الفاظ حدیث پیرامون آیه هدایت
الفاظ حديث
اهل سنّت در ذيل آيه «هدايت» احاديثي صحيح السند نقل کرده، و شأن نزول آيه را پيامبرصلي الله عليه وآله و امام عليعليه السلام دانستهاند. اينک به بررسي برخي از احاديث صحيح السند ميپردازيم:
>روايت احمد بن حنبل
>روايت طبري
>روايت حبري
>روايت ابن عساکر
>روايت حاکم حسکاني
>روايت حاکم نيشابوري
روايت احمد بن حنبل
عبداللَّه بن احمد بن حنبل، از عثمان بن ابي شيبه، از مطّلب بن زياد، از سدّي، از عبد خير، از امام عليعليه السلام در تفسير آيه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا منذر و هادي مردي از بني هاشم است.» [1] .
[1] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 126.
>بررسي سند حديث
- عبداللَّه بن احمد حنبل؛ وي احتياج به توثيق نزد اهل سنّت ندارد.
- عثمان بن ابي شيبه؛ وي همان عثمان بن محمّد بن ابراهيم بن عثمان عبسي است که ابن حجر او را «ثقه، حافظ مشهور» معرفي کرده، و از کساني دانسته که بخاري، مسلم و ابن ماجه از او روايت نقل کردهاند. [1] .
- مطلّب بن زياد؛ کسي است که ابن حجر او را «صدوق» معرفي کرده است. [2] .
- سدّي؛ همان اسماعيل بن عبد الرحمن است که پنج نفر از صاحبان صحاح از او روايت نقل کرده و ابن حجر، نيز او را صدوق دانسته است. [3] .
- عبد خير؛ همان عبد خير بن يزيد است که از رجال صحاح ستّه به حساب ميآيد. و بنابر نقل ابن حجر او ثقه است. [4] و بنابر نقل ابن عبدالبر او زمان پيامبرصلي الله عليه وآله را درک کرده ولي از او روايت نشنيده است. ولي از بزرگان اصحاب عليعليه السلام به حساب ميآيد که ثقه و مأمون است. [5] .
[1] تقريب التهذيب، ج 2، ص 13.
[2] تقريب التهذيب، ج 2، ص 254.
[3] تقريب التهذيب، ج 1، ص 71.
[4] تقريب التهذيب، ج 1، ص 470.
[5] الاستيعاب، ج 3، ص 1005.
روايت طبري
طبري از احمد بن يحيي صوفي، از حسن بن حسين انصاري، از معاذ بن مسلم، از هروي، از عطاء بن سائب، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل کرده، هنگامي که آيه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) نازل شد، پيامبرصلي الله عليه وآله دست خود را بر سينهاش گذارد و فرمود: «من بيم دهندهام، و براي هر قومي هدايت گري است.» و با دست خود اشاره به شانه عليعليه السلام کرد و فرمود: «تو هدايتگري اي علي! تنها به واسطه تو است که هدايت شوندگان بعد از من هدايت مييابند.» [1] .
[1] جامع البيان، ج 12، ص 72.
>بررسي سند حديث
- احمد بن يحيي صوفي؛ شيخ طبري و ابن عقده بوده است که ابن ابي حاتم صريحاً او را توثيق کرده است. [1] .
- حسن بن حسين عرني انصاري؛ کسي است که ذهبي او را به تبع حاکم توثيق کرده است. [2] .
- معاذ بن مسلم؛ او گرچه بنابر نصّ ذهبي در حديث مورد اعتماد نيست ولي با تأمّلي در ترجمه او به دست ميآيد که بي مهري نسبت به او به جهت تشيّع او و نقل فضايل اهل بيتعليهم السلام بوده است، در حالي که در جاي خود به اثبات رسيده که تشيّع هرگز به صدق حديث و وثاقت راوي آن ضرري نخواهد رسانيد.
- در مورد راوي بعد ظاهراً نسخه طبري اشتباه باشد؛ زيرا معاذ بن مسلم بدون واسطه از عطاء بن سائب روايت نقل ميکند. [3] .
ابن تيميه خيال کرده که مراد از هروي اباصلت هروي است، در حالي که اباصلت وفاتش در سال 236 بوده، و عطاء بن سائب در سال 136. و بر فرض که مقصود از هروي، اباصلت هروي باشد هيچ گونه طعني در حقّ او وارد نيست. ولي آنچه که ميتواند ختم کننده بحث باشد اينکه معاذ بن مسلم مستقيماً از عطاء بن سائب نقل روايت ميکند، و واسطه شدن هروي ظاهراً به اين جهت است که هراء صفت معاذ بوده و برخي اشتباهاً آن را هروي خواندهاند.
- عطاء بن سائب؛ او کسي است که مطابق رأي بسياري از علماي رجال، شخصي صدوق و مورد وثوق بوده است. و به تعبير احمد، او ثقه ثقه و مرد صالحي است. بخاري و ديگران به جز مسلم از او روايت نقل کردهاند. [4] .
[1] الجرح والتعديل، ج 1، ص 81.
[2] مستدرک حاکم با تلخيص ذهبي، ج 3، ص 211.
[3] ميزان الاعتدال، ج 6، ص 132.
[4] تهذيب الکمال، ج 2، ص 86.
روايت حبري
حبري از حسن بن حسين، از حِبّان بن کلبي، از ابي صالح، از ابن عباس نقل کرده که گفت: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ) رسول اللَّهصلي الله عليه وآله است، (وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) علي است. [1] .
[1] تفسير حبري، ص 281.
