مباهله
آیه مباهله
پس از فتح مکه و پيروزيهاي ديگر که اسلام (به طور سريع و وسيع) گسترش يافت و پايههاي آن استوار گشت و داراي شکوه و قدرت چشمگير شد، از اطراف و اکناف، گروهها و هيأتهايي به مدينه آمده و به حضور رسول خدا (ص) شرفياب ميشدند. بعضي رسما قبول اسلام ميکردند و بعضي امان ميخواستند (تا در امنيت حکومت اسلامي آسوده خاطر باشند). يکي از اين هيأتها که از نجران (مرکز مسيحيان و روحانيون مسيحي واقع در يکي از نواحي يمن) به مدينه آمد، هيأت مسيحيان بود.
کشيش بزرگ مسيحيان به نام «ابوحارثه» همراه سي نفر از مسيحيان اين هيأت را تشکيل ميداد، افراد برجستهاي همچون عاقب، سيد و عبدالمسيح نيز اين هيأت را همراهي کردند. اينان در حاي که لباس ابريشمي و صليب پوشيده بودند، هنگام نماز عصر [1] وارد مدينه شدند. پس از آنکه پيامبر (ص) نماز عصر را با جماعت خواند، هيأت مزبور که در پيشاپيش آنها اسقف اعظم مسيحيان (ابوحارثه) قرار داشت، به حضور رسول خدا (ص) رسيدند و بحث و مذاکره شروع شد، به اين ترتيب:
اسقف: اي محمد! نظر شما دربارهي حضرت مسيح عيسي بن مريم (ع) چيست؟
پيامبر (ص) - مسيح بندهي خداست و خداوند او را از ميان بندگانش برگزيده و انتخاب نموده است.
اسقف: اي محمد! آيا براي مسيح (ع) پدري که موجب تولد او شده باشد سراغ داري؟
پيامبر (ص): آميزش و جريان زناشويي در کار نبوده، تا او داراي پدر باشد. اسقف: پس چگونه مسيح (ع) را مخلوق ميداني با اينکه هيچ بندهي مخلوقي ديده نشده جز اينکه بر اساس زناشويي بوده و پدر داشته است، در پاسخ اين سؤال اين آيات به پيامبر (ص) نازل شد:
«ان مثل عيسي عندالله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فيکون الحق من ربک فلا تکن من الممترين فمن حاجک فيه من بعد ما جأک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين؛ [2] .
مثل عيسي در نزد خدا همچون مثل آدم است که او را از خاک آفريد و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم فورا موجود شد اينها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين از ترديد کنندگان مباش هرگاه بعد از علم و دانشي که (دربارهي مسيح) به تو رسيده (باز) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت ميکنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت ميکنيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت ميکنيم، شما هم از نفوس خود دعوت کنيد، آنگاه مباهله ميکنيم و لعنت خود را بر دروغگويان قرار ميدهيم».
پيامبر (ص) اين آيات را براي هيأت مسيحيان خواند (پس از گفت و شنود هيأت مسيحيان به پيامبر (ص) گفتند سخنان شما ما را قانع نکرد ما حاضريم با شما مباهله کنيم).
پيامبر (ص) آنها را دعوت به مباهله کرد [3] و فرمود: «خداوند به من خبر داده که بعد از مباهله، بر آن کسي که طرفدار باطل است عذاب ميرسد و به اين وسيله حق از باطل تشخيص داده ميشود.
اسقف در اين باره با عبدالمسيح و عاقب به مشورت پرداخت و تصميمشان بر اين شد که تا صبح فردا پيامبر (ص) به آنها مهلت دهد.
اسقف در جلسهي سري خود به هيأت همراه گفت: «فردا نگاه کنيد ببينيد اگر محمد(ص) با فرزندان و خاندان خود براي مباهله آمد، از مباهله با او خودداري کنيد و اگر با ياران و اصحابش آمد، با او مباهله کنيد و نترسيد که ادعايش بر چيزي (محکم) استوار نيست».
