، ج 4، ص 296؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 269؛ الضعفاء و المتروکين، ج 2، ص 40.

[5] شواهد التنزيل، ج 2، ص 62.

[6] مستدرک حاکم، ج 2، ص 416.

[7] اسباب النزول، واحدي، ص 203..

[8] صواعق المحرقه، ص 143؛ مسند احمد، ج 6، ص 292.

[9] سنن بيهقي، ج 5، ص 112، ح 8409.

[10] مشکل‏الآثار، ج 1، ص 333.

 

ديدگاه عکرمه، مقاتل و عروة بن زبير

برخي نيز براي اختصاص دادن آيه به همسران پيامبرصلي الله عليه وآله به قول اين سه نفر استدلال کرده‏اند که آيه تنها در شأن همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است. [1] .

عکرمه و مقاتل در اين ادعا مبالغه مي‏کردند به حدّي که حتي عکرمه در بازارها فرياد مي‏زد: من حاضرم در ادعاي خود مباهله کنم. او خطاب به مردم مي‏گفت: عقيده‏اي که داريد صحيح نيست، اين آيه تنها در شأن همسران پيامبرصلي الله عليه وآله است. [2] .

از اين تعبير استفاده مي‏شود، رأي عموم مردم در عصر عکرمه اين بوده که مصداق اهل‏بيت‏عليهم السلام فقط پنج تن هستند.

پاسخ:

در مخالفت اين سه نفر با نظر عموم مردم، هيچ جاي تعجب نيست؛ زيرا اين سه نفر از سردمداران دعوت مردم به دشمني با اميرالمؤمنين‏عليه السلام هستند. [3] .

عکرمه کسي است که در دين مردم گمراه بود و ذهبي او را از خوارج برشمرده است. وي در دروغ‏گويي به حدّي رسيده بود که حتّي به استاد خود ابن عباس دروغ مي‏بست؛ تا اين‏که دروغ او ضرب المثل شد. ابن سيرين، يحيي بن معين و مالک او را کذّاب توصيف کرده‏اند. ابن ذويب او را غيرثقه معرفي کرده و مالک، نقلِ روايت از او را حرام کرده و مسلم بن حجاج از روايات او اعراض نموده است.

سرانجامِ وي، به جايي رسيد که مردم از شدت تنفر جنازه‏اش را رها کرده و در دفنش شرکت نکردند؛ تا اين‏که چهار نفر را اجير کردند تا جنازه‏اش را دفن کنند.

مقاتل نيز همانند عکرمه است. دارقطني، عقيلي و ذهبي او را از ضعيفان به حساب آورده‏اند. ذهبي مي‏گويد: رجاليين در تضعيف او اجماع کرده‏اند. [4]  جوزاني مي‏گويد: مقاتل کذّابي جسور بود.

سرّ جعل اين روايت از عکرمه و مقاتل روشن است؛ زيرا اين دو از خوارج بودند؛ کساني که به صراحت و به صورت آشکار با علي‏عليه السلام جنگيدند. حال اگر آيه را در شأن امام علي‏عليه السلام بدانند، بايد عمل بزرگان خود را در جنگ نهروان باطل بپندارند. از همين رو درصدد برآمدند آيه تطهير را که دلالت بر عصمت دارد از امام علي‏عليه السلام منصرف سازند.

وجه ديگر اين‏که: خوارج در مذهبشان جعل حديث را براي تأييد مذهب جايز مي‏دانند و اين مورد از همين قبيل است.

عروة بن زبير کسي است که درصدد جعل فضايل در شأن خاله‏اش عايشه است. او کسي بود که بغض شديدي نسبت به علي‏عليه السلام داشت، به حدّي که هرگاه نام آن حضرت نزد او برده مي‏شد، او را سبّ مي‏کرد. [5]  اسکافي او را از جمله تابعيني مي‏داند که اخبار قبيحي در مذمّت علي‏عليه السلام وضع کرده است. [6] .

[1] فتح القدير، ج 4، ص 279.

[2] درّ المنثور، ج 5، ص 198؛ تفسير ابن‏کثير، ج 3، ص 415.

[3] ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 5، ص 287؛ تهذيب الکمال، ج 20، ص 264؛ سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 9؛ تهذيب التهذيب، ج 7، ص 263.

[4] سير اعلام النبلاء، ج 7، ص 201.

[5] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص 102.

[6] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص 63.

 

تهمت به ابن عباس

واحدي به سند خود از ابن عباس نقل مي‏کند که آيه تطهير در شأن همسران پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شده است. [1] .

پاسخ:

اوّلاً: در رجالِ اين حديث، افرادي مجهول و ضعيف وجود دارد که از آن جمله است: ابويحيي عبدالحميد بن عبدالرحمن که متّهم به خطا در روايت است. [2] .

نسائي او را قوي ندانسته و ابن‏سعد و احمد بن حنبل او را تضعيف کرده است. [3]  از ديگر رجالِ حديث، خصيف است که احمد بن حنبل و يحيي بن سعيد او را تضعيف کرده و روايتش را حجّت نمي‏دانند. ابوحاتم مي‏گويد: او کسي است که احاديث را به گفتار و آرا خلط کرده است. ابن معين مي‏گويد: ما از حديث خصيف حذر مي‏کنيم. [4] .

ثانياً: رواياتي صحيح السند از ابن عباس نقل شده که مي‏گويد: آيه تطهير در شأن اصحاب کسا است.

[1] اسباب النزول، ص 239.

[2] تقريب التهذيب، ج 1، ص 469.

[3] تهذيب التهذيب، ج 6، ص 120.

[4] تهذيب التهذيب، ج 3، ص 143.

 

قياس به نظاير

ابن‏تيميه مي‏گويد: تعبير «اهل‏بيت» در قرآن کنايه از زوجه است، لذا در خطاب ملائکه به همسر ابراهيم‏عليه السلام مي‏خوانيم: (أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ). هم‏چنين خداوند در مورد حضرت موسي‏عليه السلام مي‏فرمايد: (فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً) اگر همسر ابراهيم و موسي از جمله اهل پيامبرعليه السلام هستند، چگونه همسران پيامبرصلي الله عليه وآله از اهل‏بيت او نباشند؟

پاسخ:

اوّلاً: در آيه اوّل و دوّم مقصود همسر ابراهيم و موسي نيست، لذا در هر دو مورد به صيغه جمع مذکر آمده است. در آيه اوّل آمده است: (عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ)و در آيه دوّم مي‏فرمايد: (لِأَهْلِهِ امْکُثُوا). پس قطعاً، آن گونه که ابن‏تيميه ادعا مي‏کند، خصوص همسران نيستند.

ثانياً: همان‏گونه که از کلمات علماي لغت وفهم همسران پيامبرصلي الله عليه وآله و روايات ديگر استفاده شد، اهل يا اهل‏بيت‏عليهم السلام حقيقتاً شامل همسران نمي‏شود، مگر با مجازيّت، و در مورد اين آيه که شامل همسران است، از همين قبيل است.

ثالثاً: مورد آيه تطهير با اين دو آيه فرق مي‏کند؛ زيرا رواياتي به حدّ تواتر از پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شده که مقصود از اهل‏بيت‏عليهم السلام در آيه تطهير تنها اصحاب‏کسا هستند.