>بررسي سند حديث
- حسن بن حسين، عرني کوفي، از رجال مستدرک حاکم بوده که او و ذهبي تصريح به صحت حديث او نمودهاند. [1] گرچه برخي به جهت تشيّع، او را قدح نمودهاند.
- حِبّان بن علي کلبي؛ از رجال ابن ماجه بوده و يحيي بن معين او را توثيق نموده است. و نيز عجلي او را صدوق دانسته و ابن حبان او را در جمله ثقات آورده است. [2] .
- محمد بن سائب؛ او از رجال ابي داوود و ترمذي و ابن ماجه بوده است. ابن عدي ميگويد: «ثقات از مردم از او حديث نقل کرده و در تفسير، راضي به احاديث اويند... و بزرگان امامان؛ همچون سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، عبداللَّه بن مبارک، ابن جريج، شعبه، محمّد بن اسحاق و ديگران از او روايت نقل کردهاند.» [3] .
- ابو صالح؛ همان باذام مولي امّهاني دختر ابي طالبعليه السلام است که از رجال چهار کتاب از صحاح ستّه به حساب ميآيد و تعداد زيادي از علماي علم رجال او را توثيق کردهاند.
[1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 211.
[2] تهذيب الکمال، ج 5، ص 339؛ تاريخ بغداد، ج 8، ص 255؛ ميزان الاعتدال، ج 1، ص 449.
[3] تهذيب الکمال، ج 25، ص 246؛ تهذيب التهذيب، ج 9، ص 159.
روايت ابن عساکر
ابن عساکر اين حديث را به سندهاي مختلف نقل کرده که برخي از آنها به طور حتم صحيح السند است، که از آن جمله اين سند است:
ابوالقاسم بن حصين، از ابوعلي بن مُذْهِب، از ابوبکر قطيعي، از عبداللَّه بن احمد، از عثمان بن ابي شيبه، از مطّلب بن زياد (از سدّي) از عبد خير، از امام عليعليه السلام که در تفسير آيه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) فرمود: «رسول خداصلي الله عليه وآله بيم دهنده، و هادي مردي از بني هاشم است.» [1] .
[1] ترجمه امام عليعليه السلام از تاريخ دمشق، ج 2، ص 417 - 415.
>بررسي سند حديث
- ابو القاسم بن حصين؛ کسي است که بنابر نصّ ذهبي صدوق و طبق نظر سمعاني او شيخ ثقه و متديّن و صحيح السماع و واسع الروايه است... و ابن جوزي نيز او را توثيق کرده است. [1] .
- ابو علي بن مُذْهِب؛ به عنوان امام عالم معرفي شده است. [2] و خطيب بغدادي نيز او را چنين معرفي کرده که سماع او صحيح است. [3] .
- قطيعي؛ نيز به عنوان شيخ عالم محدّث که «مسند احمد» را روايت کرده، معرفي شده است. [4] و دارقطني نيز او را ثقه و زاهد و مستجاب الدعوه معرفي کرده است. و برقاني گفته که او صالح و ثبت و صدوق نزد من است.... [5] .
بقيه سند نيز قبلاً روشن شد.
[1] سير اعلام النبلاء، ج 19، ص 536.
[2] سير اعلام النبلاء، ج 17، ص 640.
[3] تاريخ بغداد، ج 7، ص 390.
[4] المنتظم، ج 8، ص 155.
[5] سير اعلام النبلاء، ج 16، ص 213 - 210.
روايت حاکم حسکاني
حاکم حسکاني از جوهري، از مرزباني، از علي بن محمّد حافظ، از حبري از حسن بن حسين، از حِبّان، از کلبي، از ابي صالح، از ابن عباس در تفسير آيه (وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) نقل کرده که مقصود عليعليه السلام است. [1] .
[1] شواهد التنزيل، ج 1، ص 395 - 381.
>بررسي سند حديث
- حاکم حسکاني کسي است که نزد رجاليين اهل سنّت به عنوان متقن و ثقه معرفي شده است. [1] .
- ابومحمّد جوهري (متوفا 454) کسي است که بنابر نقل خطيب بغدادي، ثقه و امين و کثير السماع بوده است. [2] .
- مرزباني؛ خطيب بغدادي ميگويد: «نزد ما معروف به کذب نيست، و بيشترين عيبي که بر او گرفته شده به جهت مذهب او است.» [3] و عقيقي گفته که او معتزلي ثقه است. [4] .
- ابوالحسن علي بن محمّد (متوفا 330) کسي است که خطيب بغدادي او را ثقه و امين و حافظ و عارف معرفي کرده است. [5] .
- حبري (متوفا 286) کسي است که نزد حاکم و ذهبي ثقه بوده و هر دو به صحت حديث او تصريح کردهاند. [6] .
ترجمه بقيه رجال سند نيز قبلاً معلوم شد.
[1] تذکرة الحفاظ ترجمه حاکم حسکاني.
[2] تاريخ بغداد، ج 3، ص 135.
[3] تاريخ بغداد، ج 3، ص 135.
[4] سير اعلام النبلاء، ج 16، ص 448.
[5] تاريخ بغداد، ج 12، ص 73 و 74.
[6] مستدرک حاکم، ج 1، ص 13.
روايت حاکم نيشابوري
حاکم نيشابوري به سند خود از امام عليعليه السلام در تفسير آيه شريفه (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ) نقل کرده که حضرتعليه السلام فرمود: «رسول خداصلي الله عليه وآله بيم دهنده و من هدايت گرم.»
آنگاه بعد از نقل حديث ميگويد: «اين حديث صحيح السندي است که شيخين با وجود شرط صحت آن را نقل نکردهاند.» [1] .
[1] مستدرک حاکم، ج 3، ص 129.