فرداي آن روز فرا رسيد، ديدند محمد (ص) از خانه بيرون آمد در حالي که دست اميرمؤمنان علي (ع) را گرفته و حسن و حسين- عليهما السلام- در جلو و فاطمه(س) در پشت سر براي مباهله ميآيند.
هيأت مسيحي که در پيشاپيش آنها اسقف بود پيامبر (ص) را با عدهاي ديد، پرسيد: «همراهان او کيستند؟».
شخصي به او گفت: اين- اشاره به علي (ع)- پسر عمو و داماد و پدر دو پسرش علي (ع) است که محبوبترين انسانها در نزد پيامبر (ص) ميباشد و اين دو کودک، دو پسر دخترش است که پدرشان علي (ع) است و محبوبترين افراد نزد پيامبر (ص) هستند و آن زن دخترش فاطمه(س) است که عزيزترين و نزديکترين انسانها در پيشگاه رسول خدا (ص) ميباشد.
اسقف به عاقب و سيد و عبدالمسيح نگاه کرد و گفت: «به محمد (ص) بنگريد که با مخصوصترين و نزديکترين خاندان خود براي مباهله آمده است و با کمال اطمينان به اينکه حق با اوست آمده. اگر او ترس از برهان خود و عذاب داشت سوگند به خدا آنها را با خود نميآورد، از مباهله با او بپرهيزيد، سوگند به خدا اگر به خاطر رابطه با قيصر (شاه روم) نبود، من قبول اسلام ميکردم، ولي با او مصالحه کنيد و با صلحنامه، مطلب را خاتمه دهيد و سپس به وطن خود باز گرديد و دربارهي خود بينديشيد».
آنها گفتند: «ما مطيع فرمان تو هستيم».
اسقف به حضور پيامبر (ص) آمد و عرض کرد: «ما حاضر به مباهله نيستيم، با ما صلح کن به هر شرطي که خودت انتخاب ميکني». رسول خدا (ص) با آنها مصالحه کرد که: آنها هر سال دو هزار جامهي نو (معادل هفت مثقال طلا و چهل درهم) به حکومت اسلامي بپردازند که ارزش هر جامهي نو (حله) چهل درهم تمام عيار ميباشد و در مورد کم و زياد شدن قيمت پارچه، معيار همان چهل درهم باشد و آن حضرت صلحنامه را براي آنها نوشت و آنها آن را گرفتند و به وطن خود (نجران) باز گشتند. [4] .
احاديث مباهله
1 - ابن عساکر به سندش از ابي الطفيل نقل کرده که امير المؤمنينعليه السلام با اصحاب شورا مناظره کرده و با جملهاي از فضايل و مناقبش محاجه نمود؛ از جمله آنها اين که فرمود: «شما را به خدا سوگند ميدهم، آيا در ميان شما کسي نزديکتر به رسول خداصلي الله عليه وآله در رَحِم هست؟ وکسي که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود، خوانده باشد غير از من وجود دارد؟» گفتند: بار خدايا، هرگز. [5] .
2 - احمد بن حنبل نقل کرده... هنگامي که اين آيه نازل شد (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضوان اللَّه عليهم اجمعين - را دعوت کرد، آن گاه عرض کرد: بار خدايا! اينان اهل من هستند. [6] .
3 - مسلم نقل کرده که معاوية بن ابي سفيان، سعد بن ابي وقاص را خواست و گفت: چه چيز تو را مانع شده که سبّ کني ابو تراب را؟ گفت: سه فضيلت را رسول خداصلي الله عليه وآله درباره عليّعليه السلام بيان داشته که با وجود آنها هرگز عليعليه السلام را سبّ نخواهم کرد، واگر يکي از آنها براي من بود از شترهاي گران قيمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامي که اين آيه نازل شد: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسينعليهم السلام را خواست و عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند.» [7] .
4 - ترمذي نيز با همين سند و متن اين حديث را نقل کرده، آن گاه تصريح به صحت آن نموده است. [8] .
