مقصود از اکمال دين

در اين‏که مقصود از «اکمال دين» در آيه مورد بحث چيست، سه نظريه مطرح شده است:

1 - منظور از «دين»، قوانين و احکام شرع است؛ يعني در آن روز قوانين اسلام کامل شد، و پس از آن ديگر در اسلام خلأ قانوني وجود ندارد.

پاسخ: اگر مقصود از اکمال دين، اکمال تشريعي بود، بايد بعد از نزول آيه حکمي بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل نمي‏گشت، با اين‏که مطابق روايات بسيار آيه کلاله و آيه ربا و برخي ديگر از احکام بعد از آن روز بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد.

طبري از براء بن عازب نقل مي‏کند که آخرين آيه‏اي که بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد آيه: (يَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيکُمْ فِي الْکَلالَةِ [1] ) است.

ابو حيان اندلسي مي‏گويد: «بعد از اين آيه - آيه اکمال - آيات بسياري؛ از قبيل آيات ربا و آيات کلاله و ديگر آيات بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد.»

2 - برخي معتقدند که منظور از دين در آيه «اکمال»، حجّ است؛ يعني در آن روز خاص و با شکوه، خداوند حجّ شما را کامل کرد.

پاسخ: اوّلاً: حجّ جزء شريعت اسلامي است نه دين، و حمل دين بر شريعت که جزئي از آن، حجّ است خلاف ظاهر به نظر مي‏رسد.

ثانياً: اين توجيه با ظاهر کلمه «اليوم» سازگاري ندارد؛ زيرا مقصود از «اليوم» ظرف زمان حاضر و همان زمان نزول و ابلاغ آيه مي‏باشد. بايد مشاهده کرد که در آن روز چه اتفاقي افتاده که به سبب آن، دين کامل شده است. مي‏دانيم که در آن روز جز ابلاغ ولايت امير المؤمنين‏عليه السلام واقعه ديگري نبوده است.

3 - مقصود از «اکمال دين» کامل شدن ارکان آن به توسط ولايت و امامت امير المؤمنين است؛ زيرا با ادامه نبوّت از کانال امامت است که دين به قله کمال خود خواهد رسيد.

 [1] سوره نساء، آيه 176.

ويژگي‏هاي روز غدير در آيه

مطابق آيه سوم از سوره مائده، شش ويژگي براي روز غدير خم؛ يعني هجدهم ذي حجّه که واقعه غدير و نصب امامت حضرت اميرعليه السلام در آن روز اتفاق افتاده، وجود دارد:

1 - اميد تمام دشمنان را که براي نابودي اسلام دندان طمع تيز کرده بودند، به يأس مبدّل کرد: (أَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کَفَرُوا).

2 - افزون بر تبديل شدن اميدشان به يأس، آن چنان زمينه فعاليّت آن‏ها را خنثي کرد که ترس مسلمانان را از آنان بي جهت دانست: (فَلا تَخْشَوْهُمْ).

3 - امکان داشت که مسلمانان با پشت پا زدن و ناديده گرفتن آن نعمت بزرگ، کفران نعمت کنند و زمينه غضب الهي و بازگشت سلطه کفّار را فراهم و اميد تازه‏اي در آنان ايجاد کنند، از اين رو براي پيشگيري از اين مسأله فرمود: (وَاخْشَوْنِ).

4 - پيشرفتي کيفي (کمال) در دين الهي ايجاد کرد و مايه تکامل آن گرديد: (أَلْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ).

5 - پيشرفتي کمّي (تماميّت) در نعمت مطلق الهي (ولايت) ايجاد کرد، و آن را به مراحل پاياني و اتمام رساند: (وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي).

6 - در مرحله ابلاغ نيز خدا راضي شد تا اسلامِ با ولايت، دين ابدي مردم گردد: (وَرَضِيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِيناً).

بنابر اين، آن روز آغاز برهه‏اي جديد در تاريخ اسلام شد.

 

 کيفيت نزول آيه

برخي از علماي شيعه به اقتضاي ظاهر روايات، احتمال داده‏اند که اين بخش از آيه جدا از بقيه بخش‏ها نازل شده و هنگام جمع آوري قرآن در اينجا قرار داده شده است، در حالي که غالب يا همه مفسّران اهل سنّت مي‏گويند: مجموع اين آيه با هم نازل شده و قسمت‏هاي گوناگون آن، مضمون مشترک دارد. از اين رو لازم است هر دو احتمال به طور جداگانه مورد بحث و گفتگو قرار گيرد:

1 - علماي شيعه مي‏گويند: تعدّد يا وحدت آيات به تنهايي نمي‏تواند دليل تعدد يا وحدت نزول باشد؛ يعني همان‏گونه که دو آيه بودن، نشان تعدّد نزول نيست، يک آيه بودن نيز دليل وحدت نزول تمام بخش‏هاي آن نمي‏تواند باشد. مثلاً در آيه تطهير که در سوره احزاب آمده، نشان مي‏دهد که اين آيه، مستقل از قبل و بعد خودش است، چنان که مضمون و محتواي آن شهادت مي‏دهد که مخاطبي غير از مخاطب قبل و بعد از خود دارد. شأن نزولي که علماي اهل سنّت نيز نقل کرده‏اند نشان مي‏دهد اين فقره از آيه در واقعه‏اي خاص نازل شده است.

در آيه محلّ بحث نيز مطلب از همين قرار است؛ زيرا هنگام بيان حکم خون، مردار، گوشت خوک و... مي‏فرمايد: (أَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ دِينِکُمْ...).

