تحلیلی درباره آیه ابلاغ
تحليلي درباره آيه
قبل از ورود در بحث، مناسب است به نکاتي چند درباره آيه «تبليغ» اشاره شود:
>ظهور فعل در ماضي
>بيان اهميت شرط
>نوع خوف پيامبر
>مقصود از الناس
>معناي عصمت
ظهور فعل در ماضي
ظهور جمله (ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ) در ماضي و گذشته حقيقي است نه مضارع و آينده به دو دليل:
الف) صيغه ماضي براي معناي گذشته وضع شده و درصورتي که قرينهاي در آن براي حمل بر مضارع نباشد، حمل بر همان معناي موضوع له حقيقي که ماضي است ميشود.
ب) آيه مورد بحث در آخرين ماههاي نبوّت پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله نازل شده است، و اگر فعل را حمل بر مضارع و آينده کنيم معناي آيه اين ميشود: «و اگر آنچه را که بعداً بر تو نازل ميکنيم در ماههاي باقيمانده از نبوّتت ابلاغ نکني، هرگز رسالتت را به پايان نرساندهاي.» معنايي که در هيچ روايتي به آن اشاره نشده و از هيچ عالم شيعي و سنّي نيز نرسيده است. در اين صورت آيه بر اين دلالت ميکند که خداوند بر پيامبرش مطالبي را نازل کرده که ابلاغش بر او سنگين و دشوار بوده است. و از طرفي نيز پيامبرصلي الله عليه وآله مأمور به تبليغ آن است. حضرتصلي الله عليه وآله در فکر دشواري چگونگي تبليغ آن است که آيه فوق نازل ميشود تا به او گوشزد کند که هيچ فکر و ناراحتي به خود راه ندهد که مردم در مقابل ابلاغ آنچه موضعي خواهند داشت...
بيان اهميت شرط
جمله شرطيه در آيه (وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) در مقام تهديد آمده است وحقيقت آن، بيان اهميّت حکم است، به اين معنا که اگر اين حکم به مردم نرسد و حقّ آن مراعات نشود گويا حقّ هيچ جزئي از اجزاي دين مراعات نشده است. نتيجه اين که: جمله شرطيه در صدد بيان اهميّت شرط در ترتّب جزاء مهمتر است، و لذا نميتوان اين نوع جمله شرطيه را همانند جملات شرطيه ديگر دانست که در مکالمات رايج است؛ زيرا غالب جملات شرطيه در مواردي به کار برده ميشود که انسان به تحقق جزاء جاهل است چون از تحقق شرط آگاهي ندارد، ولي اين احتمال در حقّ پيامبرصلي الله عليه وآله جاري نميشود. [1] .
[1] الميزان، ج 6، ص 49.
نوع خوف پيامبر
از آنجا که پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله شجاع بوده و در راه پيشبرد اهداف اسلام از هيچ فداکارياي دريغ نميکرده است، لذا خوفيکه از آيه استفاده ميشود که پيامبرصلي الله عليه وآله در ابلاغ آن داشته، مربوط به خودش نبوده، بلکه خوف حضرت بر اسلام و رسالتش بوده است.
مقصود از الناس
گرچه افرادي امثال فخر رازي در صددند که «الناس» در آيه را به کفار برگردانند به قرينه ذيل آيه که ميفرمايد: (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ)، ولي اين معنا خلاف ظاهر کلمه «الناس» است؛ زيرا «ناس» اعمّ از کافر و مؤمن است و وجهي براي حصر آن در کفار نيست. و لذا بايد «کافران» در آيه را به مرتبهاي از کفر معنا کرد که شامل منافقان زمان حضرت رسول اکرمصلي الله عليه وآله که از آنها خوف داشته نيز بشود.
معناي عصمت
مطابق بيانات گذشته، مقصود از مصونيّت الهي که به پيامبرش وعده داده شده، نوع عصمتي است که با خوف رسول خداصلي الله عليه وآله تناسب داشته است، که همان عصمت از طعن در نبوّت و اتهام حضرتصلي الله عليه وآله به اموري است که با مقام نبوّت او سازگاري ندارد.