5 - حاکم نيشابوري از سعد بن ابي وقاص نقل کرده: هنگامي که اين آيه: (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ...) نازل شد، رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضي اللَّه عنهم - را خواست، آن گاه عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند.» [9] .
6 - طبري از سدّي در تفسير آيه مباهله نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله در آن هنگام دست حسن و حسين و فاطمه را گرفت و به عليّعليه السلام گفت: دنبال ما بيا. او هم با آنها به راه افتاد. در آن روز نصارا بيرون نيامدند و گفتند: ما ميترسيم... [10] .
7 - مأمون عباسي روزي به امام رضاعليه السلام عرض کرد: مرا به نزديکترين فضيلت امير المؤمنينعليه السلام خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضيلت مباهله، خداوند - جل جلاله - فرمود: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبِينَ)، آن گاه رسول خداصلي الله عليه وآله حسن و حسين که دو فرزند او به حساب ميآمدند دعوت کرد، ونيز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب ميآمد خواست و نيز امير المؤمنينعليه السلام را که به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نفس او به حساب ميآمد دعوت نمود. و به تحقيق ثابت شده که احدي از خلق خدا جليلتر و افضل از رسول خداصلي الله عليه وآله نيست، پس واجب است که احدي افضل از نفس رسول خداصلي الله عليه وآله به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نباشد....» [11] .
1) دهه ی آخر ذیحجه سال نهم هجرت بعضی تعداد نفرات این هیئت را 60 نفر دانستند(مجمع البیان ج2 ص451)
2) آل عمران آیه 61 -59
3) واژه «مباهله» مشتق از ماده «بهل» است. جمله «بَهَلَهُ اللَّه» به معناي لَعَنَهُ اللَّه آمده است. و مباهله به معناي لعنت کردن بر يکديگر است. برخي در توضيح اين واژه آوردهاند که مباهله، تضرّع وابتهال و لابه است. ابتهال گاه براي دفع بلا است و زماني براي نزول بلا.
4) متن صلح نامه در کتاب ارشد مفید ج 1 ص157
5) تاریخ دمشق ج3ص90ح1131
6) مسند احمد ج 1ص185
7) صحیح مسلم ج7ص120
8) صحیح ترمذی ج5ص596کتاب المناقب مناقب امیرالمومنین
9) مستدرک حاکم ج3ص150
10) جامع البیان ج3 ص212و 213
11) الفصول المختاره ص38
نکات مهم این آیه
1) امامت اميرالمؤمنين
آيه دلالت بر مساوات بين امام عليعليه السلام و پيامبرصلي الله عليه وآله به جز نبوّت دارد. و به تصريح قرآن کريم: (النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) «پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.» نتيجه اينکه امام عليعليه السلام سرپرست امت اسلامي و خليفه رسول خداصلي الله عليه وآله است.
2) برتری امام علی بر انبیا
شکي نيست که پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در بين انبيا بهترين پيامبر بوده و از همه آنان برتري داشته است. و مطابق برخي از روايات، او بهترين اولاد حضرت آدمعليه السلام است.
(صحیح بخاری )
از طرفي ديگر حضرت عليعليه السلام مطابق آيه مباهله نفس رسول خداصلي الله عليه وآله در تمام مقامات و فضايل به جز مقام نبوّت است. نتيجه اين ميشود که امام عليعليه السلام نيز افضل از انبياي پيشين است. و ما اين موضوع را در مقالهاي مستقل مورد بحث قرار دادهايم.
قاضي ايجي در «مواقف» و مير سيد شريف جرجاني در شرح آن تصريح کردهاند بر اينکه آيه مباهله دلالت بر مساوات پيامبرصلي الله عليه وآله با حضرت عليعليه السلام در تمام مقامات و فضايل به جز نبوّت دارد.... (شرح مواقفج8ص367)
3) افضليت امام علي بر ساير صحابه
آيه مباهله با رواياتي که در ذيل آن آمده، دلالت بر فضيلتي بسيار بزرگ براي اهل بيت پيامبرعليهم السلام و در رأس آن امام عليعليه السلام دارد، فضيلتي که قابل مقايسه با هيچ فضيلتي از ديگران نيست، و لذا دلالت بر افضليت و برتري امام عليعليه السلام بر ساير صحابه دارد. و با ضميمه کردن اين مطلب با کبراي کلّي که افضل بايد امام باشد، همان گونه که ابن تيميه نيز بر آن تصريح دارد، نتيجه اين ميشود که امام عليعليه السلام بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله امام و خليفه بر مردم است.