همان طور که مي‏دانيم معلوم شدن حکم خون و امثال آن موجب يأس دشمن و تکميل دين نمي‏شود. شاهدش آن است که اين احکام، قبلاً در دو سوره مکّي - انعام، آيه 145 و نحل، آيه 115 - ونيز در آيه 173 از سوره بقره، که اولين سوره مدني است، نازل شده بود ولي عنوان يأس کفار و تکميل دين در آن‏ها مطرح نيست، در حالي که اگر نزول و ابلاغ اين احکام داراي چنين خاصيّتي باشد بايد در آن سوره‏ها نيز (أَلْيَوْمَ يَئِسَ) ذکر مي‏شد.

بدين ترتيب (أَلْيَوْمَ...) نمي‏تواند اشاره به روز نزول حکم خون، مردار، و... باشد، بلکه بايد اشاره به روزي باشد که در آن، حادثه مهمّ ديگري واقع شده است. از اين جهت شيعه اعتقاد دارد آيه (أَلْيَوْمَ أَکْمَلْتُ...) اشاره به روزي دارد که نبيّ اکرم‏صلي الله عليه وآله آيه «تبليغ» را عملي نمود. آن جا که خداوند مي‏فرمايد: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ)؛ [1]  «اي پيامبر! آنچه که از سوي پروردگارت به تو نازل شد به مردم ابلاغ کن.» امري که اگر امتثال نمي‏شد زحمات بيست و سه ساله آن حضرت به هدر مي‏رفت و رسالت الهي ابلاغ نمي‏گرديد.

نتيجه اين‏که يا بايد بگوييم: اين دو بخش، جداي از قبل و بعد خود نازل شده، ليکن هنگام جمع آوري قرآن به دستور پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله يا به دستور کساني که بعد از آن حضرت به جمع آوري قرآن پرداختند - طبق مباني مختلف در تدوين قرآن - در اين جا قرار گرفته است. يا اين‏که بگوييم: اين دو جمله همراه قبل و بعد خود نازل شده، ليکن به روز نزول آيه، از آن جهت که ظرف نزول برخي احکام فقهي است اشاره ندارد، بلکه جمله معترضه‏اي است که بين اين جملات قرار گرفته است.

مؤيّد اين مدّعا آن است که اگر اين دو جمله را حذف کنيم بقيه آيه، تامّ و کامل خواهد بود و خللي در معناي آن وارد نمي‏شود. چنان‏که حذف آيه تطهير خللي در معناي بقيه آيه ايجاد نمي‏کند، بلکه معنا روشن‏تر و ترجمه و تفسير راحت‏تر خواهد شد.

2 - احتمال ديگر اين‏که اين جمله همراه بقيه قسمت‏هاي آيه نازل شده و جداي از آن‏ها نيست، چنان که مفسّران عامه بر اين باورند.

با اين احتمال نيز مي‏توان گفت: «اليوم» اشاره به روز نزول احکام مذکور در آيه است؛ زيرا وحدت نزول، نقشي در اين جهت ندارد. همان‏گونه که صدر آيه 29 سوره يوسف با خطاب به حضرت يوسف‏عليه السلام مي‏فرمايد: (يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا)؛ «اي يوسف! از اين حادثه صرف نظر کن.» و در ذيل آن خطاب به همسر عزيز مصر آمده است: (وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِکِ)؛ «و تو اي زن! از گناه خويش استغفار کن.» با آن‏که مجموع اين‏ها يک آيه بيشتر نيست و نامي از همسر عزيز مصر به ميان نيامده است. کسي ادعا نکرده که هر دو بخش آيه خطاب به يک نفر است. بنابر اين، گرچه در محاورات و گفتگوهاي عرفي، از وحدت سياق به عنوان يک اصل و قاعده‏اي عقلايي نام مي‏برند و بدان توجّه و عنايت دارند؛ ليکن نمي‏توان گفت: يک قاعده کلّي و عمومي است و هميشه مي‏تواند دليل يا مؤيّد باشد، به ويژه اگر قرينه داخلي يا خارجي بر خلاف آن وجود داشته باشد.

برخي مي‏گويند: در ابتداي آيه سوم سوره مائده، سخن از گوشت‏هاي حرام است و در انتهاي آن، سخن از اضطرار و ضرورت و حکم آن است و در وسط آن دو، آيه «اکمال» آمده است، اگر مقصود از آيه اکمال مسأله ولايت و امامت و جانشيني پيامبرصلي الله عليه وآله است چه تناسبي با صدر و ذيل آيه دارد؟

پاسخ: آيات قرآن به صورت يک کتاب کلاسيک تنظيم نشده است، بلکه به همان شکلي که نازل مي‏گشت به دستور پيامبرصلي الله عليه وآله ثبت مي‏شد. بنابر اين ممکن است صدر آيه مورد بحث به خاطر سؤالاتي که از پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله در مورد گوشت‏هاي حرام شده، قبل از واقعه غدير نازل شده باشد، و بعد از مدّتي واقعه غدير پيش آمده و آيه مورد بحث نازل گشته و نويسندگان وحي، آن را به دنبال حکم گوشت‏هاي حرام ثبت کرده‏اند. سپس مسأله اضطرار يا مصداقي از مصاديق آن رخ داده و حکم آن نازل شده و ذيل آيه را که حاوي حکم اضطرار است به دنبال قسمت وسط آيه ثبت کرده باشند. بنابر اين، با توجه به نکته فوق، لازم نيست آيات تناسب خاصّي با هم داشته باشند.

[1] سوره مائده، آيه 67.