مفهوم صادق با توجه به قرآن و کتب معتبر اهل تسنن
مفهوم صدق
خليل بن احمد ميگويد: «صدق به کامل هر چيزي گفته ميشود.» [1] .
ابن منظور براي کلمه «صدق» کاربردهاي گوناگون ذکر کرده است؛ از قبيل:
الف) صدق، نقيض کذب.
ب) مرد صدق، نقيض مرد سوء.
ج) لباس صدق و خمار صدق؛ يعني جامه خوب و مقنعه خوب.
د) رجلِ صدق؛ يعني مرد خوب.
ه) مرد صدق اللقاء و صدق النظر؛ يعني آدم خوش برخورد و خوش بين. [2] .
راغب اصفهاني ميگويد: «از هر کار پسنديدهاي که در ظاهر و باطن، خوب و پسنديده باشد به صدق تعبير ميشود و موصوف آن به کلمه صدق اضافه ميشود.»
[1] العين، ماده صدق.
[2] لسان العرب، ج 10، ص 196 - 193.
صدق در اصطلاح قرآني
در قرآن کريم کلمه «صدق» صفت براي اموري قرار گرفته است:
>صفت قدم
>صفت جايگاه
>صفت ورود وخروج
>برخورداري از نيکي در ابعاد مختلف
>راستگويي
>عمل بر طبق وعده
صفت قدم
(وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ)؛ [1]
«و به کساني که ايمان آوردهاند بشارت ده که براي آنها، سابقه نيک [و پاداشهاي مسلّم] نزد پروردگارشان است.»
[1] سوره يونس، آيه 2.
صفت جايگاه
الف) (وَلَقَدْ بَوَّأْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ)؛ [1]
«و [سپس] بني اسرائيل را در جايگاه صدق [و راستي] منزل داديم.»
ب) (فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيکٍ مُقْتَدِرٍ)؛ [2]
«در جايگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!.»
[1] سوره يونس، آيه 93.
[2] سوره قمر، آيه 55.
صفت ورود وخروج
(وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ)؛ [1]
«و بگو: پروردگارا! مرا [در هر کار،] با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز!.»
[1] سوره اسراء، آيه 80.
برخورداري از نيکي در ابعاد مختلف
(لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ وَالْمَلائِکَةِ وَالْکِتابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَالْيَتامي وَالْمَساکِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقامَ الصَّلاةَ وَآتَي الزَّکاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَالصّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)؛ [1]
«نيکي، [تنها] اين نيست که [به هنگام نماز،] رويِ خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب کنيد؛ [و تمام گفت و گوي شما، درباره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛] بلکه نيکي [و نيکوکار] کسي است که به خدا، و روز رستاخيز، و فرشتگان، و کتاب [آسماني]، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال [خود] را، با همه علاقهاي که به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق ميکند؛ نماز را برپا ميدارد و زکات را ميپردازد؛ و [همچنين] کساني که به عهد خود - به هنگامي که عهد بستند - وفا ميکنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج ميدهند؛ اينها کساني هستند که راست ميگويند؛ و [گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛] و اينها هستند پرهيزکاران!.»
[1] سوره بقره، آيه 177.
راستگويي
(هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ)؛ [1]
«[آري] اين همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان [او] راست گفتند!.»
[1] سوره يس، آيه 52.
عمل بر طبق وعده
(وَقالُوا الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ)؛ [1]
«آنها ميگويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که به وعده خويش درباره ما وفا کرد.»
باملاحظه اين موارد و موارد ديگر از آيات قرآن به دست ميآوريم که کلمه «صدق» مفهوم گستردهاي دارد که قلمرو آن تنها در مقوله سخن و کلام و خبر نيست، بلکه در موارد انديشه و باور و خوي انساني و رفتار آدمي و ديگر امور نيز اطلاق ميشود.
[1] سوره زمر، آيه 74.