4) فضايل اهل بيت در آيه
و امّا در اين آيه و روايات مربوط به آن، چه فضايلي نهفته است، به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
الف) اين قضيه دلالت دارد بر اينکه اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله محبوبترين افراد نزد اويند. و لذا بيضاوي در تفسير آيه آورده است: «يعني هرکدام از ما و از شما خود و عزيزترين اهلش را بياورد.» "
ب) اينکه پيامبرصلي الله عليه وآله اين افراد را براي مباهله که موضع حسّاسي است و احتياج به دعا دارد آورد، خود دلالت بر افضليت آنها بر ديگران دارد.
ج) پيامبرصلي الله عليه وآله به اهل بيتش فرمود: «إذا أنا دعوت فأمّنوا» هر گاه من دعا کردم شما آمين بگوييد.
اسقف آنها گفت: من در سيماي آنان چنين ميبينم که اگر آنان از خدا بخواهند که کوهي از کوهها از جا کنده شود، خداوند چنين خواهد کرد، لذا با آنها مباهله نکنيد که هلاک خواهيد شد، و تا روز قيامت هيچ نصراني در روي زمين باقي نخواهد ماند. [2] از اين جا استفاده ميشود که حتي نصارا نيز پي به فضيلت آن بزرگواران برده بودند.
د) در اين آيه خداوند امام عليعليه السلام را نفس و جان رسول خداصلي الله عليه وآله معرفي کرده است و اين بلندترين تعبيري است که ميتوان در شأن آن حضرتعليه السلام آورد.
5) عصمت امیرالمومنین
چون در این آیه امام علی به عنوان نفس پسغمبر مشخص شده است و چون پیغمبر معصوم بوده پس کسی که به عنوان نفس پیغمبر از جانب خدا معرفی می شود نیز معصوم می باشد و اگر غیر از این بود تضد ایجاد می شد
6) فضايل اهل بيت در آيه
و امّا در اين آيه و روايات مربوط به آن، چه فضايلي نهفته است، به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
الف) اين قضيه دلالت دارد بر اينکه اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله محبوبترين افراد نزد اويند. و لذا بيضاوي در تفسير آيه آورده است: «يعني هرکدام از ما و از شما خود و عزيزترين اهلش را بياورد.» "تفسیر بیضاوی با حاشیه شهاب ج2 ص32 "
ب) اينکه پيامبرصلي الله عليه وآله اين افراد را براي مباهله که موضع حسّاسي است و احتياج به دعا دارد آورد، خود دلالت بر افضليت آنها بر ديگران دارد.
ج) پيامبرصلي الله عليه وآله به اهل بيتش فرمود: «إذا أنا دعوت فأمّنوا» هر گاه من دعا کردم شما آمين بگوييد.
اسقف آنها گفت: من در سيماي آنان چنين ميبينم که اگر آنان از خدا بخواهند که کوهي از کوهها از جا کنده شود، خداوند چنين خواهد کرد، لذا با آنها مباهله نکنيد که هلاک خواهيد شد، و تا روز قيامت هيچ نصراني در روي زمين باقي نخواهد ماند."زمخشری کشافج1ص369و تفسیر مراغی ج2ص157 "
از اين جا استفاده ميشود که حتي نصارا نيز پي به فضيلت آن بزرگواران برده بودند.
د) در اين آيه خداوند امام عليعليه السلام را نفس و جان رسول خداصلي الله عليه وآله معرفي کرده است و اين بلندترين تعبيري است که ميتوان در شأن آن حضرتعليه السلام آورد.